به گزارش خبرنگار ایکنا؛ کتاب «گنگا و جوی مولیان» اثر سرویش تریپاتی شاعر هندوستان شب گذشته ۲۵ تیر با حضور شاعران، اساتید و هنرمندان کشورهای ایران، هند، پاکستان، افغانستان و ... در فضای مجازی گروه هندیران رونمایی شد. این اثر از سوی مؤسسه فرهنگی شاعران پارسیزبان در هند منتشر شده است.
علیرضا قزوه، وابسته فرهنگی ایران در دهلینو مقدمهای که بر نخستین دفتر شعر این شاعر هندی نوشته است، ارائه کرد. در بخشی از این مقدمه نوشته است: من مسافر غریب سرزمینی بودم که به من بسیار درسها داد؛ که با هر گام در این سرزمین به واقعیتی دست نیافتنی رسیدم که هر ذره خاک این سرزمین برایم آینهای بود که در آن شگفتیهای این جهان را تماشا میکردم. بیش از آن که خود چیزی به مردم این سرزمین هدیه کنم از آنان چیزهایی آموختم که تا همیشه بر لوح خاطرم میماند. آموختم که زندگی سخت است و راه رسیدن طولانی، اما میشود همیشه راهی بود و مسافر بود و رفت. آموختم که بندگان خوب خداوند همین آدمهای خاکی و ساده و بیادعایی هستند که به فراوانی هر روز از کنارت میگذرند و هر کدامشان کتابی نانوشته و ناخوانده از اندوه و رنج بشریتاند و من چه داشتم و چه دارم جز همین گفتار و همین کلام که قلندر است و همین یک لاقبا و همین چند قول و غزل، درویش است و همین منتشا ... و خلاصه منم و همین اندک بضاعتی از شعر و کلام و سلام و والسلام.
وی میافزاید: قریب به هشت سال در دو سفر، حکایت من است و هند و انگار پیشتر حکایت صائب بزرگ هم همین گونه رقم خورده بود؛ که او صائب بود در حد و اندازههای خودش، در روزگاری که هند غنی کشمیری را داشت و بیدل دهلوی را و گاه صائب بزرگ، همه دیوان خود را در عوض بیتی از غنی میداد و از عظمتش کم نمیشد و اینک من در آخرالزمان شعر پارسی قدم به دیار هندی گذاشتم که هند جگرخوار استعمار، جگر زبان فارسی را از کالبدش به درآورده بود و با خشم و غضب آن را تا هنوز به دندان گرفته بود. جای دیگری هم گفته بودم که مرا فرستاده بودند تا بر جنازه ادب فارسی در هند گریه کنم و ذکر مصیبت بخوانم!
قزوه ادامه میدهد: از پس انجمنهای ادبی بیدل و ارتباط با ادیبان ایران و گروههای هندیران و آمد و شد این عزیزان به ایران، کمکم آن خردک شرارهها در گرفت و کمکم آن جوانههای ارجمند بالید و بالید تا امروز که با آرامش نشستهام این جا و نگاه میکنم به درختانی که دارند بالنده میشوند و هر روز قد میکشند. نشستهام به تماشای نثر شکوهمند شاعری هندو که بر شاعر هندوی دیگر به زبان شیوای پارسی مقدمه نوشته است. نشستهام به تماشای بالندگی شاگردان بلرام. از سرویش تریپاتی تا فاطمه ضرغام و چندرگوپت. جوانانی که آینده فردای پارسی در این سرزمین در دستان بهارآور آنان است و من چه اندازه شادمان باز میگردم به سرزمینم ایران و میدانم که در هندوستان باستانی دلهای پاکی هستند که با گفتن هر شعر مرا نیز دعا میکنند و زبان پارسی را چونان مادر دوست میدارند.
بلرام شکلا: هند از قدیم گهواره شعر و فن بوده است
بلرام شکلا، شاعر و استاد زبان فارسی در هند نیز در بخشی از مقدمه خود بر کتاب «گنگا و جوی مولیان» نوشته است: اولین بار که سرویش را دیدم، شاعر کامل هندی- اردو شده بود و خیلی زیاد رغبت و دلسوزی نسبت به زبان فارسی داشت. فقط در مدت دو سه سال به فارسی آن قدر مسلط شد که بر سر سرودن شعر در آمد. در یادگیری زبانهای کلاسیکی معمولاً سالها وقت در کار است، ولی در سرویش شکفتگی و شیفتگی آن قدر شدید بود که هنوز هم باور نمیکنم که سرویش چگونه این قدر زود فارسی یاد گرفت و بدون این که برای آموختن این زبان به مکتب یا دانشگاه برود توانست تا آن حد رشد کند که غزلهای ناب به این زبان نایاب بسراید.
وی میافزاید: سرویش، سبب این معجزه را لطف اساتید مینامد. برهمنان هند این را ثمره عمل نیک پیشینیان نیز میگویند و دوستانش این را به سخت کوشی سرویش ربط میدهند. ولی آنها که واقف اسرار باطنیاند این را لطف الهی و کیمیاگری عشق مینامند که در اسطرلاب خدا گاهی رخ مینمایاند. چنان که خواجه شیراز گفت: «طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر/ کاین طفل یک شبه ره صدساله میرود».
شکلا ادامه میدهد: هند از زمانه قدیم گهواره شعر و فن بوده است و چیزی که هند را این قدر در این مورد غنی ساخته، زیباییشناسی و پیمان حفظ زیبایی و دانش وسیع آن بوده است. بعد از هزاران سال هم قدیمترین کتاب انسانیت «ودا» هنوز کاملاً در دست هندیان محفوظ مانده است و در روایت است و میگویند که هر چیز گوارا که به هند وارد میشود، تا زمان آخر ماناست. فارسی هم یکی از آن چیزهای نایاب ناب زمانه است که در هند زنده و تابنده خواهد ماند.
وی تصریح میکند: به اعتقاد من در گستره زمان، شعر فارسی در هندوستان به همان نازی رسیده که حق به حقدار میرسد. ما همه هندیان مثل اجدادمان ارزش فارسی را دانسته و آماده نگهداری از این زبان هستیم که سهم خودمان هست و شعر سرودن امثال من و سرویش در این روزهای سخت و دشوار دلیل شدت عشق ماست که به فارسی هنوز و تا همیشه عشق میورزیم و رشته ارادت را با رگ گردن به جانمان بستهایم. با فارسی بودن ذهن و روان ما به آرامش میرسد و امروز من امینم که بر این گفتار اقبال خدشه وارد کنم و بگویم که ای بزرگمرد برهمن زاده! ای اقبال عزیز! که فرمودی در هند بعد از من هیچ برهمنزاده باقی نمیماند که رومی و شمس را بشناسد: «مرا بنگر که در هندوستان دیگر نمیبینی/ برهمنزاده رمزآشنای روم و تبریز است»، اینک جسارت مرا ببخش اگر میگویم: «هزار مثل تو رفتند و آمدند اقبال! / نژاد برهمنان ختم بر مثال تو نیست».
این استاد زبان فارسی در هند میگوید: ذرههای امروز هند در چمنزار فارسی نمیتوانستند تابان، چون خورشید بشوند اگر سرپرستی و همت استاد همه ما دکتر علیرضا قزوه نبود. ما استاد را سپاسگزاریم که بسیاری از شاعران زبان پارسی هند، دستپرورده وی هستند.
سرویش تریپاتی: شعر در خونم جاری است
سرویش تریپاتی، شاعر هند و صاحب اثر «گنگا و جوی مولیان» نیز در این نشست میگوید: سخن گفتن من و شعرنوشتنم به فارسی شاید چیزی شبیه معجزه بود. نام من سرویش تریپاتی است. تخلصم سرمست. ریشهام میرسد به هندوان قدیم. به گنگا و بنارس و ریک ودا و به رام و به خدا و خورشید. سرزمین مادری من بهارئیچ، شهری در نزدیکی شهر بنارس است. شعر در خونم جاری است. فارسی را دوست دارم، چون شیرینی و هندوان عاشق شیرینی و زبان فارسیاند. با ایرانیان همریشه و همنژادیم و هر دو آریایی هستیم.
وی ادامه میدهد: سانسکریت خواندهام و در زبان سانسکریت دکتری دارم و مدال طلایی. معتقدم که فارسی و سانسکریت را هر هندی و هر ایرانی باید بداند. سی سال سن دارم و اگر خدا بخواهد و عمری باقی باشد میخواهم یکی دو سی سال دیگر را بسی رنج ببرم در زبان پارسی تا شاید خود را زندهتر کنم. دوستان خوبی دارم در زبان فارسی. از فردوسی و حافظ و مولانا و خسرو و بیدل بگیر تا دکتر بلرام شکلا و دکتر علیرضا قزوه عزیز که نگران منند و دوست دارند پروازهای مرا تماشا کنند. خدا را باور دارم و میدانم کسی هست که زیر بال مرا میگیرد.
تریپاتی ادامه میدهد: این نخستین دفتر شعر من است که در همین یکی دو سال اخیر سروده شده است. خدا سایه زبان فارسی را از سر ما کم نکند. کاش هندیان میدانستند که چه اندازه شیرین است این زبان فارسی و چه اندازه خوشبختم من که با زبان فارسی با شما حرف میزنم. اگر شعرهایم کاستی دارد بر من ببخشید! به قول شما فارسی زبانان: چه کند بینوا همین دارد. یادتان باشد که زبان مادری من هندی است و زبان دانشگاهیام سانسکریت و انگلیسی و اردو را هم میدانم، اما زبان فارسی را تازه پیدا کردهام. پس بر من سخت نگیرید و فقط برای من دعا کنید.
در این نشست مجازی ناصره شارما نویسنده و مترجم و پژوهشگر هندی، یاور عباس کشمیری دانشجوی دکتری زبان فارسی در هند، فاطمه بلقیس حسینی استاد زبان فارسی در هند، مهدی باقرخان، از اساتید زبان فارسی در هند، آسیه مصطفی از دانشگاه کشمیر، سیدسکندر حسینی، شاعر افغانستان و بسیاری از شاعران ایران و کشورهای مختلف حضور داشتند.
در ادامه یکی از شعرهای سرویش تریپاتی از کتاب «گنگا و جوی مولیان» آمده است:
ای زبان پارسی ای منبع دانشوری
شاد باش و دیر زی در هند تا پهناوری
بوی خوش از بوی جوی مولیان آوردهای
وسعتت را دیدهام، چون آفتاب خاوری
من یکی هندوی هندم عاشقم بر این زبان
با زبان هندیان داری تو ربط خواهری
حافظ و رومی و سعدی، بیدل و فردوسیاند
در جهان شاعری در رتبه پیغمبری
درمیان هند و ایران تو یکی پُل ساختی
تا برای هر زبانی کرده باشی رهبری
خاندان مصطفی و خاندان رام را
شهره کردی در جهان شعر و در نامآوری
دیر و آتشگاه و مسجد را به وحدت میکشی
با چراغ روشن اخلاق و با روشنگری
گنگ تا غرناطه از شعر و غزل دم میزنند
تا زبان فارسی شد لحن شیرین دری
واژگان پارسی پاینده و جاوید باد
گرد خورشید تو میگردیم ما، چون مشتری
گر زبانِ مادری مان نیستی، غم نیست هیچ
با همین شعر و غزل تو از همه دل میبری
پارسی را پاس میداریم، زیرا گفتهاند
«قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری»