تقریری بر نظریه‌های مختلف درباره انطباق و عدم انطباق شریعت و عقلانیت در نهضت عاشورا
کد خبر: 3992221
تاریخ انتشار : ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۰
حجت‌الاسلام سروش محلاتی بیان کرد:

تقریری بر نظریه‌های مختلف درباره انطباق و عدم انطباق شریعت و عقلانیت در نهضت عاشورا

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌ محلاتی به ارائه توضیحاتی درباره نظریات مختلف در باب نهضت عاشورا پرداخت و بیان کرد: در این زمینه دو نظریه وجود دارد یکی نظریه کسانی که معتقدند نهضت حسینی فراعقلانی است و پای عشق و عرفان را به میان می‌کشند و یک دسته که معتقدند بین این نهضت و عقل و شرع تطابق وجود دارد و ما نیز باید بخش‌هایی از نظرات که حق‌گرا هستند بپذیریم.

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه، در بستر فضای مجازی کلاب‌هاوس به طرح بحث در زمینه «تطابق شریعت و عقلانیت در نهضت عاشورا» پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

در مورد اینکه آیا آنچه در نهضت عاشورا رخ داد، با عقلانیت منطبق هست یا نیست، دو نظر متفاوت وجود دارد؛ نظر کسانی که آن را با عقلانیت منطبق می‌دانند و کسانی که چنین نظری ندارند. ما صحبت خودمان را با نظر کسانی که با عقلانیت منطبق نمی‌دانند آغاز می‌کنیم و بعد به نظر دیگر نیز می‌پردازیم. این دیدگاه البته در میان متفکرین گذشته ما طرفداران چندانی نداشته یا ما چندان آنها را نمی‌شناسیم اما در عصر و زمان ما افرادی هستند که از این نظریه دفاع می‌کنند. البته عدم انطباق با عقلانیت ضرورتا به معنای باطل بودن نیست، بلکه بر اساس این نظریه، کسانی که موضوع عاشورا را خارج از عقلانیت می‌دانند، معتقدند موضوع عاشورا ملاکات فراعقلانی دارد و گاهی می‌گویند با منطق عشق باید این نهضت را تحلیل کرد. از نظر این گروه، نه فقط عاشورا در چارچوب عقلانیت تحلیل نمی‌شود، بلکه در چارچوب شریعت نیز قابل تحلیل نیست.

اساس این نظریه بر این است که آنچه در عاشورا اتفاق افتاد، فدایی‌شدن است و موضوع فداشدن نه منطق عقلانی دارد و نه منطق شرعی آن را قبول می‌کند. اما منطق شرعی نمی‌پذیرد چون وقتی قیام علیه فساد مطرح است شرطش این است که شخص در اقدام خودش ضرری نبیند و این با فداشدن سازگار نیست. در فقه خودمان چیزی به عنوان فداشدن نمی‌بینیم که انسان خود را به کشتن دهد و ما مامور به حفظ جان خود هستیم.

تبیین نظریه فداشدن امام حسین(ع)

به لحاظ عقلانی نیز همین طور است و هر کسی موظف است از جان خودش حفاظت کند و اهداف و اقداماتی که دنبال می‌کند با این صیانت نباید در تضاد باشد. دیدگاه چند نفر از کسانی که در این زمینه اظهار نظر کرده‌اند را مطرح می‌کنم تا بحث عینی‌تر باشد. چند سال قبل مقاله‌ای منتشر شد که اکنون هم در دسترس است و نامش نیز فرهنگ عاشورا، فرهنگ اربعین است. نویسنده می‌گوید کاری که امام حسین(ع) کرد این بود که خود را فدا کرد تا دین پیامبر(ص) باقی بماند. بنابراین فداکردن خود برای باقی ماندن دین اسلام خلاصه نهضت حسینی از نظر نویسنده این مقاله است. اگر این را به عنوان متن نهضت حسینی در نظر بگیریم، باید ببینیم این حقیقت که در تاریخ اتفاق افتاده آیا در چارچوب فقه می‌گنجد یا خیر. می‌گویند آیا امر به معروف ظرفیت آن را دارد که از آن مبارزه مسلحانه بیرون کشیده شود؟

پاسخ آقای حجاریان که نویسنده مقاله است، این است که خیر، امر معروف یک شرایطی مانند احتمال تاثیر و ... دارد و با توجه به این شرایط باید انجام شود و فقط یکی از فقها است که این شرایط را کنار زده و عمل امام حسین(ع) را منطبق با شرع دانسته و آن هم امام خمینی(ره) است. تعبیر ایشان این است که از درون امر به معروف، فرهنگ فنا بیرون نمی‌آید. وقتی در شریعتمان نتوانستیم به این مفهوم دسترسی پیدا کنیم از یک طرف و امام حسین(ع) اقدام به فنا کردن خود نمود از طرف دیگر، این اقدام چه مبنایی دارد؟ اگر از درون شریعت بیرون نمی‌آید از درون چه امر دیگری قابل استخراج است؟

با توجه به اینکه شریعت و عقلانیت با یکدیگر سازگار است وقتی که چیزی از درون شریعت بیرون نمی‌آید، از درون عقلانیت هم نمی‌تواند بیرون آید. در ادامه این مقاله نویسنده می‌گوید می‌توانیم این نهضت را بر مبنای فدایی‌بودن و فناشدن از دل عرفان بیرون آوریم. بنابراین عقلانیت بر اساس مصلحت‌اندیشی است و خود را به فنا دادن خارج از این حساب‌گری تلقی می‌شود و با توجه به بخش اول که از فقه بیرون نمی‌آید، از عقل هم بیرون نمی‌آید و فقط عرفان است که می‌تواند چنین مطلبی را اثبات کند.

دکتر سروش نیز یک سخنرانی در این زمینه دارند و تحلیلشان مشابه همین تحلیل است. ایشان می‌گویند امام حسین(ع) بر اساس عشق عمل کرد و اینچنین خویشتن را به کشتن‌دادن، نقش عشق است. در اینجا عاشقی نقش بازی می‌کند و هیچ شریعتی به شما فرمان نمی‌دهد که پاک‌بازی کنید و همه جان و مال خود را بدهید. اتفاقاً حفظ اینها جزو واجبات شرعی است. بنابراین بر اساس این نگاه، نهضت عاشورا نه‌فقط با عقلانیت منطبق نیست، بلکه با شریعت نیز منطبق نیست.

نگاه دوم به نهضت حسینی(ع)

اما نگاه دوم پذیرش این انطباق است و نهضت عاشورا را عقلانی و مطابق با شرع می‌داند و در بیان این انطباق دو دیدگاه وجود دارد؛ یعنی دو نظریه است که مبنای هردو، قبول انطباق است و در عین حال تفاوت براساس دو تحلیل مختلف است. تحلیل اول برای کسانی است که می‌گویند امام حسین(ع) در پاسخ به دعوت مردم کوفه حرکت کرد و وقتی که به طرف کوفه آمد، در یک نقطه‌ای سپاهیان عبیدالله رسیدند و اجازه ندادند امام(ع) نزدیک کوفه شود و وقتی چنین شد، حضرت(ع) ایستاد و با عزت شهادت را قبول کرد؛ چون کشته‌شدن امام(ع) قطعی بود و دیگران برای قتل حضرت(ع) تصمیم گرفتند.

اگر این دیدگاه را قبول کنیم، انطباق عقلانیت و شریعت پاسخ روشنی پیدا می‌کند؛ چون اساسا فناشدن در اینجا مطرح نیست و امام حسین(ع) نیز برای فداشدن نیامده بلکه برای رسیدن به قدرت آمده، اما بعدا در مقام عمل اتفاقاتی افتاد که حضرت(ع) شهید شد اما هدف امام(ع) شهادت نبود. این دیدگاه را در دوره اخیر در حدود 50 سال قبل یکی از علمای قم مطرح کردند که آقای صالحی نجف‌آبادی بودند که نظریه مسبوق به سابقه‌ای است. براساس این نظریه مشکلی در انطباق بین شریعت و عقلانیت به وجود نمی‌آید.

نظر دوم نیز انطباق را می‌پذیرد اما براساس تحلیل علم به شهادت و همان فداشدن مطرح می‌شود که همان نظر معروف بین دانشمندان اسلامی است که امام(ع) با علم به سرانجام کار به طرف کوفه حرکت کرد. اما در پاسخ به پرسش علم امام گفته‌شده که خدا و شرع اجازه نمی‌دهند که انسان جان خودش را به خطر بیندازد، اما کسانی که این نظریه را قبول دارند انطباق را قبول کرده‌اند و کسانی هستند که به صورت روشن در مسئله از عقلانیت دفاع می‌کنند. بر اساس نظریه دوم، فداشدن می‌تواند مبنای عقلی و شرعی هم داشته باشد و کسانی این دیدگاه را دارند که به عقلانیت دستورات دینی کاملاً وفادار هستند. طرفداران این نظریه می‌گویند اگر انسان از جان خود صرف نظر کند اما آنچه در برابر این جانبازی رخ می‌دهد یک هدف والا باشد این کار نه از حیث عقل و خرد محکوم است و نه از نظر شرع و فقه ایرادی دارد.

علامه طباطبایی در کتاب شیعه در اسلام آورده است: امام حسین(ع) تصمیم قطعی گرفته بود که بیعت نکند و به خوبی می‌دانست که کشته می‌شود. این همان نقطه افتراق بین این دیدگاه و دیدگاه قبل است و تأکید دیدگاه روی علم امام(ع) است، اما در دیدگاه قبل این مسئله حذف می‌شود. توجیه ایشان این است که حضرت این کار را کردند چون اگر این فداکاری نبود، دین با خطر مواجه می‌شد و اصل اسلام آسیب می‌دید؛ چون دودمان بنی‌امیه تصمیم به نابودی اسلام گرفته بودند و با این اقدام امام حسین(ع)، هدفی که معین شده بود محقق نشد.

در اینجا باید توجه کنیم که تحلیل‌ها متفاوت هستند و شریعتی، شهیدی، سروش، علامه طباطبایی و ... نظرات متفاوتی را ارائه کرده‌اند و واقعیت این است که نمی‌توانیم همه را متعصبانه بدانیم بلکه ما باید این تحلیل‌ها را بشنویم و ارزیابی کنیم و جاهایی که دیدیم نشانه‌هایی از حق‌گرایی هست قبول کنیم و مواردی که حق‌گریزی دارند را کنار بگذاریم.

انتهای پیام
captcha