به گزارش ایکنا، سیدمحمدهادی گرامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی یادداشتی با عنوان «بازخوانی قرائتی راستکیشانه از عقیده برائت» به رشته تحریر درآورده است که متن آن از نظر میگذرد؛
یکی از موضوعات نسبتاً پیچیده بررسی تشیع به مثابه یک جامعه در حال تحول ـ نه یک عقیده ساختیافته ـ در سدههای متقدم هجری، به خصوص در سده نخست هجری است. البته مشخصاً مقصود این نیست که بدانیم عقاید راستکیشانه شیعه چیست و یا اینکه دیدگاه امامان آن دوره در این خصوص چه بوده است. چنین دغدغههایی بیش از آنکه جامعهشناختی و تاریخی باشند، کلامی هستند.
در واقع چالش درباره عقاید تاریخیِ جامعه شیعی در این دوره ـ سده نخست ـ تا بدان حد جدی است که حتی رواج کاربست انگاره «شیعه» برای این گروه تا پیش از کارزار کربلا در معرض تردید قرار داد. به نظر میرسد تا پیش از رخداد کربلا از این گروه عمدتاً با عناوینی همچون علویان یا اصحاب علی یاد میشد(نک: گرامی، نخستین اندیشههای حدیثی شیعه). گویا تا اواسط سده اول هجری و دستکم تا زمان قيام مختار، مشخّصه اصلی عقیدتی علويان باور به فرض امامت علیبن ابیطالب پس از پيامبر (ص) بود و برخی باورهای هویتی شیعه درباره تقابل با جریان خلافت نخستین هنوز کامل نشده بود(1).
مشخصاً برخی شيعهپژوهان بر آنند كه در سده نخست هجری برائت از سه خليفه نخست دست كم در سطح جامعه شيعيان رواج نداشت. گویا در اين دوره علويان صرفاً از بنیاميه برائت ميجستند. به گفته وی، در جريان كشمكش ميان امام علی(ع) و معاويه هواداران دو طرف، از بيزاری جستن استفاده میكردند و اين رفتار توسط علويان و امويان تا پايان دوره بنیاميه ادامه يافت. در اين مرحله علويان عمدتاً از كساني بيزاری میجستند كه در دوران حكومت امام علی(ع) با ايشان جنگيدند. با سامان يافتن دكترين امامت اماميّه در نيمه اول سده دوم هجری كه براساس وفاداری به امامان و بيزاری از دشمنانشان بنا نهاده شد، دايره برائت گسترش يافت به طوری كه شامل همه كسانی شد كه امام علی(ع) را از حق خلافت محروم كردند. بر اين اساس بود كه برائت دامن بسياری از صحابه و حتی سه خليفه نخست را فراگرفت(2).
گویا به همین سبب بود كه در اين دوره زيد بن علی ـ دست كم در ظاهر ـ برائت از خلفای نخست را نپذيرفت و بدين صورت مسير جديدی در گرايشهای شيعی را ايجاد كرد. محتملاً اين موضوع ارتباط مستقيمی با نوپا بودن اين دكترين و عدم نهادينه شدنش در ميان شيعیان داشت كه موجب جدالهایی در اين زمينه شد. گزارشهای برائت در این دوره به خوبی حاکی از این وضعیت است؛ امامان شيعه در اين دوره به دنبال تکوین و تثبیت هويت متمايز امامیه بودند و ايجاد این هويت متمايز میان «خود شیعی» و «دیگری غیرشیعی» مگر با تشدید تقابلها و خطوط افتراق با «عامه» میسّر نبود.
در کنار نظر کلبرگ، برخی دیگر از شيعهپژوهان بر این باورند که بحث برائت از سه خليفه نخست در قيام مختار ثقفی نيز مطرح شده بود. براساس گفته خانم تميمه بيگم دائو ابوعمرة سپهسالار مختار جزو اولين كسانی بود كه خلفای سهگانه را تكفير كرد و صفّينيان و نهروانيان را نيز گمراه خواند(3). علاوه بر این، برخی گزارشهای در دست نیز نشان میدهد که محمد بن ابيبكر نیز، پیشتر از پدرش بیزاری جسته بود(4). با این وجود درباره اینکه این اندیشه در میان جامعه شیعیان سده نخست تا چه حدّ فراگیر بود، باید با احتیاط اظهار نظر کرد.
در نهایت میتوان چنین پیشنهاد داد که جامعه شیعی از نيمه دوم سده اول هجری و همزمان با قيام ثقفی بود که به تدریج با مؤلّفه هويتی بیزاری از خلفای نخستین و دشمنان اميرالمؤمنين (ع) خود را بازشناخت و از سایر مسلمانان متمایز کرد؛ گرچه به نظر ميرسد همانطور که کلبرگ اشاره دارد، زمان نهادينه شدن و رواج گسترده و سامان يافتن اين مؤلّفه هويتی ـ به خصوص درباره خلفای نخست ـ را بايد در دوره صادقين (ع) پيجويی کرد.
1) نک: نوبختي، فرق الشیعه، ص53.
2) Kohlberg ,E., BARĀ’A, Encyclopædia Iranica, December 1988.
3) Bayhom-Daou,Tamima(2003)”Hisham b. al-Hakam …”Journal of Semitic Studies, Vol.48(1),p.89.
4) کشی، الرجال، ج 1 ، صص 281 – 282.