
به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «رابطه نهاد علم و دین؛ تجارب جهانی» امروز شنبه 27 آذر، از سوی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد. حجتالاسلام والمسلمین علیمحمد حکیمیان، رئیس پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید:
بنده به سابقه تاریخی رابطه نهاد علم و دین اشاره و چند سؤال مطرح میکنم تا مشخص شود در این چهل سال با نهاد علم و دین چه کردهایم. در قرون وسطی شاهد همسویی سه نهاد علم، قدرت یا حاکمیت و نهاد دین بودیم که هر سه همگرا شده بودند. در این راستا نهاد علم و قدرت، مشروعیت خود را از نهاد کلیسا میگرفتند و این باعث شده بود هرچه مُهر کلیسا بر آن است در سیاست و علم رواج یابد و مشروعیت به خود بگیرد تا اینکه رنسانس اتفاق افتاد و یک سؤال جدید در جامعه مطرح شد که چقدر نهاد دین میتواند مشروعیت بخش به دو نهاد دیگر باشد و این سؤالی زیربنایی و مهم بود که هنوز پاسخ لازم به آن داده نشده است.
رونق علم تجربی بعد از رنسانس
تا اینکه در آغاز قرن هفدهم گالیله، رنسانس دوم را مطرح کرد و سؤالش این بود که قدرت و سیاست و نهاد دین چقدر میتوانند با نهاد علم سازگاری داشته باشند. به نظر او نهاد علم تحولگرا نمیشد مگر اینکه از سیطره نهاد دین و حاکمیت خود را نجات دهد اما به نظر وی بازتعریف نهاد علم فقط مربوط به علم تجربی و حسگرا بود. این ضربهای که او وارد کرد توانست در جامعه آن روز اروپا تحولی به وجود آورد و باعث رونق علم تجربی شود.
علم تجربی پیشرفتهایی هم کرد و مقداری قدرتمند شد و مخصوصاً در مقابل نهاد دین قرار گرفت. در واقع نهاد علم آزادشده از حجاب صدها ساله نهاد دین و قدرت بود و این مسئله اندیشمندان و مردم جامعه را به این فکر رساند که باید مسیر نهاد دین از علم جدا شده و در خود کلیسا محبوس گردد. این روند وجود داشت تا اینکه در قرون معاصر اندیشمندان به این دیدگاه رسیدند که تعریفی که تاکنون از علم وجود داشته محدودیت دارد و هرگز نمیتواند پاسخ به همه نیازهای بشری باشد. هیوم از جمله شکگرایانی بود که به این ابزاری که در دست نهاد علم بود ضربه وارد کرد. عقلگرایان نهاد علم را مقداری تقویت کردند اما باز مسئله جدایی دین از سیاست و نهاد علم وجود داشت.
تا اینکه نهاد سیاست توانست خود را به نهاد علم نزدیک کرده و با پذیرش دموکراسی، خود را مشروعیت جدید ببخشیده و از سیطره دینِ قرون وسطی نجات بخشد و راهکارهایی جدید برای خود پیدا کند. در این راستا هر دو نیز بر علیه نهاد دین شدند تا اینکه در سالهای اخیر مجدداً دانشمندان غربی به این نتیجه رسیدند که نیازهای بشر با نهاد سیاست و علم به پاسخهای لازم دست نخواهند یافت لذا باید بازتعریفی از نهاد دین داشته باشیم.
با تحقق انقلاب اسلامی در ایران مرجعیت توانست مشروعیت خود را از مردم بگیرد و نهاد قدرت و دین در هم خلاصه شود اما خوشبختانه در رأس این نهاد دین، حاکمیت و قدرت، فیلسوف بزرگ و اندیشمندی چون امام خمینی(ره) بود. او نه تنها در دستگاه معرفتی خودش تفاوتی بین نهاد دین و حاکمیت نمیدانست بلکه معتقد بود آنها قابل جمع و تعالیبخش هستند؛ امام خمینی(ره) یکی از مجاهدان نهاد علم هم بود. در دهه 1330 از یادداشتهای امام(ره) تعریف جدیدی از نهاد علم یافته شد، در واقع ایشان در همان موقع هم متوجه بودند که وقتی ما موفق هستیم که سه نهاد علم، دین و قدرت همگرایی داشته و هر سه در یک مسیر حرکت کنند و از ماهیتی یکسان و متعالی برخوردار باشند.
وجود روح الهی در دستگاه معرفتی امام خمینی
به همین دلیل امام خمینی(ره) در اول انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی را کلید زدند که حاصل این تفکر، نشستن نهاد علم با دین به تأیید خود ایشان بود که نهاد حاکمیت را در اختیار داشتند و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه حاصل این تفکر امام(ره) است. سؤال بنده این است که در مبنای فکری حضرت امام(ره) چه چیزی وجود دارد که غربیها بعد از سالیان نتوانستهاند تعریف صحیحی از این همگرایی داشته باشند؟ چه مبنایی را ایشان در پیش خود مجسم کردند که این سه نهاد مهم را همگرا تعریف کرده و معتقدند امکان سازگاری آنها با هم وجود دارد؟
یافته بنده این است که آنچه تفکر امام خمینی(ره) را از دانشمندان بزرگ غربی منفک و مجزا میکند دستگاه معرفتی حضرت امام(ره) است. در غرب دستگاه معرفتیِ نهادِ علم حسگرا و حتی عقلگرا که بعدا به آن ضمیمه شد متفاوت از دستگاه معرفتی تعریف شده توسط امام(ره) است. امام خمینی(ره) در دستگاه معرفتی خود صرفاً به عقل پایند و وفادار نیست بلکه به حس و دریافتهای حسی نیز وفادار است و به این هم بسنده نکرده است بلکه به اشراق و دریافتهای الهی نیز توجه دارد. بالاتر از این موضوع، امام(ره) چیز دیگری را نیز به دستگاه معرفتی خود ضمیمه میکند تا این سه نهاد همگرا باشند و آن نهاد روح الهی است.
در دستگاه معرفتی اسلامی فقط حس و عقل کفایت نمیکند بلکه باید یک دستگاه روحانی و هستیبخش را اضافه کنیم. این روح، همان هنر اصلی هستها و تبدیل واقعیتها به بایدهای هنرمندانه است. چنین چیزی از انسان بر میآید و انسان متعالی میتواند با انقلاب روحی که در او اتفاق میافتد این همگرایی و هم افزایی سه نهاد را به وجود بیاورد. معتقدم باید کرسیهایی نیز گذاشته شده و در این زمینه به بحث و بررسی پرداخته شود.
لزوم همگرایی سه نهاد علم، دین و قدرت
یکی از سؤالات بنده این است که چقدر نهاد علم که تبلور آن در دانشگاه است و نهاد دین که تبلور آن در حوزه است و نهاد حاکمیت توانستهاند این همگرایی را در جامعه ایجاد کنند؟ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه که در راستای این ایده به وجود آمد چرا در مسیر خود، راه را عوض کرد و به تحول در علوم انسانی روی آورد؟ آیا محقق کردن ایده حضرت امام(ره) امکان دارد؟ کدامیک از نهادها باید منطقیتر شود؟ باید به چه ابزاری دست پیدا کنیم که به این همگرایی برسیم؟ آیا نهاد قدرت باز هم به دنبال به زنجیر کشیدن نهاد علم و دین است؟
اگر جامعه ما بخواهد آزاد باشد باید زنجیر بر پای هیچکدام از این نهادها نباشد و این همافزایی اتفاق افتد. اگر ما حوزویان و دانشگاهیان سعی کنیم زنجیر بر پای یکی از این نهادها بیندازیم به ضرر نهاد دیگر است. وقتی ایران قدرتمند خواهد شد که این سه نهاد در مسیر تعریف شده توسط بنیانگذار انقلاب اسلامی باشند. امیدواریم بتوانیم بخشی از این سؤالات را پاسخ دهیم تا همگرایی و همافزایی سه نهاد علم و دین و قدرت بیشتر شود.
انتهای پیام