سنت تقريرات‌نويسی در اصول فقه در سده پنجم قمری
کد خبر: 3978714
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۲۴

سنت تقريرات‌نويسی در اصول فقه در سده پنجم قمری

در سنت شیعی سنت تقریرنویسی در فقه و اصول که از دوران شاگردان وحید بهبهانی آغاز شده معمولا برای بهره‌وری شخصی استادان در مقام تدریس خارج فقه و اصول و تقریرنویسی آن مطالب در صورتی نو از سوی شاگردان به کار می‌آمد.

به گزارش ایکنا، حسن انصاری، عضو هیئت علمی دانشگاه پرینستون، یادداشتی درباره سنت تقریرنویسی در سده پنجم به رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر می‌گذرد؛

غزالی هنوز استادش امام الحرمين جوينی در قيد حيات بود که خلاصه آموزش‌های اصولی خود که وی را برای استادی در نظاميه شايسته نشان می‌داد نوشت. اين نوشته در واقع خلاصه ای بود از آنچه نزد استادش امام الحرمين خوانده بود و البته علاوه بر آنکه سخنان استاد را در درس هايش ارائه می‌داد گاهی نظرات خودش را هم بازتاب می‌داد. غزالی اين خلاصه را المنخول من تعليق الأصول نام گذاشت.

تعليق معانی متعددی دارد. در آنچه در يادداشت‌های آينده خواهيم نوشت معانی مختلف و تحول معنایی آنها و ارتباطشان را بررسی خواهيم کرد. تعليق در اين پيش زمينه به معنای حاصل دروسی است که استاد و يا شاگرد از مجموعه دروس فقهی و يا اصولی خود در زمينه مهمترين مسائل مطرح در فقه و يا اصول ایراد و مورد بررسی قرار می‌دهد. در اين چارچوب تعليق می‌بايست شامل بحث از مذهب و همچنين خلاف و استدلال هر طرف و پاسخ به نظر مخالف باشد.

علت نامگذاری آن به تعليق به اين دليل است که اين مطالب در طی دروس ارائه می‌شود و بايد توسط شاگردان هر استادی يادداشت برداری و مکتوب شود؛ درست همانند آنچه بعدها در سنت شيعی به آن تقريرات می‌گويند. اين شاگردان به نوبه خود در مقام استاد از اين تعليق‌ها بهره می‌برند و به عناوين مسائل آن می‌افزايند و خلافات را در حد گسترده تری بيان می‌کنند.

اين چنين است که استاد هم در واقع از خود تعليقی بر پايه تعليقی که در دوران شاگردی فراهم کرده از نو فراهم می‌کند که توسط شاگردان از نو مکتوب و ضبط می‌شود. البته گاهی هم تعليق‌ها را استادان خود می‌نوشتند و بعد در مجلس درس همان را می‌خواندند و ارائه می‌کردند؛ به اين ترتيب که استاد پيش از هر جلسه بحث خود را مکتوب می‌کرد و آنگاه همان را در درس روزانه ارائه می‌کرد. اين شيوه ای است که گاهی در سنت‌های شيعی تدريس تا همينک برقرار است.

تعليق‌ها عموما برای استفاده شخصی بود و در ضمن دروس القا می‌شد و شاگردان هم تعليق‌ها را فراهم می‌کردند تا بعد از آن در تدريس خود بهره ببرند. اين تعليق‌ها به همين دليل حالت تصنيف نداشتند و بنابراين به ندرت متن آنها باقی مانده است. در واقع اين‌ها متن هایی بودند به عنوان سرمايه علمی تدريس و جلسات درس استادان.

در سنت شيعی هم سنت تقريرنويسی در فقه و اصول که از دوران شاگردان وحيد بهبهانی آغاز شده معمولا برای بهره وری شخصی استادان در مقام تدريس خارج فقه و اصول و تقريرنويسی آن مطالب در صورتی نو از سوی شاگردان به کار می‌آمد. برخلاف پنجاه شصت سال اخير عموما تقريرات منتشر نمی شدند.

سنت تعليق در فقه اهل سنت همزمان برای منظور مهم ديگری هم بسيار کارآمد بود: تحديد و تعيين دقيق فروع فقهی و تکثير آنها به منظور ارائه بحث‌های خلاف در ذيل هر مسئله فقهی. بنابراين ملاک اين بود که يک فقيه برای رسيدن به مقام افتای و يا تدريس مذهب بايد همه اين مسائل که در تعليق‌ها آمده را به درستی بداند و بتواند خلاف و جدل آنها را به بحث بگذارد. در واقع کارکردی شبيه کتاب هایی مانند عروه در فقه شيعی که در آن مسائل فروع تنظيم و دسته بندی می‌شد.

انتهای پیام
captcha