به گزارش ایکنا، چهلونهمین شماره فصلنامه «مطالعات علوم قرآن و حدیث» به صاحبامتیازی دانشگاه الزهرا(س) منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «بررسی اصالت روایت منقول از امام علی(ع) درباره اهمیت شناخت ناسخ و منسوخ با استفاده از روش تحلیل اسناد – متن»، «بررسی و نقد گزاره روایی ـ تفسیری «الرَّعدُ مَلکٌ» در اندیشه عالمان اسلامی (با تأکید بر آیه 13 سوره رعد)»، «بررسی تطبیقی- انتقادی نظرات نواندیشان دینی عقلگرا و متن گرا پیرامون وحی»، «ارزیابی وجوه معنایی «سائق» و «شهید»»، «بررسی تاثیر مبنای کرامت ذاتی انسان در تفسیر آیات جهاد با تاکید بر دیدگاه اندیشمندان سده اخیر»، «نمودهای تحقق امنیت اجتماعی با تکیه برداستان حضرت موسی (ع) و فرعون در قرآن»، «خوانش بینامتنی و نقش آن در بازسازی بافت تاریخی آیات قرآن(مطالعه موردی داستان هابیل و قابیل)».
در چکیده مقاله «بررسی اصالت روایت منقول از امام علی(ع) درباره اهمیت شناخت ناسخ و منسوخ با استفاده از روش تحلیل اسناد – متن» میخوانیم: «در منابع حدیثی اهل سنت، روایتی وجود دارد که بر اساس آن، حضرت علی(ع) به فرد قصهپردازی که به دانش ناسخ و منسوخ تسلط نداشت، فرمود: «هَلَکتَ و أهلَکتَ». این روایت، به یکی از مبانی نقلی قائلین به وقوع نسخ در قرآن تبدیل شده تا با تأکید بر اهمیت و جایگاه والای این علم در حوزه دانشهای قرآنی، وقوع گسترده پدیده نسخ در قرآن را اثبات نمایند. پژوهش حاضر، اصالتسنجی این روایت در سده نخست هجری را به عنوان هدف دنبال مینماید. بدین منظور با استفاده از روش تحلیل اسناد-متن و شناسایی حلقه مشترک، افراد کلیدی نقل و گسترش این روایت در بومهای مختلف حدیثی شناسایی شده و با تکیه بر منابع حدیثی اهل سنت، اعتبار افراد و طرق مؤثر در نقل آن به بوته سنجش گذاشته شده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که این روایت که به احتمال زیاد، حوزه حدیثی مصر را باید زادبوم آن قلمداد نمود، اولاً از نظر محتوایی دچار اضطراب در نقل است و ثانیاً از نظر سندی، طریقی که به واسطه آن، روایت در بوم عراق گسترش یافته، طریق معتبری نزد اهل سنت محسوب نمیشود. لذا این روایت را نمیتوان به عنوان مبنای محکمی برای اثبات اهمیت حیاتی دانش ناسخ و منسوخ و وقوع گسترده آن در قرآن کریم در نظر گرفت.»
در طلیعه مقاله «بررسی و نقد گزاره روایی ـ تفسیری «الرَّعدُ مَلکٌ» در اندیشه عالمان اسلامی (با تأکید بر آیه 13 سوره رعد)» آمده است: «در منابع روایی و تفسیریِ متقدّمان با اشاره به آیه 13 سوره رعد، درباره چیستی «رعد» و بهویژه «تسبیح» آن، با رویکردهای مختلف، دیدگاههای پراکنده و متنوّعی مطرح شده است. از آن جمله دیدگاهها میتوان به «مَلَک» خواندن رعد اشاره نمود. این دیدگاه به دلیل برخی پشتوانههای روایی، نزد عالمان فریقین طرفدارانی داشته تا بدانجا که در نگرشی افراطی، باورمندان به طبیعیبودن پدیده «رعد» و نیز کسانی که به تفسیر یا تأویل روایات در این باره پرداختهاند، بدعتگزار خوانده شدهاند. از سوی دیگر، دستیابی به فهم درست آیه 13 سوره رعد، بدون بررسی روایات وارده بهویژه گزاره رواییِ پرطرفدار «الرَّعدُ مَلَکٌ» و نیز تحلیلِ آموزههای قرآنی در بیانِ چیستی و کارکردِ دیگر پدیدههای طبیعیِ همسانِ «رعد» در جهان، امکانپذیر نیست. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که بخش عمده گزارشهای روایی در این باره در طبقه تابعان نقل شده و سخن تابعان نیز عمدتاً به ابنعباسِ صحابی ختم میشود که گذشته از موقوف بودن، دارای راویانی مُهمل و ضعیف در سندشان هستند که اعتبار آنها را خدشهدار میسازد. بررسی دلالی این روایات پس از عرضه بر قرآن و نگاهی تحلیلی به دیگر سخنان اهل بیت (ع) در این باره، حاکی از درستتر بودن اندیشه عالمانی است که «رعد» را پدیدهای طبیعی میدانند، گرچه این دیدگاه به معنای نفی نقشآفرینی فرشتگان در تدبیر امور عالَم نیست.»
در طلیعه مقاله «بررسی تطبیقی- انتقادی نظرات نواندیشان دینی عقلگرا و متن گرا پیرامون وحی» میخوانیم: «نواندیشان دینی با گرایش های متفاوت، سعی در حفظ کارکرد دین در دنیای مدرن نموده اند. یکی از این گرایشها، متن گرایی است که افرادی نظیر شحرور و عبدالعلی بازرگان نماینده آن هستند و گرایش دیگر عقلگرایی است که سروش، شبستری و نصر ابوزید آنرا نمایندگی می کنند. پژوهش حاضر تلاش نموده با روش توصیفی- تحلیلی، دیدگاه این دو طیف نواندیشی را در زمینه وحی، مورد تحلیل، تطبیق و نقد قرار داده و نقاط ضعف و قوت آنها را مورد واکاوی قرار دهد. نتایج بدست آمده بیانگر آنست که راهبرد عقلگراها در حل معضلات وحی، نه به شکل روبنایی و موردی بلکه با تغییر دیدگاههای بنیادین است. اما متن گراها وحی را فرابشری دانسته و معضلات آن را سعی می کنند موردی حل کنند. تلاش برای فهم نسبی از پدیده وحی، بستر سازی برقراری تعامل و مفاهمه برون دینی با غیر دینداران، رفع مبنایی معضل اجرای قوانین کیفری قرآن در عصر مدرن، از امتیازات نواندیشی عقلگرا و حذف تشریعات وحی و فراهم شدن بستر گذر از تشریعات عبادی آن، تنزل قرآن در حد یک کتاب بشری خطاپذیر زمانمند نیز از نقاط ضعف آن قلمداد می شود. در مقابل، انطباق بیشتر دیدگاه فرابشری بودن وحی با واقعیتهای متنی، عدم عبور از شریعت قرآنی، دفاع از عدم تعارض وحی و علم، از نقاط قوت رویکرد متن گرایی و تأویلهای تکلف آمیز در مورد تشریعات و گذر از برخی عناصر چالش برانگیز قرآن از حیث زمانمند بودن، بدون روشن شدن جایگاه آنها در دنیای مدرن از نقاط ضعف آن شمرده می شود.»
انتهای پیام