کد خبر: 3997534
تاریخ انتشار : ۲۳ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۶:۰۰
اسماعیل اثباتی:

ائمه(ع) مدافع متکلمان روشمند بوده‌اند

نشست علمی «تحلیل و بررسی روایات نهی از کلام و تبیین دیدگاه ائمه(ع) نسبت به علم کلام» برگزار شد و سخنرانان این نشست بر این مسئله تاکید کرده‌اند که با وجود برخی روایات در نهی پرداختن به علم کلام، ائمه(ع) مدافع این علم و متکلمان روشمند و ضابطه‌کند بوده‌اند.

به گزارش ایکنا،ائمه(ع) مدافع متکلمان روشمند بوده‌اند اسماعیل اثباتی، استادیار دانشگاه علامه طباطبایی و پژوهشگر علم کلام، 23 شهریور ماه در نشست علمی «تحلیل و بررسی روایات نهی از کلام و تبیین دیدگاه ائمه(ع) نسبت به علم کلام»، با اشاره به برخی روایات وارده مبنی بر نفی علم کلام، گفت: این روایات این تصور را ایجاد کرده که ائمه(ع) دیدگاه مثبتی به علم کلام نداشتند ولی شیعیان بعدا مجبور شدند که به علم کلام هم بپردازند؛ مثلا ابن راوندی بنابرا نقل خیاط معتزلی گفته است دلیل رویگردانی بسیاری از شیعیان از علم کلام خطاهای فاحش و سخنان کفرآلود معتزله بوده است ولی خیاط گفته است که شیعیان اگر از علم کلام رویگردان بودند به خاطر ضعف استدلال بود.

وی افزود: شیخ مفید نقل کرده که یکی از اصحاب رای ضد شیعه تبلیغ می‌کرد و می‌گفت که این شیخ(مفید) در بغداد کلام را از معتزلیه ربوده و آن را با فقه آمیخته است و مفید می‌گوید این از اتهامات به شیعه است و ما از گذشته به کلام توجه داشتیم و مخالف آن نبودیم؛ مرحوم کلینی و دیگران هم روایاتی را نقل کرده‌اند که به این شبهه دامن می‌زند که پرداختن به علم کلام جایز نیست. بنده همه روایات نهی از کلام را جمع و تحلیل کرده‌ام تا دیدگاه ائمه(ع) در این خصوص به دست بیاید.

اثباتی با اشاره به اقدامات کلامی ائمه(ع)،  بیان کرد: ائمه(ع) با مخالفان مناظره می‌کردند و این مناظرات را از دوره سقیفه داریم و هر امامی مناظرات متناسب با دوره خودشان داشتند که در کتاب الاحتجاج آمده است؛ البته از آن طرف روایتی از امام صادق(ع) داریم که اصحاب کلام را اهل هلاکت دانستند و مسلمون را اهل نجات؛ به نظر می‌رسد مراد امام از اهل کلام کسانی هستند که هرچه از اهل بیت(ع) می‌شنوند تسلیم آن هستند و چون و چرا نمی‌کنند. یا روایتی است که متکلمین بدترین افراد در هر صنف هستند؛ وقتی این روایات را با رفتار ائمه(ع) در مناظرات (که این مناظرات الگو برای اهل تسنن بوده است) مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم که تعارض وجود دارد.

وی افزود: در توجیه این موضوع، اولین احتمال این است که ائمه(ع) مناظره را برای خودشان جایز بدانند ولی برای دیگران خیر. این احتمال قابل پذیرش نیست زیرا کسانی غیر آنان از سوی ائمه(ع) برای مناظره انتخاب شدند. احتمال دیگر تردید در صدور این روایات است چون به لحاظ سندی مشکل دارند. احتمال سوم اینکه متکلمان را در برابر اهل تسلیم و مسلمون بدانیم، کسانی که در برابر حرف امام معصوم(ع) هم چون و چرا می‌آورند. ائمه(ع) برخی افراد را از کلام نهی و برخی را تشویق کردند مثلا ابوخالد کابلی مورد نهی قرار گرفت ولی  مؤمن طاق از سوی امام تشویق به این کار شده است، با بررسی دقیق روایت می‌بینیم ابوخالد سراغ مؤمن طاق می‌رود و می‌گوید امام صادق(ع) ما را از کلام نهی کرده چرا مناظره می‌کنی و مؤمن طاق می‌گوید فرمایش امام عمومی نیست بلکه شاید فقط برای تو بوده و وقتی خالد نزد امام(ع) می‌رود متوجه می‌شود این نهی فقط مخصوص خود او بوده چون در این رشته تخصص نداشت.

این پژوهشگر بیان کرد: عده‌ای نزد امام صادق(ع) رفتند که اهل مجادله و مناظره بودند و امام(ع) از ایشان پرسید آیا ناسخ و منسوخ قرآن را می‌شناسید و وقتی آنها پاسخ منفی دادند امام ایشان را از تکلم نهی کرد یا امام(ع) از مؤمن طاق خواست که سراغ جوانان برود زیرا تمایل بیشتری به نیکی دارند بنابراین برخی سفارشات ائمه(ع) متناسب با نوع مخاطب بوده است؛ امام عی(ع) هم به ابن عباس توصیه کرد که با خوارج با قرآن بحث نکن. موضوع دیگر در توصیه امام صادق(ع) توجه به آفات مناظره بوده است از جمله این آفات، آفت قیاس است؛ برخی بزرگان امامیه، تلاش داشتند مجوز برای قیاس بگیرند ولی ائمه(ع) مخالفت می‌کردند یا ائمه(ع) توصیه داشتند که لازم نیست به هر سؤالی حتما بخواهید پاسخ دهید و اگر بلد نیستید توقف کنید و بگویید اطلاع ندارم.

نهی از مراء و جدل

وی افزود: نهی از مراء و جر و بحث هم به شدت نهی شده است و روایات زیادی در این‌باره داریم ولو در مواردی که حق با ما باشد؛ آموزش در پاسخ به سؤالات از دیگر کارهای ائمه(ع) بوده است؛ مثلا مؤمن طاق وقتی با ابن ابی العوجا مناظره کرد و شکست خورد خطاب به مؤمن گفت که این نوع مناظره و سخنان از تو نیست بلکه از کسی فراگرفته‌ای. همچنین ائمه(ع) روش مناظره حتی مباهله را به اصحاب می‌آ‌موختند؛ همچنین شاگردانی را در رشته‌های مختلف کلام و فلسفه و ... تربیت نمودند و مناظرات را به صحابه وامی‌گذاشتند و البته مناظره را می‌دیدند و نقادی و داوری و حل اختلاف در بین شاگردان  و حمایت می‌کردند.

استادیار فلسفه و کلام دانشگاه علامه طباطبایی(ره) گفت: مثلا نقل شده هشام بن حکم با فردی مناظره کرد و آن فرد شرط گذاشت که اگر من پیروز شدم تو باید به مذهب من در بیایی ولی هشام نمی‌پذیرد و می‌گوید اگر من در مناظره کم آوردم دلیل بر حق بودن حرف تو نیست زیرا من  امام و شخصیتی مانند امام صادق(ع) را دارم که پاسخ سؤالات را از او می‌گیرم.

وی اضافه کرد: کار دیگر ائمه(ع) پاسخ به شبهات کلامی بود؛ اولین سطح دفاع از دین در برابر کفر و زنادقه بود؛ سطح دیگر، مناظرات در مورد تشیع با اهل تسنن و مخالفت با زیدیه و واقفیه و فطحیه و ... بود. با این وجود روایاتی در نهی از کلام از ائمه(ع) صادر شده که می‌توان آن را به چند دسته تقسیم کرد؛ اول  نهی از برخی روش‌های مناظره مانند قیاس است یا اینکه ما تصور کنیم ما با عقل همه چیز را می‌توانیم بفهمیم. برخی روایات، نهی برخی افراد است زیرا مناظره علاوه بر داشتن علم لازم مهارت هم نیاز دارد و فن است.

اثباتی تصریح کرد: دسته دیگری از روایات اشاره به زمان‌های خاص دارد، مثلا در زمان مهدی عباسی، سختگیری زیادی نسبت به زنادقه صورت گرفت، ولی دوستان زراره و عمار ساباطی را هم در زمره زنادقه قرار داده بود، لذا به دستور امام(ع)، هشام بن حکم در این شرایط دست از مناظره و جدال با زنادقه برداشتند، همچنین برخی روایات نهی  مخصوص برخی موضوعات است؛ مثلا امام باقر(ع) خطاب به محمدبن مسلم دارد که در مورد هر چیزی که پائین‌تر از عرش است سخن بگویید ولی برای هر چیزی که بالاتر از عرش است سخن نگویید. یا روایت است که تکلم در مورد مخلوقات امر و در مورد خدا نهی شده است.

وی افزود: روایتی وجود دارد که تبلیغ را نهی کرده است که قطعا دستور عمومی نیست و ما باید کل روایات موضوع تبلیغ را ببینیم ولی به هر حال دسته‌ای از روایات تبیغ را در شرایط خاص منع کرده است؛ امام صادق(ع) خطاب به فردی که خود را جدلی و اهل مناظره می‌دانست نهی کردند و فرمودند که چه بسا برخی از این مباحث بر ضرر دین تمام شود؛ همچنین یکسری توصیه‌های اخلاقی در مورد مجادله و مناظره وجود دارد که حتی می‌تواند موضوعات تاریخی و فقهی و ... را شامل شود.

توجه به جریانات فکری کلامی در مطالعات

همچنین محدجواد رضایی، ناقد جلسه با بیان اینکه ائمه(ع) در گسترش مباحث کلامی و تقویت متکلمان نقش جدی داشتند، گفت: وقتی می‌خواهیم روایات را در هر بحثی پیگیری کنیم باید به جریانات فکری توجه کنیم تا کار استدلالی‌تر و عمیق‌تر شود؛ مثلا اینکه بدانیم روایات مدح و ذم از کدام جریانات صادر شده است می‌تواند ما را به تحلیل دقیق‌تر برساند.

وی افزود: باید چند سطح برای کلام در نظر بگیریم و روایات را نسبت به این سطوح بررسی کنیم، یک لایه علم کلام، فهم و اجتهاد اعتقادات است، سطح دیگر تبیین است، تبیین هم دو نوع است گاهی این تبیین، برون متنی و بیرون از آیات و روایات است و گاهی درون متنی. مثلا آموزه عصمت در متون دینی هست ولی کسی که آن را نظریه‌پردازی کرد هشام بن حکم بود و این تبیین حتی مورد پسند برخی محدثان هم قرار گرفت. این تبیین برون متنی ولی با الهام از آموزه‌هایی روایی بود.

رضایی بیان کرد: سطح سوم دفاع است؛ لذا روایات در مورد علم کلام را در این سه مرحله تبیین می‌کنیم و وارد جزئیات بحث می‌شویم و می‌توان نتیجه گرفت که الان کتب و کارهای کلامی متکلمین ما مطابق با سنت و سیره ائمه(ع) هست یا خیر یا کار متکلمان کار خلافی است، بنابراین باید روایات مدح و نهی را در این سه لایه بررسی کنیم.

این پژوهشگر تصریح کرد: برخی روایات مانند روایت «مسلمون»و مدح آن، مربوط به مرحله فهم است و نهی امام(ع) هم مربوط به این سطح است، یعنی متکلم به جای اینکه بیاید از وحی و محضر امام(ع) و از سرچشمه مطالب را بیاموزد دنبال ایراد گرفتن و بهانه بیهوده است. روایات این مدلی که نهی از کلام و متکلمان کرده زیاد داریم یعنی اگر متکلم بدون توجه به قرآن و تعالیم ائمه(ع) بخواهد به جدال و مناظره و کلام‌ورزی بپردازد مورد تایید ائمه(ع) نیست.  

وی افزود: اینکه سیدمرتضی به راحتی از محدثانی مانند کلینی نقد کرده و او را جبری می‌داند به علت این است که او روایاتی مانند مشیت الله و قصا و قدر و بقاء و ... را نقل کرده است؛ فلاسفه هم از زاویه دیگری روایات را کنار می‌گذارند؛ اینکه متکلمی برای نوشتن اثرش اصلا کاری با قرآن و حدیث ندارد و از ابتدا بی‌توجه به اینها کار را پیش برده است، آیا خلاف مشی ائمه(ع) عمل نکرده است و آیا او وظیفه دارد به این منابع رجوع کند؟ 

رضایی اظهار کرد: برخی نهی‌ها از علم کلام مربوط به جایی است که متکلم مطالب را از جایی می‌گیرد که در تضاد با دین است و در اینجا محدث در برابر او موضع می‌گیرد یا مبانی علم کلام مخلوط با علم حدیث و ... می‌شود؛ یا متکلم با توجه به قرآن و روایات نظریه‌پردازی کرده است ولی نتیجه‌گیری نادرستی دارد. مثل روایتی منسوب به امام(ع) که ما مالک کل آسمان و زمین هستیم که خود هشام در برخی مناظرات این نوع روایات را نمی‌پذیرد.

انتهای پیام
captcha