به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی، مدیر بنیاد فرهنگی امامت، شب گذشته، 5 مرداد، در برنامه تلویزیونی سوره به طرح بحث در زمینه «تحول کلام شیعی و خوانشهای مختلف از مفهوم ولایت» پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
در ابتدا باید زمینههای تاریخی این بحث را بدانیم. مسئله امامت به عنوان پیشوایی، یک اصل انسانی است؛ یعنی امت و جامعهای نیست که موضوع امامت در آن مطرح نباشد. تحقیقات نشان میدهد که متون مقدس ادیان الهی، تورات و انجیل، به خوبی موضوع امامت را بازتاب دادهاند. امام علی(ع) در نهجالبلاغه فرمودند که هر انسان و جامعهای نیازمند اصل پیشوایی است. در امت اسلامی نیز بر مبنای معارف قرآنی، مسئله امامت به صورت گستردهتر و عمیقتر مطرح شده است.
در کنار مفهوم امامت، ولایت نیز یک مفهوم عمیق قرآنی است. اگر بنا باشد ریشه تاریخی و معرفتی واژه ولی را دنبال کنیم، بهترین منبع قرآن است که ولایت و ابعاد مختلف ولایت را تبیین میکند و نظام تدبیر عالم بر اساس ولاء و ولایتهاست. این مفهوم قرآنی در طول تاریخ اسلام از سوی مذاهب مختلف بسط یافته است و بیگمان به اعتراف همه محققان، این مفهوم در تفکر شیعه و اندیشه امامیه هم بسط معنایی دارد و از عمق ویژهای برخوردار است.
واژه ولایت در قرآن مانند دیگر واژهها چندبُعدی است. یکی از ابعاد مهم مفهوم ولایت مفهوم سرپرستی است و اینجا با امامت نزدیک میشود و مفهوم عمیقتری در ولایت پیدا میکند. مفهوم ولایت به یک نوع ارتباط بین خدا و نظام عالم برمیگردد و اساس ولایت یک بُعد تکوینی و هستیشناختی است. خداوند نظام عالم را به سوی اهداف مورد نظر هدایت میکند و با ولایت، خود را نشان میدهد. یکی از ویژگیهای ولایت مراتب آن است. ولایت بر محور ولایت الهی استوار است، اما در مراتب مادون به اولیای دیگر نیز منتقل میشود. نکته مهم قرآنی که مفهوم ولایت را روشن میکند، ولایت در دو جنبه نور و ظلمت است.
خداوند از ولایت طاغوت در قرآن سخن گفته و در کنار ولایت الهی آمده است. خداوند حرکت ولایی دیگری را بر محور شیطان مطرح میکند که طاغوت است و آن نیز مراتبی دارد و به ولایت اولیای شیطان میرسد و اساس اینها هستیشناختی است. البته آثاری در حوزه اجتماعی، اخلاقی و ... پیدا میکند. در یک ادبیات دیگر، مسئله ولایت تفسیر دیگری هم پیدا میکند که گاهی با تفسیری که در سنت شیعی وجود دارد متفاوت میشود و گاهی همپوشانی دارد.
بحث امامت به سرعت به یک ادبیات فرهنگی و علمی تبدیل شد و یک قالب دانشی پیدا کرد. شیعه در مسئله خلافت، از واژه امامت استفاده میکند که تفاوت معناداری دارد. از دیدگاه اهل سنت مراد از خلافت، خلافت رسول بود، اما مراد از امامت، خلافت الله است که این تعبیر را علامه عسکری مطرح کرد. ایشان با واژهشناسی تاریخی به تفکیک مفهوم خلافت و امامت پرداخت.
همچنین در تاریخ تفکر، مباحث از قواعد علمی آغاز نشدند و یکی از خطاهای بزرگ این است که فکر میکنند اندیشهها از آغاز قالب دانشی دارند اما اینطور نیست و همه مکاتب و دانشها در آغاز مجموعهای از ایدهها هستند و به تدریج تبدیل به نظریه میشوند. کلام اسلامی نیز اینطور است و هر کدام از فرقهها از ایدههایی برخوردارند و ایدهها به عرصه میآیند و نسلهای بعد آن را تبدیل به دانش میکنند و این مزیت دانش کلام است؛ یعنی این دانش از ایدهها و اندیشهها، مجموعهای از نظریهها را تولید میکند که میتوان با آن مواجهه روشمند داشت.
در داستان سقیفه طبعا دو رویکرد در میان اصحاب پیدا شد؛ رویکرد کسانی که پیامبر(ص) را به عنوان یک رهبر اسلامی میدانند و در امتداد این نبوت برای پیامبری نقشی قائل نیستند و از این پس امت فقط یک رهبر سیاسی میخواهد. بنابراین بحث درباره این است که مصداق این رهبر سیاسی کیست. رویکرد دوم برای کسانی است که مستند به فرمایشات پیامبر و آیات قرآن، امتداد نبوت را در مسئله رهبری امت مطرح میکنند و میگویند که پس از پیامبر(ص)، رهبری جامعه صرفا نقش سیاسی ندارد و پیامبر(ص) نیازمند امتداد تشریعی و نیز دین الهی نیازمند تفسیر است. این خوانش در زمان پیامبر(ص) نیز وجود داشت.
پیامبر(ص) تا سه سال تبلیغ علنی نداشت و در سال سوم بعثت دعوت علنی را آغاز کرد. از همان آغاز دعوت پیامبر(ص)، شاهد طرح مسئله امامت و ولایت هستیم. در آن زمان مسئله شرک و ایمان و نزاع میان حق و باطل وجود داشت. پیامبر(ص) در کنار بعثت، زمینه و مسئله امامت را قرار داد و همان جا ولایت امام علی(ع) را معرفی کرد. کسانی که میخواهند به رسالت پیامبر(ص) ایمان آورند و رهبری طایفه خود را دارند، هنگام مواجهه با پیامبر(ص) سؤالشان این است که پس از پیامبر(ص) رهبر جامعه کیست. بنابراین این مسئله از زمان پیامبر(ص) وجود داشت و پیامبر(ص) نیز در تمام این درخواستها میگویند که این امر به دست خداست و حضرت در طول حیات، از مکه تا پایان عمر، تدابیر مختلفی داشتند تا نشان دهند که در امتداد نبوتشان مسئله امامت و ولایت وجود دارد.
برخی میگویند که اگر غدیر مسئله معرفی جانشینی پیامبر(ص) است، این معرفی پیشتر وجود داشت، اما در غدیر معرفی امامت با تمام وجوه و ابعاد بیان شد که به تعبیری، شأن اصلی آن میشود ولایت که شئون تکوینی، تشریعی و اجتماعی دارد و این ابعاد در غدیر معرفی شد و نهتنها معرفی شد، بلکه از امت برای این ولایت پیمان گرفته میشود تا مسئله ولایت تثبیت شود و مهمتر اینکه پس از این ابلاغ، رسول خدا(ص) فرمود که امر شدم تا از تکتک شما در باب ولایت حضرت امیر(ع) پیمان بگیرم.
این داستان تا پیش از وفات پیامبر(ص) ادامه یافت و پیامبر(ص) در آخرین لحظات عمر خود درخواست کردند که قلم و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسند، اما این اتفاق نیفتاد و حضرت(ص) تبیین کردند که ولایت و امامت در کنار قرآن دو اصل اساسی است. بنابراین کسانی که غدیر را صرفا صحنه رقابت سیاسی تصویر میکنند و بعد میخواهند مباحث امامت و ولایت را به دوره بعد نسبت دهند، به لحاظ تاریخی این وقایع را نادیده میگیرند.
همچنین وقتی میگوییم یک خوانش واحدی نسبت به این موضوع داشته باشیم، باید بپرسیم که این خوانش چیست و خوانش چه کسانی مهم است؟ بنابراین وقتی میپرسیم که آیا همه خوانش یکسانی دارند، سؤال دقیقی نیست، بلکه باید بگوییم این خوانشها در چه بستر و رویکردی شکل گرفته است. برخی میگویند در این صحنه هیچ خوانش اعتقادی و معرفتی از امامت نیست و همه در مورد جانشینی بحث میکنند و همراستا با اهل سنت هستند و به مسئله خلافت میپردازند. تلقی قرآن و پیامبر(ص) از امام علی(ع) یک نگاه دینی است و ماجراهایی که پس از سقیفه اتفاق میافتد نیز در تاریخ ثبت شده و مدافعان امام علی(ع) نگاه ایدئولوژیک داشتند و امامت ایشان را امتداد ولایت میدانند و در مسئله وصایت به وصایت امام علی(ع) استناد میکنند و شواهد آنها قرآنی است. امیرالمومنین(ع) نیز وقتی که میخواهند به حقانیت خود استناد کنند، به شواهد قرآنی استناد میکنند.
برای کسانی که معتقدند نگاه به مسئله امامت در ابتدا به همین صورت نبود و بعدا به وجود آمد، باید یک مثال بزنم؛ بعد از عاشورا، قیام مختار رخ میدهد که به نهضت کیسانیه معروف میشود و اسناد تاریخی نقل میکنند که تمام مؤلفههای امامت شیعی امامیه را دارد. البته مسئله وصایت نیز مطرح بود و محمد حنفیه این جایگاه را داشت. در ماجرای قیام مختار مؤلفههای علم الهی و ... وجود دارد و شیعیان کوفی که به دنبال مختار هستند معتقدند که مختار فرستاده وصی است. بنابراین اندیشه امامت در این حادثه هم وجود دارد و وقتی مختار ادعا میکند نماینده مهدی این زمان هستم، جماعتی کوفی مسیر او را پی میگیرند.
میگوییم پس از سقیفه تمام مؤلفههای امامت شیعی در فرهنگ شیعی وجود دارد؛ یعنی اعتقاد به عصمت، علم ویژه امام و ارتباط امام با نصب الهی. این برخلاف خوانش جریان رقیب است که میگوید که از ابتدا مسئله این طور نبود. همچنین، همه کسانی که در این زمینه اظهار نظر کردهاند نیز متخصصان تاریخ اندیشه نیستند و این نظریه میگوید که باید برای فهم تشیع اصیل به طرفداران آن مراجعه کنیم، آن هم طرفداران عام که یک نوع مغالطه است. وقتی میخواهیم مکتبی را بشناسیم، به منابع یا مسئولین اصلی یا شارحان اصیل آن مراجعه میکنیم. همه مکاتب در بستر اجتماعی، خوانشهای مختلفی پیدا میکنند و اگر بنا باشد این تحلیل را قبول کنیم، باید بگوییم فقط کسانی که در مکه به پیامبر(ص) گرویدند، اصیل بودند.
انتهای پیام