کد خبر: 4021608
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۲
حشمت الله قنبری:

ملاطفت با مردم در حکومت‌داری یک اعتقاد است

حشمت الله قنبری با اشاره به آیاتی از قرآن که در مورد جایگاه مردم در حکومت‌داری است بیان کرد: خدا به پیامبر(ص) امر می‌کند که آنها را ببخشد و می‌گوید نه تنها ببخش بلکه برای آنها طلب غفران کن و حتی نظرات آنها را هم بگیر و بگذار انتخاب کنند و جمع‌بندی آنها را مورد احترام قرار بده. از نگاه قرآن احترام به مردم و رفتار آمیخته به ملاطفت با مردم تکنیک حکومتی نیست بلکه یک اعتقاد است.

به گزارش ایکنا، حشمت‌الله قنبری، پژوهشگر تاریخ اسلام، شب گذشته 26 آذر در برنامه تلویزیونی «هدی»، که از شبکه قرآن و معارف سیما پخش شد، به شرح بخش‌هایی دیگر از نهج‌البلاغه پرداخت که در ادامه متن سخنان وی را می‌خوانید؛

همه آنچه از امیرالمؤمنین(ع) به یادگار مانده است و به عنوان میراث بزرگ در اختیار ما است همه شرح زندگی حضرت زهرا(س) و بازخوانی کلمات نورانی حضرت زهرا(س) است که غیر از امیرالمؤمنین(ع) نمی‌توانست اینها را تبیین کند؛ لذا هر چقدر که کلمات حضرت امیر(ع) را تبیین می‌کنید ایشان به حضرت زهرا(س) دلالت می‌کنند.

معیارهای پنجگانه کاتبین حکومتی از نگاه امیرالمؤمنین(ع)

اما در مورد موضوع گفت‌وگو باید بگویم که پنج معیار لازم برای دبیران و کاتبین حکومتی و تنظیم کنندگان توافق‌نامه‌ها و قراردادهای دولتی از نگاه حضرت امیر(ع) بیان شده است. ویژگی اول برخوردار بودن از تواضع و فروتنی و صداقت و ادب و تربیت صحیح و وفاداری جامع نسبت به مقام عالی حکومت است. اگر این اتصال از بین برود، هیچ فضیلتی پابرجا نمی‌ماند. دومین خصوصیت، امانت‌داری است و در عین امانت‌دار بودن، مهارت کافی در تدوین و نگارش قراردادها و انتشار صورت مذاکرات و انتشار ضمائم توافق‌نامه‌ها ضرورت دارد؛ یعنی امام(ع) تصریح می‌کند آنهایی که وظیفه گفت‌وگو و ثبت گفت‌وگو را بر عهده دارند باید از مهارت کافی برخوردار باشند و واژگانی انتخاب نکنند که چندپهلو باشد بلکه عبارت باید تمام کننده باشد.

سومین خصوصیت این است که دبیران و کُتاب باید از شجاعت برخوردار باشند. اگر التزام عملی به حکومت نداشته باشند موجب گرفتاری می‌شوند و اگر کسی شجاعت نداشته باشد التزام او نیز به حکومت تقویت نمی‌شود. ویژگی چهارمی که امام متقیان(ع) می‌فرماید این است که اینها باید کیاست و ذکاوت لازم را برای مقابله با خدعه‌های دشمن را داشته باشند و در عین حال به شناسایی راهکارهای مناسب برای برون‌رفت از چالش‌های جدی بپردازند. از نگاه حضرت امیر(ع)، این استفاده می‌شود که مذاکره کنندگان و دبیران و کسانی که اسناد را تنظیم می‌کنند و از ناحیه نظام اسلامی تعهد ایجاد می‌کنند، باید یکی از مهم‌ترین خصوصیاتشان این باشد که دشمن را دشمن بشناسند و خوش‌بین نباشند. در مذاکرات بین‌المللی و در جایی که با دشمن وارد گفت‌وگو می‌شوید جایی نیست که دشمنی به صورت سخت ظهور و بروز کند، بلکه خیلی هم رفتارشان مؤدبانه است اما نباید فریب خورد.

نباید به تبسم دشمن دل خوش کرد

مراد از دبیران و منشیان چیزی نیست که در ذهن ما متداول است بلکه اینها مقاماتی هستند که با بسط ید، اسناد حکومت با تدبیر آنها سامان پیدا می‌کند. دشمن یک تبسم می‌کند و دعوت به پذیرایی می‌کند و ... اما امام(ع) می‌فرماید که نه به این تبسم‌ها دل خوش باش و نه به وعده‌های بی‌تضمین دل خوش بدار. نظام سلطه در برخورد با جریان حق برای دزدیدن عقل و اراده‌اش تلاش کرده است و در نهایت هم وعده‌های بلامحل می‌دهد.

اعتماد به وعده دشمن در مسائل بین‌المللی نشانه بی‌خردی است. شخص و شخصیت مورد اعتماد را که نباید دشمن دانست. یکی از خصوصیات دشمن ضربه زدن از منفذهایی است که با اعتماد ایجاد می‌کند. او وقتی ورود پیدا کرد، بدتر از ویروس کرونا خراب کاری می‌کند. از این‌رو اگر بنا را بر این بگذاریم که دشمن‌شناسی یکی از معیارهای اصیل مذاکره است، قول بدون پشتوانه دشمن در هر زمینه‌ای نباید محل اتکا باشد و این دستور حضرت(ع) است. از این‌رو در استخدام واژگان و تدوین جملات و تنظیم متون توافق‌نامه‌ها و قراردادها، نمایندگان و دبیران نظام دینی باید راه هر نوع سوءبرداشت را ببندند.

از بیان حضرت(ع) اینطور استفاده می‌شود که اگر می‌خواهید متنی را تنظیم کنید به دو زبان باشد و جای تفسیر باقی نماند. اینطور نیست که بگوییم انگلیسی ما خوب است و نیازی به محکم‌کاری نیست. گاهی اوقات یک کلمه چندپهلو وارد قرارداد می‌شود و در این صورت قرارداد که منعقد شد دشمن می‌گوید در فرهنگ لغت ما منظور از این واژه این است نه آنکه شما فکر می‌کنید. امام(ع) تأکید می‌کند که واژه‌های دقیق را انتخاب کنید. همانطور که پای سند انگلیسی امضا می‌کنید، پای سند فارسی هم امضا بگیرید. بنابراین هرگز نباید به ادبیات و تنظیم متن قراردادها از طرف دشمن قانع بود و اعتماد کرد.

خصوصیت پنجم این است که دبیر و دبیرخانه مورد وثوق یک نظام دینی باید عالم و آگاه باشد و نسبت به شخصیت و جایگاه حقیقی و حقوقی خودش آگاهی بیابد و از آن صیانت کند. کسی که قدر خودش را نداند قدر مردمش را نیز نخواهد دانست. حرفی که امام(ع) به مالک می‌زند این است که من تو را فرستادم و هر کجا می‌روی آبرو و زینت من هستی. چرا آبرو و زینت است؟ چون خودش را باور کرده است و در این صورت در مقابل هجمه‌های بیگانگان تحقیر نمی‌شود. اگر کسی باورش شود که من به لحاظ مهارت و دانایی از فخامت برخوردار هستم می‌تواند مذاکره کند. از آن طرف هم باید جایگاه حقوقی خود را بداند. او از طرف مردمانی ماموریت پیدا کرده که یک تنه دعوای ایستادگی در برابر نظام سلطه را دارد.

همه کارگزاران حکومت علوی قدیس نبودند

در دوران حضرت امیر(ع) آنچه را که در قالب این رهنمودها به مالک منتقل می‌شود یک انتقال تجربه است؛ مثلا امام(ع) اعتقادی به ریاست و مدیریت و دبیری ابوموسی اشعری و افراد اینچنینی نداشت و آدم تراز نظام دینی نمی‌دانست، اما شخصیت‌هایی مانند مالک وساطت کردند که ابوموسی را نگه داریم و امام(ع) هم قبول کرد. ما از حکومت حضرت امیر(ع) یک باور داریم و آن این است که در نظام حکومتی حضرت امیر(ع)، ولات و استانداران و بخشداران و ... آدم‌های قدیس و مقدسی بودند و اینها را با جامع عملکرد دولت علوی همراه و هم‌داستان می‌دانیم اما این برداشت صحیح نیست.

در اینجا سؤال می‌شود که اگر امام(ع) اینها را می‌دانست، چرا از ابتدا جلوی خلاف‌ها را نگرفت؟ پاسخ روشن است. حضرت امیر(ع) وظیفه دارد برای اداره کشور به کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم(ص) مراجعه کند و از این‌رو اگر مفاهیم قرآن و شیوه‌های رفتاری پیامبر اسلام(ص) را ملاحظه کنیم می‌بینیم پیامبر(ص) نیز مأمور است در اداره کشور از آرا و مشورت دیگران استفاده کند؛ مخصوصاً برای اداره امور مربوط به مردم، اندیشه افراد صاحب صلاحیت و شخصیت‌های معتبر و جامع درون مسلمانان یک معیار و موازنه درست برای رسیدن به تصمیم است و باید اراده جمعی را به کار بست، چون اگر بنا باشد پیامبر(ص) و امام(ع) امور مردم را با علم لدنی اداره کند هیچ‌وقت نظام الگو نخواهد داشت و مردم تربیت نمی‌شوند.

ما تصور می‌کنیم که در دولت مهدوی هم همه مردم قدیس می‌شوند اما اینطور نیست و خدا هم اجازه نمی‌دهد. خداوند در سوره مبارکه آل عمران به رهبر اسلام نسخه اداره کردن حکومت را داده است و می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ». مهم‌ترین رحمت خدا برای پیامبر(ص) این بود که با مردم مهربان و نرم‌خو شد و توانست مردم را ببیند و متواضع باشد و با انتخاب‌های بد آنها هم کنار بیاید. فرمود این سرمایه مهمی است و اگر این خصوصیت را نداشتی مردم از اطراف تو متفرق می‌شدند.

قرآن مطلبی را می‌گوید که نشان‌دهنده جنس رفتار پیامبر(ص) با مردم است و می‌گوید ای پیامبر(ص)، آنها را ببخش؛ این یعنی آنها انتخاب بد می‌کنند و حرف زور می‌زنند و امر و نهی الهی را جدی نمی‌دانند و با الزامات الهی به صورت تفننی برخورد می‌کنند. پیامبر(ص) هم غیرت‌الله است و خدا امر می‌کند که آنها را ببخشد و می‌گوید نه تنها ببخش بلکه برای آنها طلب غفران کن و حتی نظرات آنها را هم بگیر و بگذار انتخاب کنند و جمع‌بندی آنها را مورد احترام قرار بده. از نگاه قرآن احترام به مردم و رفتار آمیخته به ملاطفت با مردم تکنیک حکومتی نیست بلکه یک اعتقاد است.

انتهای پیام
captcha