استاد حکیمی دین را برای انسان و زندگی می‌دانست
کد خبر: 3995712
تاریخ انتشار : ۱۶ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۰:۳۵
مهدی مهریزی:

استاد حکیمی دین را برای انسان و زندگی می‌دانست

استاد دانشگاه قرآن و حدیث در بزرگداشت مرحوم استاد محمدرضا حکیمی گفت: چیزی که در نوشته‌های استاد وجود دارد این است که می‌خواهند بگویند دین برای زندگی و انسان است و از بحث‌های انتزاعیِ کلامی و یا مناسکی و عبادی نمی‌خواهند دین را تعریف کنند و می‌گویند اینها جزء دین است و دین نباید در اینها منحصر شود.

به گزارش ایکنا، مراسم برزگداشت علامه محمدرضا حکیمی، شب گذشته 15 شهریور به همت موسسه فهیم و با سخنرانی جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی مهریزی استاد دانشگاه قرآن و حدیث را بخوانید؛

آنطور که بنده از نوشته‌های استاد حکیمی استفاده کردم به نظر می‌رسد دینی که استاد در پی معرفی و تحقق آن بودند، یک دین مناسکی و کلامی نبود. بسیاری از جوامع دینی یا عالمان وقتی دین را معرفی می‌کنند، توجهشان به بخش مناسکی دین است و روی عبادات تاکید می‌کنند، اما اینها، تمام دین نیست یا گاهی بر امور اعتقادی و باورها تاکید می‌شود و این دو نگاه از بخش مهم دین غفلت می‌کنند و بخش مهم دین که باید در زندگی انسان وجود داشته باشد مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

حکیمی دین را برای زندگی می‌دانست

چیزی که در نوشته‌های استاد وجود دارد این است که می‌خواهند بگویند دین برای زندگی و انسان است و از بحث‌های انتزاعیِ کلامی و یا مناسکی و عبادی نمی‌خواهند دین را تعریف کنند و می‌گویند اینها جزء دین است و دین نباید در اینها منحصر شود. در طول تاریخ می‌بینیم که فقها و متکلمین بر دو بخشی که اشاره شد تاکید داشتند و مردم نیز با همین نوع دینداری آشنا هستند و از این‌رو برای برخی این پرسش مطرح می‌شود که دین می‌خواهد کدام مشکل را حل کند. استاد حکیمی معتقد بود دین در متن زندگی است. برای نمونه کتاب «الحیات» اسمش به معنای زندگی است و تلقی‌ استاد این است که دین برای زندگی است. این کتاب بزرگ‌ترین کار فکری و معرفتی ایشان است و نامش را «الحیات» گذاشته‌اند و با «کتاب المعرفه» و «کتاب العمل» آغاز می‌شود.

ایشان می‌خواهند امامت را در متن زندگی قرار دهند. همچنین کتاب «منهای فقر» را دارند که به آنچه مردم با آن درگیر هستند می‌پردازند. در عین توجه تام به بحث معنویت و مباحث اعتقادی دین، اما به بخش بزرگ دین هم توجه داشتند و به صورت عملی نشان دادند.

دین برای انسان است یا انسان برای دین؟

یک پرسشی که می‌توان آن را طرح کرد این است که آیا دین برای انسان است یا انسان برای دین؟ انسان وقتی به متون رایج دینی نگاه می‌کند اینطور استنباط می‌شود که انسان برای دین است، اما تلقی درست این است که دین برای انسان است و از آیات و روایات این استفاده می‌شود. برداشت خود را می‌گویم که در تلقی استاد حکیمی، دین برای انسان است و تمام تلاش فکری، عملی و دغدغه‌های ایشان انسان است.

یکی از دوستانی که بیست سال با ایشان مرتبط بود، در یک جلسه‌ای می‌گفت «الحیات» کتاب انسان مظلوم است. خداوند در قرآن وقتی به انسان می‌رسد به شیطان می‌گوید چه باعث شد به دست‌ساز من سجده نکنی؟ خدا انسان را دست‌ساز خود می‌داند و شیطان را می‌راند و به فرشتگان تشر می‌زند. به شیطان می‌گوید برو؛ چون در برابر انسان کرنش نکرد و وقتی فرشتگان تصور می‌کردند انسان یک موجود مفسد است، به فرشتگان تشر می‌زند که من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید.

در ادبیات دینی انسان محور است

بنابراین انسان در ادبیات دینی و قرآنی ما محور است و به همین دلیل دین، خلقت و تسخیر عالم برای انسان است و استاد حکیمی این را در نوشته‌های خود پیاده‌سازی کردند. بنابراین، انسان در منظومه فکری استاد حکیمی اصل است و آن هم انسان اجتماعی و نه فرد. بنابراین باید با این پیش‌زمینه اندیشه اجتماعی ایشان را بفهمیم. ایشان دین را برای زندگی می‌داند و تلقی ذهنی از دین ندارد و می‌خواهد جایگاه دین در زندگی انسان ملموس باشد. از این‌رو «الحیات» که مجموعه بزرگی است با اینکه برخی جلدهایش عنوان انسان ندارد اما بحث انسان در آن موج می‌زند. شش جلد این کتاب بحث‌های اقتصادی و یک جلد نیز حکومت اسلامی است.

در بخش حکومت اسلامی هم نگاه انسانی را دارند؛ برای حکومت می‌توان سه نوع رویکرد را متصور دانست؛ رویکردهای استبدادی، تمدنی و انسانی. در رویکردهای استبدادی آنچه ملاک دستگاه حاکمه است، حفظ قدرت است. در حکومت‌های تمدنی آنچه محور است، سرزمین و توسعه جغرافیای و آبادی است. اما یکی هم رویکرد انسانی است که استاد دنبال همین است و در آن، برخورداری، اکرام و اخلاق محورهای اصلی هستند؛ یعنی وقتی می‌خواهید ببینید یک حکومت در کدام دسته است باید ببینید این سه محور را دارد یا خیر. اولین نکته این است که انسان باید برخوردار باشد و نباید به او ستم شود و اسباب رشد و توسعه او نیز مهیا شود و اخلاق حاکم شود.

در نهچ‌البلاغه نیز امام(ع) برخوردهای اینچنینی دارد و وقتی می‌خواهد آمران زکات را بفرستد، می‌گوید با عنوانی که از طرف حاکم آمده‌اید وارد نشوید و با هیبت و ابهت هم بر مردم وارد نشوید و حیوانات و آدم‌ها را اذیت نکنید. در این حکومت، انسان محور است، اما اگر دستگاه مالیاتی، آدم‌ها را دزد بداند این حکومت، حکومت مطلوب حضرت امیر(ع) نیست و حکومتی که آقای حکیمی می‌خواهد از آن سخن بگوید هم نیست. ایشان در کتاب «الحیات» و «منهای فقر» آورده است: امیرالمؤمنین(ع) در پایان کار فرمود: در کوفه که ما حکومت کردیم کسی نیست مگر اینکه برخوردار است و پایین‌ترین سطح جامعه به نان گندم دسترسی دارند و سرپناه دارند و به آب آشامیدنی هم دسترسی دارند. در این کتاب نمونه‌های زیادی از مدل حکومت امام(ع) نقل شده است، ایشان این کتاب را نوشت که حکومت‌ها را با این شاخص‌ها بسنجیم.

خصوصیت استاد حکیمی این بود که به این سخنان و حرف‌ها باور داشت و در عمل به آنها پایبند بود، بنابراین در کتاب دیگری گفت ما آرمان‌هایی داشتیم و محقق نشد و گفت برخی کتاب‌هایم چاپ نشود. حال سوال می‌شود که ایشان نظریه اجتماعی داشت یا خیر؟ ما آدم‌ها گاهی دغدغه چیزی را داریم و گاهی ایده، اندیشه یا نظریه. ایشان دغدغه انسان و بعد اجتماعی اسلام را داشت و ایده‌ها و نظریه‌هایی داشت که در این کتب پراکنده است، اما ممکن است به معنای کلاسیک اندیشه نباشد، اما نباید در مقام ارزیابی چنین خط‌کش‌های انتزاعی را بگذاریم و این شخصیت‌ها را با آن خط‌کش‌ها بسنجیم.

انتهای پیام
captcha