به گزارش ایکنا، محمدکاظم شاکر، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، شامگاه شنبه، سوم مهر در ادامه سلسله جلسات آشنایی با تفسیر راهنما در نشستی با موضوع «طبقهبندی و ساماندهی تفاسیر به روش علمی» با بیان اینکه ممکن است دهها تفسیر مانند تفسیر قرآن به قرآن، روایی، فقهی، اخلاقی، سیاسی، مدیریتی و تربیتی داشته باشیم، گفت: هیچ کدام از اینها مقسم تفسیری ندارند، درست مانند اینکه دانشجویان یک دانشگاه را از لحاظ جنسیت و اقلیم جغرافیایی با هم قیاس کنیم و اگر قرار بر قیاس است، باید در درون یک پارادایم مقایسه کنیم.
وی با ذکر اینکه واژگانی چون مکاتب و مدارس تفسیری، رویکرد تفسیری، مناهج تفسیری و پارادایم تفسیری در دانش تفسیر به کار میرود، افزود: پارادایم به یکسری الگوها و مدلهای پذیرششده در یک علم گفته میشود؛ مثلاً در کیهانشناسی، مدل بطلمیوسی یک پارادایم است و حدود 15 قرن همه دانشمندان بر این اساس حساب و کتاب میکردند و بعد به مدل کوپرنیک تبدیل شد یا طب سنتی دچار شیفت پارادایمی به نفع طب جدید شد.
شاکر با بیان اینکه تفسیر هم دچار تغییرات پارادایمی شده است، تصریح کرد: از نظر تاریخی در تفسیر سه پارادایم داریم و دچار دو شیفت پارادایمی شدیم؛ پارادایم نخست، نص و نقل است؛ همه کسانی که قرآن را تفسیر میکنند قصد دارند ببینند که خدا در قرآن چه فرموده و از ما چه خواسته است و مراد الهی را کشف کنند؛ این پارادایم در قرن اول تا قرن سوم حاکم بود و سخن آنها این بود که؛ لا یجوز التفسیر الا بالاثر الصحیح و النص الصریح؛ باید نص صریح را داشته باشیم یا اثر صحیحی وجود داشته باشد. مثلاً در آیه «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ»؛ با اینکه ظاهراً مؤید این نیست که؛ شهداء علی الناس، ائمه(ع) هستند ولی قائلین به این مسئله میگویند که چون روایت وجود دارد ائمه مصداق آن هستند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی اظهار کرد: به همین دلیل قائلان به پارادایم نص و نقل و برخی تابعین، از تفسیر کردن به شدت ابا داشتند و معتقد بودند که با عقل نمیتوان به سراغ آیات قرآن رفت؛ گفته شده فاصله تفسیر قرآن با عقل مانند فاصله زمین تا آسمان است. این پارادایم از دوره شیخ طوسی دچار تغییر شد و ایشان در مقدمه تفسیر خود به شدت دیدگاه قائلان به نص و نقل را رد کرده و گفته که هر نوع تفسیر غیر مبتنی بر نص و نقل تفسیر به رأی نیست و تأکید کرده که خود قرآن به انسان دستور داده است تا در آیات الهی تدبر کنند؛ این قضیه مانند آزادی اندیشه و بیان است، یعنی وقتی آزادی اندیشه را گفتیم، باید آزادی بیان اندیشه هم باشد؛ اگر قرآن ما را مأمور به تدبر کرده، حتماً جواز بیان نتیجه تدبر را هم داده است، وگرنه این انتظار وجود داشت که جلوی اندیشه افراد را در منزل آنها هم بگیریم. بانو امین اصفهانی بر تدبر تأکید زیادی کرده و مرحوم امام(ره) هم این نظر را داشت. لذا برخی گفتهاند تغییر پارادایمی با تبیان رخ داد؛ البته وزیر مغربی هم که تفسیرش به صورت کامل در دست نیست مقدم بر شیخ طوسی است. همچنین تفسیر طبری برخلاف تصور برخی پر از اجتهاد است. به همین دلیل وهابیها و سلفیها این تفسیر را دوست ندارند ولی از تفسیر ابن کثیر حمایت میکنند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: پارادایم دوم، متن و عقل است، برخی میگویند وقتی به شریعت رسیدی عقل را کنار بگذار، زیرا عقل فقط برای اثبات شریعت و دین کارایی داشت، ولی این پارادایم میگوید که عقل بعد از اثبات دین هم حجت دارد و شرط آن حضور در چارچوب متن است؛ از زمان طبری تاکنون در اهل سنت و از زمان وزیر مغربی و شیخ طوسی در شیعه در این پارادایم قرار داریم.
شاکر افزود: البته این پارادایم هم در حال شیفت شدن به سمت پارادایم عقل فراتر از متن است؛ پارادایم سوم پایبند به اصول لفظی و اصول فقه برای فهم متن نیست و علت ایجاد آن پیشرفت علوم انسانی به خصوص زبانشناسی است؛ ما تاکنون زبان را با جمله فعلیه و اسمیه و ... میشناختیم ولی الان میگویند واحد زبان، فعل گفتاری است؛ مثلاً در عبارت؛ انا لا نعلم منه خیرا، اساساً قرار نیست ما چیزی را به خدا یادآوری و اخبار کنیم، بلکه گوینده قصد دارد که فعلی را انجام دهد، مثلاً آن فعل شهادت و رضایت است یا مثلا در گفتوگوی دو نفر وقتی یکی به ساعتش نگاه کند، قصدش این است که بگوید کار دارد و دیر شده است.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: در پارادایم جدید گفته میشود که خدا به زبان انسان در قرآن با او حرف زده و هرچه به زبان انسانی بیاید تاریخمند است؛ الان اکثر زبانشناسان بر این مسائل اتفاق نظر دارند. ممکن نیست قرآن کریم بدون توجه به مخاطب سخن گفته باشد. بنابراین اینکه گفته میشود ما حق نداریم در برابر نص، متن را اجتهاد کنیم یعنی چه؟ مثلاً در آیه قوامیت و تنبیه بدنی زنان، زمانی که گفته میشود زدن جایز است و بعد گفتند که مثلاً با جسم لطیفی آنها را بزنید، ولی الان غالب روانشناسان تنبیه بدنی را رد میکنند و این عقل فراتر از متن است؛ ما داریم به سمت این شیفت میرویم و کسانی مانند مجتهد شبستری و نصرحامد ابوزید در زمره این افراد هستند.
وی ادامه داد: محور بحث اینها زبانشناسی به خصوص با دیدگاه زبانشناسان آلمانی است؛ غالب متدینین غربی هم این قضیه را پذیرفتهاند و متن را مستقیماً زبان خدا نمیدانند، نه اینکه خدا نقش نداشته است ولی نقش مستقیم قائل نیستند یا مثلاً انسان وقتی شاد باشد با دیگران خوشرفتار است و وقتی پول ندارد ممکن است با دیگران دعوا کند، یعنی محیط و اعصاب و ... در زبان فرد و نوع گویش او نقش دارد.
شاکر با اشاره به مکاتب تفسیری گفت: هر مکتبی مجموعهای از مبانی تفسیری است که ذیل این پارادایمها ایجاد شده؛ مثلاً وقتی میگوییم تفسیر شیعی، سنی، معتزلی، سلفی، وهابی و ... مکاتب تفسیری هستند، یعنی هرکدام دارای سامانهای از مجموعه مبانیاند؛ ما قول صحابه بماهم صحابه را حجت نمیدانیم، مگر اینکه به پیامبر(ص) برسد، ولی قول ائمه(ع) را بما هو ائمه(ع) حجت میدانیم. بنابراین در مکتب تفسیری شیعه قول ائمه(ع) و در اهل تسنن قول صحابه حجت است.
وی افزود: روشهای تفسیری هم راههایی است که ما را از متن به مقصود میرساند. کسی مانند علامه طباطبایی معتقد است که فقط از طریق قرآن میتوان به مقصود خدا رسید لذا در تفسیر، خبر واحد را حجت نمیداند.
شاکر بیان کرد: طبقهبندی دیگر، رویکردهای تفسیری است؛ مثلا رویکرد اجتماعی، سیاسی، مدیریتی و ...؛ این تفاسیر منافاتی با تفسیر قرآن به قرآن ندارد. کسی که میخواهد ولایت مطلقه فقیه را اثبات کند با آوردن چند آیه آن را اثبات میکند و فردی مانند علامه طباطبایی با اشاره به آیه ولایت گفته است که چون این اطاعت بدون چون و چراست بنابراین غیر معصوم را نمیتوان با آن اثبات کرد. کسی ممکن است وارد این رویکرد نشود. رویکردها عمدتاً عصری هستند و دغدغههای هر دوره را مد نظر دارند، مثلاً گاهی دیده میشود که جامعه گرفتار بیاخلاقی شده است. لذا وقتی تفسیر میکند، در هر آیه میکوشد که مباحث اخلاقی و تربیتی را بازگو کند.
وی با اشاره به اینکه تفسیر راهنما، هم تفسیر و هم راهنمای مفسر است، گفت: در این تفسیر گزاره و استدلال تفسیری وجود دارد و از طرفی راهنمای مفسران است، چون نمایههایی در جلد آخر آورده شده است. آیتالله هاشمی رفسنجانی و همکاران وی در پارادایم دوم این تفسیر را نوشتهاند و وارد پارادایم سوم نشدهاند؛ پارادایم سوم میگوید که تفاوت بین ارث زن و مرد را آیا جامعه انسانی میپذیرد یا خیر؟ اینها میگویند قرآن کتاب حقوق نیست و حقوق را مجلس وضع میکند. این تفسیر در زمره مکتب تفسیری شیعه است، چون جابهجا از روایات ائمه(ع) استفاده کرده است و درباره روش این تفسیر هم معتقدم که نام آن را باید تفسیر معناشناختی قرآن بگذاریم؛ وجه غالب این تفسیر معناشناسی است، چون در معناشناسی به بافتار و ساختار کلام مینگرند. البته این تفسیر کمتر وارد بافت شده و بیشتر وارد ساختار شده است و این هم باید تکمیل شود.
انتهای پیام