جای خالی معیار و شاخص عدالت در منظومه فکری استاد حکیمی
کد خبر: 3995232
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۳:۴۱
سیدعباس نبوی بیان کرد:

جای خالی معیار و شاخص عدالت در منظومه فکری استاد حکیمی

مدیر موسسه تمدن و توسعه اسلامی ضمن اشاره به مباحثات خود با علامه حکیمی در موضوع عدالت تصریح کرد: همه طلاب و افراد اهل فضلی که در مباحث مرسوم حوزوی مشغول به تحصیل می‌‌شوند متوجه می‌شوند که غیر از بحث عدالت به عنوان صفت شخصیت، عدالت به عنوان صفت فعل در مباحث فقهی ما مطرح نیست.

به گزارش ایکنا، نشست بزرگداشت علامه حکیمی با عنوان «اسلام‌شناس عدالت‌خواه» با همکاری خبرگزاری ایکنا و مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) ۱۳ شهریورماه برگزار شد.

در این نشست، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعباس نبوی، مدیر موسسه تمدن و توسعه اسلامی با موضوع «در جست‌وجوی عدالت همه‌جانبه» به ایراد سخن پرداخت. متن سخنان وی از نظر می‌‌گذرد؛

در سه شاخه درباره استاد حکیمی صحبت خواهم کرد. بخش اول مراودات و مباحثی است که با ایشان داشتم و خلاصه نتایج آن را عرض می‌‌کنم. بحث دوم در مورد جست‌‌وجوی معنای پایه در باب عدالت و به خصوص عدالت اجتماعی است. آقای حکیمی خیلی در جست‌‌وجوی این مبنا بودند. بحث سوم هم اینکه ما در چه وضعیتی قرار داریم.

حدود دو دهه قبل آقای حسن رحیم‌‌پور ازغدی به تعدادی از دوستان گفتند آقای حکیمی علاقه‌‌مند هستند حلقه‌‌ای باشد که در آن مباحث رایج و جدید مورد بررسی قرار گیرد. میزبان خود آقای رحیم‌‌پور بودند و مباحث به تدریج جلو رفت. عرض بنده در آن جلسات این بود که شما در «الحیاه» دنبال مبنای عدالت گشتید و پرچم عدالت را بالا بردید ولی مبنایی که دست‌‌مایه اصلی قرار می‌‌گیرد را به دست نیاوردید. سوال اصلی این است آیا می‌‌توانید یک گزاره‌‌ای را ارائه کنید که بگویید این گزاره عدل را تعریف می‌‌کند و بر این اساس مسائل دیگر را تبیین کنید. مرحوم استاد مطهری هم دنبال این بحث بودند و می‌‌گفتند عدالت را باید در سلسله علل احکام مورد توجه قرار دهیم. در چند هفته‌‌ای که برنامه برگزار شد، انتهای مطلب این بود که ایشان می‌‌گفتند این کار، کار مهمی است؛ ضمناً یک مقدار هم تاسف داشتند که باید از همان اول روی اصل مبحث متمرکز می‌‌شدند و قبول داشتند هنوز به شاخص عدالت نرسیدیم و نمی‌‌توانیم مبنایی حاصل کنیم.

در آن جلسات مباحث مختلفی مطرح شد. مثلا یکی از مباحث بحث جواز تزویج رضیعه بود. در این زمینه بحث‌‌های روایی داریم، نظرات فقها را داریم که عموما به جواز قائل هستند. خب وقتی به مبنای عدالت برمی‌‌گردیم خیلی دشوار و سختی است که بتوانیم این تجویز را بپذیریم. همچنین بحث عدالت می‌تواند در مناسبات بین زوج و زوجه مطرح شود و مورد مناقشه قرار گیرد. به هر حال ایشان تاکید داشتند این بحث را ادامه بدهید و رها نکنید.

عدالت به عنوان صفت شخصیت یا صفت فعل

در بخش دوم می‌‌خواهم عرض کنم همه طلاب و افراد اهل فضلی که در مباحث مرسوم حوزوی مشغول به تحصیل می‌‌شوند متوجه می‌شوند که غیر از بحث عدالت به عنوان صفت شخصیت، عدالت به عنوان صفت فعل در مباحث فقهی ما مطرح نیست. در روایات هم می‌بینیم وقتی ائمه(ع) علل احکام را به آیات قرآن ارجاع می‌‌دهند، هیچ گاه احکام را به آیات عدالت در قرآن ارجاع نمی‌‌دهند، این بحث در فقه روشن است. آنچه در بحث عدالت اجتماعی نیاز داریم عدالت به عنوان صفت فعل است. اصل بحث از اینجا آغاز می‌‌شود که امیرالمومنین(ع) فرمود عدل چیزی است که همه چیز را سر جای خودش قرار می‌‌دهد. خواجه نصیرالدین طوسی این تعریف را آورد که «العدل وضع الامور فی موضعها». در این تعریف جای نتیجه و سبب عوض شده است. حضرت فرمود عدل آن چیزی است که همه چیز را سر جای خودش قرار می‌‌دهد ولی خواجه گفت عدل یعنی هر چیزی سر جای خودش باشد. خب ما نمی‌‌دانیم جای افراد کجاست تا افراد سر جای خودشان قرار گیرند مگر اینکه به دستگاه شریعت برگردیم.

الآن با یک بحث مهمی مواجه هستیم؛ ما مبنایی نداریم که بر اساس آن از عدالت به عنوان علت حکم استفاده کنیم و حکم شرعی استنباط کنیم. ما بحث عدالت در دستگاه شریعت را می‌‌توانیم در سه سطح مورد ارزیابی قرار دهیم. سطح اول اینکه عدالت را به عنوان یک مبنای مستقل که رکن همه حسن‌‌ها و قبح‌‌ها است در نظر بگیریم. بعدا بیاییم شاخص‌‌های عدالت را در هر زمینه مورد بررسی قرار دهیم. این کار، کاری دشوار و سخت است. بسیاری از بزرگان از این بحث به عنوان عدالت اخلاقی یاد کردند.

سطح دوم این است که در دستگاه کلی شریعت، مبنای عدالت را به عنوان مبنای توزیع شده در درون احکام مفروغ‌‌عنه تلقی کنیم. مرحله سوم خیلی مهمتر است؛ مرحله سوم آنجایی است که مباحثات در میان اقوال شکل می‌‌گیرد، اقوالی که هر کدام می‌‌خواهند به نصوص تمسک کنند. آیا در بررسی نسبت میان اقوال بحث عدالت قابل طرح است یا قابل طرح نیست.

من یک مثال می‌‌زنم و این بحث را می‌‌بندم؛ شیخ انصاری در بحث ضمان تلف این موضوع را مطرح می‌‌کند که زمان پرداخت ضمان کی است؟ در اینجا پنج قول مطرح کردند مثل زمان تلف شدن مال یا اعلی القیم. مرحوم شیخ در اینجا بعد از ذکر همه اقوال می‌‌گوید مقتضای عدالت این نیست که همه حق را به تالف یا متلف‌‌عنه بدهیم. شیخ انصاری در اینجا نوعی ارتکاز از معنای عدالت را مورد توجه قرار می‌‌دهد، در این قسمت سوم ما مباحث فراوانی داریم.

ما الآن باید چکار کنیم؟ در بحث عدالت اجتماعی نیازمند مبنایی برای فعل هستیم تا افعال اجتماعی را بر اساس آن بسنجیم تا آنها را عادلانه تلقی کنیم یا عادلانه تلقی نکنیم. اگر در مبنای اسلامی مدعی هستیم مبنا داریم و می‌‌توانیم آن را تدوین کنیم باید بتوانیم مبنای روشنی ارائه کنیم. در این میان سوال اصلی این است؛ آیا باید از تمایز به سمت تساوی برویم یا باید از تساوی شروع کنیم و بر اساس اثبات تمایزها جلو برویم، به هر حال این بحث، بحث بسیار مهمی است.

دغدغه جامعه‌‌سازی و نظام‌‌سازی

در ادامه این نشست حجت‌الاسلام سیدکاظم سیدباقری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با موضوع «عدالت و عدالت‌طلبی در اندیشه سیاسی استاد حکیمی» سخن گفت که متن سخنان وی از نظر می‌گذرد؛

واقعیت این است استاد حکیمی دغدغه عدالت را سال‌‌ها به همراه خود در ذهن و ضمیر خود داشت و همواره با این اندیشه زیست و همراهی کرد، قلم زد، گاه به شوق آمد و گاه به خشم. در سه ساحت چند نکته را عرض می‌‌کنم. ساحت اول مبانی منظومه فکری استاد حکیمی است که مبتنی بر توحید بود. گویی توحید در کنار اصل عدالت، دو اصلی بود که تمامیت اندیشه ایشان بر آن اساس شکل گرفته بود. در الحیاه هم که در عرصه‌‌های مختلف این بحث را مطرح می‌‌کند همواره بر این نکته تاکید دارد که دین اسلام مبتنی بر دو اصل توحید و عدل است و اقامه عدل، رکن ماهوی اوست و اگر عدل نباشد دین تحقق نمی‌‌پذیرد. ایشان بنای تشریع و تکوین را بر اساس عدل می‌‌دانست و با توجه به همین مبانی فکری در عرصه بنیان و بنیاد، تاکید داشت که باید حقیقت را از قرآن و اهل بیت(ع) گرفت لذا الحیاه را برای همین نوشت و با دو بال بزرگ توحید و عدالت به سراغ قرآن و روایات اهل بیت(ع) رفت. حتی اگر معتقد به تفکیک شد برای همین بود که باور داشت باید تلاش کرد تا به سرچشمه قرآن و سنت رسید. اگر از عقل خودبنیاد دینی هم دم می‌‌زد برای همین نکته بود. اصولا تاکید مرحوم حکیمی این بود که فقهای آگاه و دانشمندان دردآشنای تشیع، طبق وظیفه مرزبانی خودشان باید حدود مسائل عقیدتی را مشخص کنند و مردم را با سرچشمه معارف حقه آشنا ‌‌کنند.

در محور دوم که بحث عدالت در اندیشه سیاسی است؛ نکته اول این است که ایشان فقط از عدالت دم نزد و عدالت را در زندگی خود زیست و این نکته تمایز عمده‌‌ای است که در زندگی مرحوم علامه حکیمی وجود داشت. نکته دوم اینکه مرحوم حکیمی دغدغه جامعه‌‌سازی و نظام‌‌سازی را با کم و زیادش در کتاب الحیاه دنبال کرده است. عرضم این است خجستگی فکر و اندیشه جامعه‌‌سازی در اندیشه حکیمی برجسته است.

عدالت در استنباط احکام

نکته سوم این است؛ ایشان عدالت را معیار همه امور می‌‌دانست و قسط را در نوک پیکان آموزه‌‌های الهی قرار می‌‌داد. از نظر ایشان عدالت تنها معیار در فقه اسلامی است. گویی با تمام وجود اعتقاد داشت قسط باید معیار قاطع در قانونگذاری باشد که هیچ چیز دیگر جای آن را نگیرد. این معیار واحدی است که همه احکام گرد آن می‌‌چرخند. ایشان عدالت را در استنباط احکام هم تاثیرگذار می‌‌دانست لذا معتقد بود احکام استنباطی باید در راستای «لیقوم الناس بالقسط» باشد. البته در استنباط هم این تاکید را داشت که فتاوی مجتهد در جهت احیای عدل باشد، ایشان عدالت را نشانه جامعه اسلامی می‌‌دانست. آقای حکیمی معتقد بود عدالت هدایتگر به سوی رشد است.

در محور سوم که مقام عمل است هم نکته اول این است که عدالت در قدرت و سیاست حضور همیشگی دارد. اساسا در نظام اسلامی سیاست و تربیت در کنار هم و هم‌جهت هستند برای اینکه عدالت به مقام عمل نزدیک شود. در همین راستا ایشان معتقد است عدالت همراه با آزادی است و آزادی و عدالت کنار هم هستند و به همدیگر کمک می‌‌کنند.

انتهای پیام
captcha