آیا قربانی کردن عملی اخلاقی است؟ / مسئله فدا شدن و فدا کردن در راه خدا
کد خبر: 3985590
تاریخ انتشار : ۳۰ تير ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۳
محمد سروش محلاتی پاسخ داد:

آیا قربانی کردن عملی اخلاقی است؟ / مسئله فدا شدن و فدا کردن در راه خدا

حجت‌الاسلام والمسلمین سروش محلاتی ضمن اشاره به نظر علامه طباطبایی و شهید مطهری درباره توجیه قربانی کردن حیوانات در اسلام، به این پرسش پاسخ داد که چگونه قربانی کردن جزء اعمال عبادی محسوب می‌شود.

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی؛ استاد حوزه علیمه قم، در نشستی مجازی که در شب عید قربان برگزار شد، به این پرسش پاسخ داد که آیا قربانی کردن فعلی اخلاقی است یا خیر.

متن سخنان وی را بخوانید؛

گرچه این سوال یک سوال مربوط به اخلاق تلقی می‌شود ولی از جنبه دیگر، یک سوال دینی هم هست؛ چون در شریعت اسلامی دعوت و تشویق و ترغیب، به قربانی کردن حیوان وجود دارد. چه در مناسبت عید سعید قربان و چه به مناسبت‌های دیگر، مثل عقیقه کردن حیوان در متولد شدن نوزاد. پس این سوال قابل طرح است که آیا این دعوت و تشویقی که در شریعت وجود دارد که گاه جنبه الزامی پیدا می‌کند مانند قربانی در مناسک حج و گاه جنبه استحباب پیدا می‌کند، در تضاد با ارزش‌های اخلاقی نیست و چگونه می‌توان آن را توجیه اخلاقی کرد.‌

نگاه مخالف و نگاه موافق

البته این بحث را از دو جنبه می‌توان مطرح کرد. جنبه اول این است که آیا اساسا کشتن حیوان مثل گوسفند و گاو یک عمل اخلاقی به حساب می‌آید یا عملی غیر اخلاقی شمرده می‌شود. جنبه دوم بحث این است که با فرض اینکه کشتن حیوان به منظور استفاده از گوشت آن یک عمل غیر اخلاقی تلقی نشود اما آیا این عمل می‌تواند جنبه شرعی پیدا کند و عبادت تلقی شود و مقرب انسان به حق تعالی باشد؟ بحث اول یک بحث عمومی است. در هر آیینی که اجازه کشتن حیوان وجود دارد؛ چه در مکتب‌های اخلاقی و چه آیین‌های مذهبی و دینی، باید به این سوال پاسخ دهند ولی سوال دوم که صرفا جنبه دینی دارد قهرا مربوط می‌شود به سنت قربانی کردن که یکی از عبادت‌ها، به خصوص در ادیان ابراهیمی شمرده می‌شود. ما نمی‌توانیم هر دو جنبه را مورد بررسی قرار دهیم و جلسات متعددی لازم است تا بتوان جنبه‌های مختلف بحث را دنبال کرد ولی ناچاریم به جنبه اول اشاره‌ای داشته باشیم و بیشتر درباره جنبه دوم صحبت کنیم.

در موضوع ذبح حیوان، توجیه اخلاقی دارد یا ندارد؟ دو نگاه متفاوت درباره این مسئله وجود دارد. یک نگاه مخالف و یک نگاه موافق. اگر شما برخی از آیین‌های شرقی را مورد مطالعه قرار بدهید با این نکته مواجه می‌شوید که یکی از اصول فکری‌شان این است که آزار رساندن به حیوان ظلم است و ظلم کار غیر اخلاقی است. در اعضای هشت‌گانه ریاضت‌های یوگا عضو اول بی‌آزاری است و از آن جمله آزار به حیوان مطرح است. قهرا بر این اساس است که در این مکاتب جایی برای کشتن حیوان و استفاده کردن از گوشت آن وجود ندارد.

در برابر این دیدگاه، دیدگاهی هست که به لحاظ مبانی عقلی از ذبح حیوان دفاع می‌کند. مثلا از جمله کسانی که در این زمینه بحث می‌کنند علامه طباطبایی و استاد مطهری هستند. البته بحث در این مطلب جنبه عقلی دارد، یعنی علاوه بر اینکه نصوص دینی از کتاب و سنت وجود دارد ولی چون مخاطبان این بحث کسانی هستند که خارج از قلمرو اسلام این موضوع را مطرح می‌کنند و استدلال‌های برون‌دینی مطرح می‌کنند، قهرا پاسخی که به آنها داده می‌شود، مبتنی بر مقدمات عقلی است.

مسئله تغذیه مبتنی بر مصالح واقعی حیات است

راه استدلال علامه طباطبایی با راه استدلال شهید مطهری در این زمینه تفاوت دارد. برخی از مقدماتشان مشترک است ولی برخی مقدمات متفاوت است. استدلال عقلی علامه طباطبایی مبتنی بر مقدمه‌ای است و آن اینکه شریعت باید مطابق با طبیعت و فطرت باشد. اول باید ببینیم در نظام آفرینش، تغذیه موجودات زنده چگونه صورت می‌گیرد و بعد ببینیم تشریع چگونه با نظام تکوین انطباق پیدا می‌کند. اگر خواستید این بحث را دنبال کنید در آغاز سوره مائده یک بحث مفصل علمی و فلسفی آمده است. در آنجا این بحث را مطرح می‌کنند؛ ادامه حیات انسان به تغذیه بستگی دارد. غذای انسان باید متناسب با دستگاه بدن انسان باشد و آنچه متناسب است دو قید سلبی دارد؛ یکی اینکه برایش ضرر نداشته باشد، دوم اینکه تنفر طبعی در انسان ایجاد نکند. ایشان بر این اساس می‌گویند تغذیه از حیوانات، تناسب با انسان دارد. این مبنای بحث ایشان است. اینجا یک بحث ثانوی مطرح است و آن اینکه استفاده از گوشت متناسب با تغذیه بشر است ولی لازمه‌اش این است که حیوان به قتل برسد و این آزار به حیوان تلقی می‌شود و خلاف رحمت به حساب می‌آید و این کار از این جهت امری غیر اخلاقی به حساب می‌آید.

علامه اینجا بحث دومی را آغاز می‌کند با این عنوان که «كيف أمر بقتل الحيوان والرحمة تأباه» یعنی چگونه به قتل حیوان امر شدیم در حالی که اقتضای رحمت، غیر آن است. همانطور که ما از درد و ناراحتی و مرگ گریزان هستیم، حیوانات هم همین گونه هستند و آنها هم اذیت و درد را نمی‌پسندند و از آن فراری هستند لذا مجاز نیستیم این کار را انجام بدهیم.

اینجا علامه طباطبایی سراغ نظام آفرینش می‌رود. نظام آفرینش یک ارتباط و پیوستگی دارد و خداوند در این نظام احسن، غذای هر موجودی را قرار داده است ولی ما نمی‌توانیم مبنای تغذیه را صرفا بر اساس ناراحتی ممنوع کنیم. وقتی گربه‌ای موش را می‌گیرد موش هم فرار می‌کند ولی یک نظام و ارتباطی در چرخه همه موجودات قرار گرفته است. انسان هم استثنا نیست. بله، رحم و عاطفه خوب است اما مسئله تغذیه مبتنی بر رحم و عاطفه نیست بلکه مبتنی بر مصالح واقعی حیات است. ما در زندگی اجتماعی کارهای بسیاری انجام می‌دهیم که موجب رنجش آحاد جامعه است ولی مصلحت زندگی اجتماعی چنین اقتضایی دارد. وقتی فردی را به زندان می‌اندازیم و مجازات می‌کنیم برایش خوشایند است؟ اینها بحث‌هایی است که علامه طباطبایی بر اساس نگاه به کل نظام خلقت دنبال کرده است و من فقط به فهرستی از آن اشاره کردم.

ملاک در مسئله مواجهه با حیوانات ظلم است، نه آزار

مرحوم شهید مطهری از یک راه دیگری وارد شده و یک مقدمه دیگری را ضمیمه کرده است و آن مقدمه این است که درست است حیوان، از کشته شدن ناراحت می‌شود، اذیت می‌بیند ولی ملاک در مسئله مواجهه با حیوانات و غیر حیوانات، آزار نیست. آن چیزی که خط قرمز ماست آزار دیدن نیست که بگوییم هر فعلی آزاردهنده باشد مذموم است بلکه خط قرمز ما ظلم و ستم است. هر جا ظلم باشد قبیح و غیر اخلاقی است. لذا برخی آزارها می‌تواند مصداق ظلم باشد و ممکن است برخی آزارها مصداق ظلم نباشد و غیر اخلاقی هم نباشد. کما اینکه در جامعه بشری مبنا عدالت است و نه عدم آزار. این بحثی است که ایشان مطرح می‌کنند. عدالت را از کجا می‌شود تشخیص داد؟ مبنای ایشان این است که باید به طبیعت مراجعه کنیم، روابط بین اشیاء را ببینیم. برخی غایت، برای برخی دیگر هستند. چرا طفل شیرخوار نسبت به شیر مادر حق دارد؟ چون خداوند این شیر را هنگام تولد طفل، در پستان مادر قرار داده است و طفل نسبت به آن حق دارد. بعد شهید مطهری این استدلال را مطرح می‌کند؛ هر چیزی که برای انسان خلق شده است، انسان نسبت به آن حقی پیدا می‌کند. شهید مطهری اساسا از متفکرینی است که به حقوق طبیعی باور دارد و در این مسئله نیز از همین مبنا استفاده می‌کند.

اسلام نسبت به دو امر حساسیت خاصی دارد

آنچه فعلا باید درباره آن صحبت کرد موضوع قربانی است. با فرض اینکه کشتن حیوان امر غیر اخلاقی نباشد این سوال مطرح می‌شود؛ چرا این عمل در ردیف عبادات قرار گرفت و جزئی از مناسک حج تلقی می‌شود یا در کفارات دستور داده شده گوسفندی قربانی شود.

این سوال یک سوال جدی و اساسی و یک سوال سابقه‌دار است؛ یعنی مسئله، مسئله جدیدی نیست و عده‌ای از بزرگان ما این سوال را مطرح کردند که چطور می‌شود ما حیوانی را آزار دهیم و بکشیم، آن وقت این عمل مقرب ما به حق تعالی باشد و موجب رضایت حق تعالی تلقی شود. به تعبیر آقای مطهری مگر خداوند خون‌خوار است که وقتی می‌بیند خون حیوانی ریخته شود خوشحالی کند. این چه معنا و منطقی دارد؟

برای اینکه این مطلب را توضیح دهم اول باید مقدمه‌ای عرض کنم و آن این است؛ قربانی کردنی که عبادت می‌دانیم همان قربانی است که در شریعت اسلامی با حدود مشخص مطرح شده است. ما نمی‌خواهیم بگوییم قربانی در همه مذاهب دارای توجیه عقلانی و اخلاقی است. قربانی در مذاهب مختلف بسیار متنوع است. چه بسا برخی قابل دفاع باشد و برخی قابل دفاع نباشد. ما اینجا درباره آن قربانی بحث می‌کنیم که در آیات قرآن و در سنت پیغمبر(ص) مطرح شده است.

اولین مسئله‌ای که در قربانی در اسلام مطرح شده این است که قربانی فقط برای حق تعالی جایز است و برای هیچ‌کس نمی‌توان قربانی کرد. اسلام نسبت به دو امر حساسیت خاصی دارد؛ امر اول سجده است. سجده برای هیچ‌کس غیر ذات باری تعالی جایز نیست. همین حساسیت نسبت به قربانی هم هست و برای هیچ کس نمی‌توان قربانی کرد. غایت قربانی فقط حق تعالی است.

نکته دومی که اسلام مطرح کرد این بود که جلوی دور انداختن گوشت قربانی که در جاهلیت مرسوم بود را گرفت و گفت؛ می‌توانید از گوشت قربانی بخورید. اقدام دیگری که اسلام در این زمینه انجام داد این است که قبل از اسلام قربانی از تشریفات خاص علمای دین به حساب می‌آمد و افراد عادی نمی‌توانستند قربانی کنند. اسلام این را هم از بین برد و گفت چنین شرطی وجود ندارد و هر کس می‌تواند قربانی کند.

مسئله فدا شدن و فدا کردن در راه خدا

این قربانی است که در اسلام است و آیات قرآن هم بر آن گواهی می‌دهد. چگونه می‌توان این قربانی را عبادت به حساب آورد؟ آیا ریختن خون یک حیوان بی‌گناه می‌تواند باعث نزدیک شدن به خدا بشود؟ مرحوم شهید مطهری یک پاسخی به این سوال دادند. ایشان می‌فرمایند مسئله ذبح حیوان و قربانی کردن موضوعیت ندارد، بلکه طریقیت دارد برای اینکه از گوشت آن استفاده شود. آن چیزی که مقرب انسان به خدا است کشتن حیوان نیست. ما می‌خواهیم حیوان را قربانی کنیم تا از گوشت آن استفاده کنیم. پس صرفا موضوع قتل حیوان مطرح نیست.

آنچه مقرب به خداست کشتن حیوان نیست؛ بلکه اطعام طعام است. در واقع ما احتیاج به حسن فعلی داریم یعنی عملی که برای انسان کمال به همراه آورد. از نظر شهید مطهری اثر دیگر قربانی، زنده کردن خاطره قهرمان توحید حضرت ابراهیم است. اما استدلال دیگری نیز می‌توان در این زمینه داشت و آن این است که قربانی کردن به جز فایده‌ای که در مصرف آن و اطعام است؛ در ذبح حیوان نیز یک مطلوبیت و مصلحت وجود دارد که نمونه آن در هیچ کار دیگری وجود ندارد و آن مسئله فدا شدن و فدا کردن در راه خداست. انسان باید آماده باشد برای فدا شدن و از هر آنچه که دارد حتی خودش بگذرد.

اینکه انسان گوشتی را به صورت آماده تهیه کند و به نیازمندان بدهد مطلوب است اما قربانی محسوب نمی‌شود؛ زیرا قربانی دو ویژگی باید با هم به همراه داشته باشد: هم امر فدا شدن و فدا کردن محقق شود و هم اطعام طعام. در میان اهل ادب لطافت‌هایی است که برای فهم مسئله به ما کمک می کند از جمله سعدی که می‌گوید:
فدای جان تو گر من تلف شوم چه شود
برای عید بود گوسفند قربانی

در اینجا قربانی شدن گوسفند، نمادی از فدا شدن انسان در برابر حق تعالی است.

انتهای پیام
captcha