به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «قصهپردازی در قرآن و عهدین» امروز چهارشنبه 3 آذر از سوی پژوهشکده بینالمللی امام رضا(ع) و با ارائه حجتالاسلام محمدباقر قیومی، عضو هیئت علمی جامعة المصطفی(ص)، برگزار میشود. در ادامه سخنان وی را میخوانید:
در متون عهدین مفاهیم متعددی وجود دارد که مربوط به قصه و داستان است. درسآموزی این قصهها از زمینههای مختلف میتواند مورد توجه قرار گیرد. یکی از مباحثی که در قصهها اهمیت دارد این است که آیا این قصهها واقعی هستند یا خیر؟ این امر در نگاه مفسران و دانشمندان این دو متن بسیار اهمیت دارد. داستانهای انبیاء در این دو متن به گونهای نوشته شده که به طور طبیعی خواننده را به این ذهنیت رهنمون میکند که این متون از امور واقعشده خبر میدهد.
مشکل سندیت تاریخی داستانهای عهدین
این امر با چالشهای متعددی هم مواجه شده که مهمترین آن عدم همراهی تاریخ علمی با این مباحث است؛ یعنی ما صرفنظر از این متون که تاریخی هستند، از منظر نسخه شناسی و متنشناسی، شاهد آن نگاه تاریخی علمی نیستیم که ما را به حادثه وصل کند. در واقع با مشکل سندیت تاریخی مواجه هستیم و این مشکل کاملاً جدی است. بنابراین برخی گفتهاند این داستانها نمادین هستند و براساس هدفی که این متن دارد چنین داستانهایی ساخته شده است.
در میان مفسران اسلامی چنین دیدگاهی کمتر وجود دارد، چراکه قرآن سندیت بالایی دارد. در واقع تنها دین و متنی که اسناد تاریخی معتبر دارد اسلام و قرآن است. وقتی به قرآن رجوع میکنیم، آیاتی صراحتاً بیان میکنند که این داستانها واقعی هستند و در خارج اتفاق افتادهاند و میتوانند الگو باشند، چون ما قرآن را براساس پایههای علمی معتبر میدانیم و برای حجیت عقلی متن مقدس، ادله و مبانی معرفتشناختی داریم. بنابراین همه آنچه در قرآن وجود دارد اثبات عقلی میشود.
اثبات عقلی داستانهای قرآنی
وقتی قرآن حوادث مربوط به حضرت مریم را ذکر میکند سند تاریخی نمیآورد، اما بر اساس این مبانی که حجیت متن با نگاه عقلی ثابت میشود، آن داستانها نیز حجت عقلی پیدا میکنند. برای مثال در آیه 11 سوره یوسف آمده است: «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ ۗ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَىٰ وَلَٰكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» در اینجا اشاره شده که از این داستان باید برای زندگی خودتان عبرت بگیرید. قرآن میفرماید که برای رشد معنوی و وصل به سعادت از این متون استفاده کنید.
حال آیا هدف قرآن این است که یک امر تاریخی را برای ما بیان کند؟ قرآن با ذکر این داستانها میخواهد هم در دل انسان نفوذ و هم اعلام کند که این امور شدنی است و تخیل صرف نیست. لذا وقتی قرآن داستان را ذکر میکند، بعد از داستان «کذلک» میگوید تا به الگودهی آن اشاره کند. رسول گرامی اسلام(ص) نیز علاوه بر اینکه حقایق قرآن را بیان میکرد، خودشان هم اسوه حسنه بودند. در داستان حضرت مریم «ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ ۚ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ؛ این از اخبار غیب است که به تو وحی میکنیم، و تو حاضر نبودی آن زمان که قرعه برای نگهبانی و کفالت مریم میزدند تا قرعه به نام کدام یک شود، و نبودی نزد ایشان وقتی که بر سر این کار نزاع میکردند». در آیه 49 سوره هود نیز میخوانیم: «تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ ۖ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَٰذَا ۖ فَاصْبِرْ ۖ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ» خداوند در این آیات و آیات دیگر بیان میکند که این داستانها نبأ یا خبر واقع است و برای درسآموزی، واقعی بودن داستانها اهمیت دارد.
دیدگاه مفسران عرفانی درباره داستانهای قرآن
البته مفسران عرفانی و اسلامی معمولاً میگویند که داستان واقعی است اما معتقدند که میتوانیم از آن تفسیر انفسی هم داشته باشیم. از جمله مسائلی که در این داستانها باید اشاره کنیم؛ مسائل مربوط به باستانشناسی و تاریخ علمی است. یکی از اهداف قصهپردازی در قرآن اسوهسازی است تا بتوانیم آنها را در زندگی خودمان تحقق بخشیم. در قرآن به صورت صریح اسوههایی داریم که یکی حضرت ابراهیم(ع) است. در آیه 4 سوره ممتحنه آمده: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ؛ برای شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیکوست که به ابراهیم و اصحابش اقتدا کنید که آنها به قوم (مشرک) خود گفتند: ما از شما و بتهای شما که به جای خدا میپرستید به کلی بیزاریم.» قرآن توجه میکند که در تمام ابعاد وجودی انسان، وی را درگیر امری کند که مرتبط با سرنوشت اوست.
در جای دیگر رسولالله با عنوان اسوه مطلق معرفی شدهاند. در آیه 21 سوره احزاب آمده: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا؛ البته شما را به رسول خدا (چه در صبر و مقاومت با دشمن و چه دیگر اوصاف و افعال نیکو) اقتدایی نیکوست، برای آن کس که به (ثواب) خدا و روز قیامت امیدوار باشد و یاد خدا بسیار کند.» در سوره تحریم نیز چهار اسوه ذکر شده که همگی زن هستند و دو اسوه در سمت خیر و دو اسوه در سمت خطا قرار دارند. در زمینه خطا، همسر لوط و همسر نوح و در سمت خیر نیز همسر فرعون و حضرت مریم هستند. لذا موضوع اسوه از بحثهای مهمی شمرده میشود که در متون دینی به آن توجه شده است.
درباره اهداف قصهپردازی نیز باید گفت که در تورات و انجیل، کارکرد قصهها یکسان نیست و پیام اصلی هر دوی آنها با قرآن متفاوت است. داستان در تورات به شکل تاریخی نوشته شده که علمی نیست، بلکه تاریخ مقدس است و داستانها را پشت سر هم و با نظم بیان میکند. در اینجا قومیت بنیاسرائیل و افتخارات آنها بسیار مورد توجه است. در انجیل نیز داستانپردازیها به شخصیت عیسی مسیح برمیگردد و ارزش همه داستانهای انبیاء این است که چقدر به حقیقت حضرت مسیح واقف بودهاند. قرآن کتابی تاریخی نیست و هدف آن نیز متفاوت است. کارایی اصلی قرآن این است که انسان را ذیل توحید به سعادت برساند. همچنین وقتی داستانها را در این دو متن مقایسه میکنید، داستانها در تورات و انجیل طولانیتر از قرآن است.
انتهای پیام