کد خبر: 4022211
تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۴
در کرسی «نقش دیگری در شکل‌گیری خود» مطرح شد:

اسکندری: انسان امروزی خودخواه و از خودراضی است/ ناقدان: نظریه «دیگری» ساختار روشنی ندارد

حسین اسکندری گفت: انسان امروز به جای به دست آوردن دیگری خویش، آن را قربانی خود ساخته و خودخواه و ازخودراضی است و به جای زیستن در کنار دیگری خویش به گرگی تبدیل شده است که برای بقای خویش دیگری خویشتن را می‌درد و به دندان می‌گیرد.

حسین اسکندری روانشناس

به گزارش ایکنا، حسین اسکندری، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، شامگاه 28 آذر در کرسی «نقش دیگری در شکل‌گیری خود» با بیان اینکه چرا از دیگری سخن می‌گوییم، در حالی که باید از خود سخن بگوییم، گفت: شاید از این رو باشد که انسان از بدو تولد همواره در آغوش دیگری است و دیگری نطفه او را بسته، حمل کرده و به دنیا آورده و در آغوش گرفته است؛ انسان از همان ابتدا به دنبال دنیای دیگری می‌گردد و در این میان مرگ رخدادی است که در مواجهه با دیگری تجربه شده و همان‌طور که از خاک برآمده و در رحم دیگری بالیده و پا به دنیای دیگر گذاشته، تنها یک تجربه آموخته و آن غلتیدن از دامن یک دیگری به دیگری دیگر است.

وی افزود: انسان خود را در آینه دیگری یافت و برای شناخت خود به دنبال دیگری راه افتاد تا خودش را بشناسد. در معبد دلفی نوشته شده بود که خودت را بشناس و انسان تنها تجربه‌ای که آموخته بود دیگری بود. دیگری بیش از هر چیز تجربه یک صداست، صدایی که او را به خود می‌خواند و صدایی که او را از خود می‌راند. دیگری تصویر خود نیست، بلکه امکان و فرصتی است که خود را به خود انعکاس دهد. خود، خویشتن را به بنیان دیگری بنیانگذاری می‌کند؛ بر بنیان دیگری ما با سه مؤلفه معنایی مواجه هستیم؛ همان، دیگری و مشابه.

اسکندری اضافه کرد: دیگری امکانی است که خود را به صورت، به منزله، به مثابه یا چون صورتبندی می‌کند، انسان برای یافتن خود به دنبال آن است تا بداند مثل چیست؟ انسان تلاش می‌کند که خود را به مثابه چیزی درآورد؛ چیزی که او را نشان دهد و تصویر کند. دیگری ابتدا چیزی را به منزله او نشان می‌دهد، تصویری را که در آینه افتاده است و آنگاه صاحب تصویر را به تصویر نشان می‌دهد. دیگری امکانی است تا چیستی یک تصویر را به کیستی یک شخص گره بزند. شخص به منزله امر وجودی یک کنش و سیلان است که مدام از تجربه‌ای به تجربه دیگر پا می‌گذارد و آدمی رخدادی است که سیلان مستمر و تکاپویی دارد که در شکل و تصویری ثابت منعکس نیست.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی اظهار کرد: ذهن تلاش می‌کند تا این کنش را در قالب یک تصویر به ثبات درآورد. دیگری کمک می‌کند تا هم خود ظهور کند و هم حکم به این همانی می‌کند. دیگری دو معنای اساسی دارد؛ اول اینکه خود را به عنوان یک اگزیستانس نشان می‌دهد و هم خود را به صورت یک حکم. دیگری امکانی است تا به انسان خودش را نشان دهد به منزله و مثابه و چون.

انسان‌ها زیستن را فدای به دست آوردن کرده‌اند

این پژوهشگر بیان کرد: انسان نیمه دیگر خود را در خوشبختی می‌داند و این خوشبختی آن دیگری انسان است که او را به دنبال خود می‌کشاند. انسان خود را تنها می‌بیند و برای رهایی از تنهایی در جستجوی برتری و غلبه و ثروت و قدرت است و به جای یافتن و آرام گرفتن در کنار دیگری دنبال بلعیدن و غلبه بر دیگری است و انسان در این جستجو زیستن را فدای به دست آوردن کرده است. انسان مدام به دنبال این است که چه کاری انجام دهد و نمی‌داند که نحوه انجام آن مهم است؛ هنر زیستن را تبدیل به دست آوردن و غلبه بر چیزها و دیگران تبدیل کرده است.

وی تأکید کرد: ما انسان‌ها هنر زیستن را از دست داده‌ایم و تنگ‌‌نظری تجربیات اجتماعی هیچ کمکی به روح فانی ما در ایجاد یک تجربه واقعی معنوی نمی‌کند؛ توده انسان‌ها زندگی بی‌معنای متوسطی دارند و بدون اینکه چیزی ارزشمند از زندگی بیاموزند می‌میرند؛ آنان حتی نمی‌توانند در آموزش فرزندانشان مفید باشند، حتی به اندازه‌ای که حیوانات در تربیت فرزندانشان مفید هستند. حیوانات می‌دانند که چگونه هنر بقا را به بچه‌هایشان بیاموزند، زیرا زندگی را کاملاً تجربه کرده‌اند، ولی انسان با اینکه زندگی در اختیار اوست، عرصه زیادی باقی می‌ماند که زیست نشده است و زندگی بدون تجربه زندگی چیست؟ انسان بدون دیگری توده بی‌شکل است که دغدغه‌های خود را از دست داده است؛ انسان متوسط موجودی میان‌مایه است که در استوای خود ودیگری ایستاده است؛ نه خود است و نه دیگری و چیزی جز خوردن خوابیدن و کار کردن مانند برده‌ها برای او باقی نمی‌ماند.

اسکندری در ادامه بیان کرد: انسان ناتوان از به دست آوردن دیگری رو به میان‌مایگی می‌آورد، جایی میان خود و دیگری؛ همزمان از خود و دیگری دست می‌کشد و می‌خواهد چیزی باشد در میان چیزها. بنابراین ما به لحظه بیهوده بدل شده‌ایم که سعی می‌کنیم خود را با چیزهایی سرگرم کنیم. از همین رو دچار غفلت و تکرار می‌شویم. تبدیل به تکرار مکررات می‌شویم و به نظر می‌رسد که بیشتر انسان‌ها هرگز به این فکر نکرده‌اند که زندگی چیست؟ آن‌قدر درگیر فکر کردن درباره خود هستند که نمی‌توانند متوجه شوند چگونه مورد توجه دیگران قرار بگیرند.

وی افزود: میان‌مایگی آزادی را از انسان می‌گیرد و عادت را بر جای آن می‌نشاند و مقاومت را از انسان می‌ستاند و متابعت و اطاعت را جای آن می‌گذارد. شفقت و همدلی را از انسان می‌گیرد و خودخواهی و خودبسندگی را بر جای می‌گذارد. جسارت را از انسان می‎‌ستاند و ترس را به جای آن می‌گذارد. او نمی‌داند که بدون تدبیر نمی‌توان در کشور نجیب روح زندگی کرد. کتاب زندگی را فقط در تنهایی می‌توان خواند. ما باید یاد بگیریم که به صدای زندگی گوش دهیم و فقط سکوت می‌تواند اصالت از دست رفته زندگی را داشته باشد.

انسان امروزی خودخواه و ازخودراضی است

استاد دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: انسان امروز به جای به دست آوردن دیگری خویش، آن را قربانی خود ساخته است؛ انسان امروز خودخواه و ازخودراضی است و به جای زیستن در کنار دیگری خویش، به گرگی تبدیل شده است که برای بقای خویش دیگری خویشتن را می‌درد و به دندان می‌گیرد؛ در دنیای بی‌معنا خود با از دست دادن دیگری با فقدان جهت‌گیری اخلاقی مواجه می‌شود و شفقت خود را از دست می‌دهد. شفقت حساسیت و همدلی نسبت به رنج دیگری است؛ دنیای امروز دیگر این حساسیت‌ها را ندارد، زیرا افراد رذل آن را اداره می‌کنند.

وی گفت: عمق زندگی اخلاقی از این مسئله ناشی می‌شود که یک فرد دوباره دیگری خود را بشناسد؛ حساس بودن به رنج یک انسان و یا حیوان عملی از جنس مشارکت مبتنی بر تحقق یک سرنوشت مشترک است. همدردی و شفقت اهمیت دیگری را بازیابی و ما را با شکنندگی زندگی روبه‌رو می‌کند. دیگری یک ایده هستی‌شناسانه است. ایده بنیان وجودی است که هستی می‌بخشد و غیرت و حدت را به دنبال دارد؛ هنر زندگی بدون هنر مردن وجود ندارد و انسان اگر نداند نمی‌تواند زندگی کند، چگونه می‌خواهد بمیرد. بنابراین هر مرگی هنر مردن را نشان نمی‌دهد. دقیقاً به همان صورتی که هر زندگی مظهر هنر زیستن نیست.

ارسال// انسان امروزی خودخواه و از خودراضی است/ ناقدان: نظریه ساختار و خاستگاه روشنی ندارد

ادبیات غیر علمی

در ادامه عباس بخشی‌پور، در نقد ایده مطرح شده گفت: زبانی که یک نظریه را با آن بیان می‌کنیم، باید سوم شخص باشد و فرضیه و دیدگاه روشن باشد و تا جای ممکن از استعاره و تمثیل استفاده نشود، ولی متن ایشان با وجود زیبایی که دارد، از کنایه و استعاره پر است؛ اگر این متن برای یک ادیب و هنرمند باشد، باید این‌گونه می‌بود، ولی برای یک مطلب علمی نباید از این ادبیات استفاده شود. در ایده‌پردازی ایشان، رابطه من و دیگری و نحوه تأثیرپذیری از زمان نطفه تا وقتی انسان به خویشتن بزرگسالی خود می‌رسد واضح و شفاف نیست، چون از استعاره و تمثیل زیاد استفاده شده است؛ اینکه دیگری چقدر و چگونه می‌تواند به خویشتن ما کمک کند روشن نیست. بنابراین بزرگترین نقد بنده به ادبیات این مطالب و غیرعلمی بودن آن است. 

بخشی‌پور اظهار کرد: چرا دریافت اندیشه نیچه دشوار است، زیرا گزین‌گویی کرده و انسان وقتی تا آخر مطالبش را بخواند، ممکن است به نظریه زیرین وی نرسد و کسی باید نیچه‌شناس باشد تا بتواند به دیدگاه‌های او پی ببرد. مرحوم شریعتی هم همین وضع را داشت، برعکس مطالب شهید مطهری. برخی به دکتر سروش هم این ایراد را وارد کرده‌اند؛ بنابراین می‌توان لبّ یک نظریه 30 صفحه‌ای را در 3 صفحه ارائه کرد.

وی با بیان اینکه خود و خویشتن قابل تقسیم به سطوحی است، افزود: ما در ابتدا خویشتن کمینه و حداقلی داریم که و مشکل عمده اسکیزوفرنی‌ها هم در همین خویشتن کمینی است؛ بر این اساس، ما در همه تجربیات خود حضور داریم؛ یعنی «من» در همه تجربه‌ها حضور دارد؛ خویشتن کمینه و اینکه انسان در همه تجارب حضور دارد غالباً مبتنی بر «من» بدن‌مند است، یعنی می‌گوییم من خسته هستم و... .

بخشی‌پور با تأکید بر اینکه در نظریه‌پردازی باید از ادبیات سوم شخص استفاده شود، تصریح کرد: ما در باب دیگری جز از طریق روایت نمی‌توانیم اظهار نظر کنیم. به همین دلیل عمدتاً اولین خاطرات ما از افراد در ذهن باقی می‌ماند.

نظریه خاستگاه روشنی ندارد

همچنین محمدعلی گودرزی به عنوان ناقد دوم گفت: موضوع از ذات تجارب نویسنده برمی‌خیزد. بنابراین قبول دارم که ایده ایشان خلاقانه است و  قصد دارد آن را به عنوان نظریه وارد روان‌شناسی کند. از دیگر ابعاد مثبت کار ایشان این است که مقداری وارد عرفان شده و از دل عرفان و مطالب مولانا قصد دارد که مفاهیمی را استخراج کند و آن را پایه نظریه خود قرار دهد ولی به خوبی موفق نشده‌ و نیازمند کار بیشتر است. نظریه‌پرداز از توانایی لازم برای ارتقای نظریه برخوردار است، ولی همان‌طور که خودشان گفتند تا زمانی که این نظریه به دیگری برخورد نکند رشد و تحولی ندارد. برای اینکه این تحقیق اثربخش باشد، ابتدا باید دیگران بفهمند که نظریه‌پرداز چه می‌گوید و بعد با زبان مفهومی درخوری آن را بیان کنند.

ارسال// انسان امروزی خودخواه و از خودراضی است/ ناقدان: نظریه ساختار و خاستگاه روشنی ندارد

وی افزود: باید سؤال این پژوهش روشن شود. اینکه ما به دنبال پاسخ دادن به چه سؤالی هستیم؟ و این نظریه درصدد پاسخ به چه پرسشی است؟ نقد ما این است که آیا ایشان موفق شده تا شاخصه‌های یک نظریه را ارائه دهند یا خیر؟ باید به نحو ساده این موضوع توضیح داده شود. نظریه آقای اسکندری پیچیدگی دارد و از مسئله اصلی منحرف شده‌ و سطح تبیین را خیلی فراگیر کرده‌ است.

گودرزی بیان کرد: نظریه آقای اسکندری باید نظریات فروید، پیاژه و افرادی که در این عرصه قلم زده‌اند را جا بگذارد و تبیین بهتری به ما ارائه دهد که الان چنین چیزی نمی‌بینیم. همچنین نظریه باید واجد فرضیاتی قابل آزمون باشد ولی مطالب ایشان فرضیات روشنی نداشت. ضمن اینکه خاستگاه‌های نظریه مشخص نیست و نیز تحت تأثیر چه تفکراتی بوده‌اند؟

ایده قامت نظریه ندارد

همچنین احمد برجعلی، ناقد دیگر این نشست، اظهار کرد: این نظریه طرح یک مسئله است و در قامت نظریه نیست؛ ایشان دیگری را ایده می‌دانند، ولی دیگری لزوماً ایده نیست، بلکه گاهی یک آرمان، ایدئولوژی و سازمان است. بحث ایشان عمدتاً مروری است و ایده را باید از لابه‌لای بحث ایشان به‌زور به دست می‌آوریم. من و دیگری دو چیز نیست، بلکه یک پیوستار است و مانند روابط دو انسان اشکال مختلفی مانند من من و من تو دارد. این دو در کنار همدیگرند و در روان‌شناسی اجتماعی با عنوان خود ارتباطی مطرح است. انتظار داریم که ارائه‌دهنده نوآوری بحث خود را روشن کند.

وی با بیان اینکه ایده‌پرداز زحمت بسیاری کشیده‌ است، گفت: عمدتاً نگاه ما به موضوعات پراگماتیستی است و همین نگاه باعث ایجاد دشواری در مباحث نظریه‌پردازی می‎شود. ضمن اینکه انسان را نباید صرفاً عامل در نظر بگیریم، زیرا او آزاد و عاقل هم هست و نه صرفاً یک انسان فعال. بنده به فکر ایشان آفرین می‌گویم و باید به این نوع نوآوری‌ها بیشتر بها داده شود تا نظریات خوبی تولید شود. 

انتهای پیام
captcha