به گزارش ایکنا؛ حجتالاسلام سیدزهیر مجاهد، زاده فریمان و اصالتاً افغانستانی است. در جامعة المصطفی(ص) العالمیه درس خوانده و به عنوان فعال فرهنگی افغانستان و کارشناس امور مهاجرین این کشور در حال فعالیت است، با او درباره تحولات اخیر افغانستان و پیشرویهای طالبان گفتوگو کردیم که متن آن در ادامه میآید:
تحولات افغانستان را نمیتوان منحصر به یکی دو سال اخیر دانست و قدرت گرفتن دوباره طالبان را باید از بعد از سقوط حکومتشان در 2001 تا به امروز تفسیر کنیم، از روزی که آمریکا آنها را ساخت تا روزی که آنها را پایین کشیدند و با متحدانش وارد افغانستان شدند و این کشور را اشغال کردند.
بعد از اشغال افغانستان از سوی آمریکا جبههای برای مقابله با آمریکاییها تشکیل شد، طبیعتاً تمام کسانی که در منطقه از آمریکاییها دل خوشی نداشته و سابقه بدی از این کشور در ذهن داشتند، در جبهه مقابل قرار گرفتند و از همان سال 2001 به بعد برنامهریزیها برای شکست آمریکاییها در منطقه آغاز شد.
طبیعتاً کشورهای منطقه مانند روسیه و ایران و برخی کشورهای کوچکتر در این قضیه حضور جدی داشتند؛ لذا تحولات اخیر افغانستان به 20 سال گذشته برمیگردد که طی آن طالبان توانست با کشورهای منطقه وارد گفتوگو شود و برای خود حامیانی برای مقابله با آمریکا پیدا کند.
افغانستان از نظر فساد اداری و میزان رشوهگیری در بین کشورهای جهان جزء رتبههای اول است، تمام مسئولان استانها و شهرستانها معامله و خرید و فروش میشوند و با خود میگویند اگر من این درخواست رشوه را قبول نکنم، شخص دیگری قبول میکند. بنابراین دلیل سقوط شهرستانها این است که این مناطق بدون هیچ گونه مقاومتی اکثرا به وسیله مسئولین و فرماندهان نظامی فروخته میشود و اگر جاهایی مقاومتی میبینیم، مربوط به مقاومتهای مردمی است.
طالبان در اواسط دهه 1990 میلادی با تئوری آمریکاییها شکل گرفت، زیرا آمریکاییها میخواستند شوروی سابق را در افغانستان شکست دهند، بنابراین دنبال قدرتی بودند که قاطعانه بتواند این کار را انجام دهد، طرح و حمایت نظامی از سوی آمریکاییها، حمایت آموزشی از سوی پاکستانیها و تأمین و جذب نیرو با عربستان سعودی بود.
عربستان از سالها قبل حدود 2 هزار مدرسه دینی را در شمال پاکستان و جنوب افغانستان حمایت میکرد که مولویها و شیوخ این حوزهها از طریق عربستان تأمین میشد، این کشور پیشنهاد داد که طلاب این مدارس دینی را برای تحقق اهداف بسیج کنند و به میدان افغانستان وارد کردند، به همین دلیل تفکرات طالبان بسیار به تفکرات سعودی نزدیک است(هر چند که از نظر مکتب، حنفی گفته میشوند).
درباره اینکه آیا ماهیت طالبان تغییر کرده یا نه؟ تغییر را به ادعا نمیشود ثابت کرد؛ برخی در رسانهها بسیار تبلیغ میکنند که طالبان تغییر کرده است و مانند گذشته نیست؛ اما باید در عمل ثابت شود. طالبان ۲۰ سال قبل حکومت خود را بر مبنای حکومت سعودی بنا کردند و حدود شرعی و محدودیتهای فراوان برای اقلیتها و زنان اجرایی کردند، امروز هم بر اساس خبرهایی که از مناطق تحت تسلط طالبان میرسد گویای همین مسئله است که همچنان شیوه حکومتداری آنها به مانند سابق است و در برخی موارد شدیدتر هم شده؛ بنابراین نباید از ماهیت این گروهک غافل شد و باید دانست شعارهایی که مبنی بر تغییر ماهیت این گروه بیان میشود با رفتارهای فعلی آنان سازگار نیست.
طالبان زاییده عربستان سعودی است و میزان اشتراکاتش با عربستان نسبت به اشتراکاتش با جمهوری اسلامی ایران پنج به نودوپنج است، یعنی ۹۵ درصد از نظر اخلاق، عقاید و عملکرد شبیه عربستان است و تنها ۵ درصد آن هم در خصوص مبارزه با آمریکا، با ایران مشترک است.
این که طالبان تغییر ماهیت داده یا خیر، باید آن را با دلیل و برهان استنباط کرد، 20 سال پیش طالبان شیعیان را به بهانههای مختلف و با قساوت قلب نسلکشی کرده و میکشت که اسناد آن موجود است و هرگز قابل کتمان نیست. حتی تمام سفارتخانهها و کنسولگریهای کشورها در امان بود و فقط به کنسولگری ایران حمله شد و اعضایش به شهادت رسیدند، همزمان جمعیت زیادی از شیعیان اعم از پسر هفت ساله تا پیرمرد هفتاد ساله به خاطر عشق به اهل بیت(ع) به رگبار بسته شدند.
این سابقه طالبان است؛ بسیاری که امروز میگویند طالبان تغییر کرده است، باید دلیل و مصداقی برای این سخن خود آورده و آن را ثابت کنند؛ آیا اینکه طالبان کنفرانس خبری برگزار و از حقوق زنان سخن میگوید میتواند دلیل کافی برای این گفته باشد؟
وقتی خبرها و تصاویر منتشره از شهرستانهای سقوط کرده را میبینیم، شاهدیم که طالبان دقیقا همان رفتار سابق خود را در قبال مردم تکرار کرده و میبینیم که سربازان ارتش افغانستان که تسلیم طالبان شده، تیرباران میشوند که رفتاری داعشگونه است، مردم از خانههای خود فراری شدهاند؛ بنابراین صرف اینکه عدهای از طالبان امروز لپتاپ دارند، با گوشی هوشمند کار میکنند و با لباسهای اتوکشیده پشت میزهای خبری مینشینند، نمیتوان گفت طالبان تغییر کرده است.
رصد میدانی نشان میدهد که بزرگترین تغییر طالبان این است که ادبیات دیپلماتیک یاد گرفتهاند در حالیکه نیروهای کف میدان حتی افراطیتر از 20 سال پیش هستند؛ به گونهای که امروز عده زیادی از نیروهای طالبان در کنترل آنان نیستند، یعنی با وجود این که با طالبانند، اما در هر جا میخواهند و دوست دارند عملیات انجام میدهند و گاهی پرچم داعش یا القاعده را بالا میبرند چون تفاوت بین گروه طالبان، داعش و القاعده را نمیدانند؛ لذا بخشی از عملیات علیه شیعیان افغانستان از سوی نیروهای کف میدان طالبان انجام میشود، اما این گروهک با زرنگی و ادبیات دیپلماتیک هیچ وقت آن را بر عهده نگرفته و نمیپذیرد و اعلام میکند که اجراکنندگان داعشی بودهاند، در حالی که جنگجویان و نیروهای خودسر طالبان هستند.
به طور قطع و یقین بسیاری از مردم افغانستان مخالف طالبان هستند، اینکه شما میبینید عدهای با طالبان همراهی میکنند؛ به این دلیل است که نان بخشی از افراد در جنگ است و سودشان در جنگ است، عدهای به خاطر جنگ، میلیاردر شدهاند و جنگ عرصه درآمدزایی برای این عده بوده است، میبینیم برخی با طالبان همراهی میکنند، طبیعتا این همراهی برایشان منافعی دارد؛ اما در بدنه مردم افغانستان بنابر نظرخواهیهای انجام شده اکثریت از طالبان راضی نیستند؛ زیرا جنایتهای طالبان در 20 سال قبل در ذهن مردم حک شده و خاطره خوبی از آنان ندارند و مردم هیچ منطقهای از آزار طالبان در امان نبوده است.
طالبان هیچ مقبولیتی در میان هزارهها، تاجیکها، ازبکها و برخی از پشتونها هم ندارد و برخلاف عده قلیلی که در رسانهها تبلیغ میکنند که طالبان مقبولیت دارد؛ اما در واقع چنین نیست.
تا تشکیل حکومت طالبان راه زیادی مانده است و هر چند دولت افغانستان برگرفته از مسئولان فاسد و رشوهخواری است که با زد و بند به قدرت رسیدهاند و برای مردم خدمتی نمیکنند ولی باز هم مردم حاضر نیستند نظام متحجر و جاهلی طالبان بر آنان حکمرانی کند.
طالبان جمهوریت(رأی مردم) را قبول ندارد و مانند داعش معتقد به امارت اسلامی است، نقاط اشتراک این دو بسیار زیاد است، داعش و طالبان در برههای که داعش فعالیت داشت، با یکدیگر مذاکراتی انجام دادند تا متحد شوند؛ اما طالبان میگفت که ما قدیمیتر هستیم و داعش باید زیر پرچم ما باشد و داعش نیز میگفت که قدرت بیشتری دارد و طالبان باید زیر لوای آنان باشد و همین اختلاف نظر سبب شد که متحد نشوند!
طالبان امارت اسلامی تشکیل خواهد داد و هیچ اعتقادی به جمهوریت و حکومت برگرفته از رأی مردم ندارد و در مذاکراتشان این را به صورت علنی اعلام کردهاند، لذا در افغانستان به ویژه از جانب شیعیان مقاومت جدی در استانها و شهرهای گوناگون مختلف علیه حضور طالبان شکل خواهد گرفت.
برخی امروز با اشتباه استراتژیک همه تخممرغهایشان را در سبد طالبان گذاشتند و براساس آن به تطهیر طالبان میپردازند؛ بسیار سخت است که جامعه و افکار عمومی را از حقایق منحرف کرده و حتی خون شهدای دیپلمات ایرانی و هزاران شیعه افغانستانی را توجیه میکنند تا از طالبان تصویر یک شریک مطمئن بسازند اما غافل هستند از اینکه طالبانی که با تفکرات سعودی تربیت شده و با حمایتهای آمریکا قدرت گرفته یک روزی دوباره به دامان سازندگان خود برمیگردد.
دولتی عادل برای مردم افغانستان و انقلاب اسلامی از امارت اسلامی طالبان بهتر است و به نفع همه جریانها و حتی جمهوری اسلامی است، اما طالبان که ادعای زعامت جهان اسلام را دارد، اگر به قدرت برسد، آینده آرمانهای انقلاب اسلامی را نیز تهدید خواهد کرد.
نتیجه قدرتگرفتن طالبان در افغانستان که به این راحتیها هم ممکن نخواهد شد، شعلهور شدن جنگهای داخلی است زیرا مردم حاضر نیستند دوباره طالبان بر آنها مسلط شود. اگر مردم مجبور شوند دست به سلاح ببرند و در مقابل طالبان بایستند، طبیعتا به نفع هیچ کسی حتی قدرتهای منطقه نخواهد بود و مردم افغانستان و تمام منطقه ضرر خواهد کرد.
گفتوگو: زهرا نوکانی
انتهای پیام