به گزارش ایکنا از لرستان، مرحوم آیتالله شیخ عبدالرحمان لرستانی، از علمای معروف و فاضل خرمآباد در سال 1252 خورشیدی در شهر خرمآباد دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم میرزاصالح لرستانی از علما و روحانیون معروف خرمآباد بود.
وی مقدمات علوم دینی را از پدرش که مردی عالم و عارف بود فرا گرفت. پس از آن برای تکمیل تحصیلات خویش رهسپار بروجرد شد و نزد استادان علوم دینی آن شهر به تحصیل پرداخت. در بروجرد وی همحجره و همکلاس مرحوم آیتالله ابوتراب جزایری بود.
پس از پایان تحصیلات حوزوی به منظور ادامه تحصیل به نجفاشرف عزیمت کرد و با حضور در حوزه درس آیتالله آخوندخراسانی و آیتالله سیدمحمدکاظم یزدی و بهرهمندی از ذخائر علمی و فضیلت اخلاقی آن دو بزرگوار، دروس خارج فقه و اصول را به پایان رساند.
ایشان پس از دریافت اجازه اجتهاد به ایران مراجعت و با اقامت در زادگاه خویش به رتق و فتق امور مردم پرداخت.
مرحوم شیخ عبدالرحمان لرستانی مردی آزادیخواه و فرهنگدوست بود. در دورههای پنجم، ششم و هفتم نمایندگی مردم لرستان در مجلس شورای ملی آن زمان را برعهده داشت و بهعنوان مدافع حقوق مردم حوزه انتخابیه خویش معروف بود. علاقه و میل او به پیشرفت فرهنگ جامعه زادگاهش به آن اندازه بود که در سال 1303 خورشیدی داوطلبانه، منزل شخصی خود را در اختیار آموزش و پرورش آن زمان قرار داد و به محل دبستانی که سال پیش از آن با نام «سپه» در محله معروف به باباطاهر بازگشایی شده بود اختصاص یافت.
آیتالله سیدحسن طاهری درباره شیخ عبدالرحمن لرستانی میگوید: «عموی بنده و دیگران نقل میکنند که ایشان اهل فضل بوده و تحصیلاتش در نجف بوده است و از علمای معروف و بنام خرمآباد بود و رتق و فتق امور مردم را عهدهدار بوده است. در دورههای اولیه مجلس شورای ملی که مردم تلاش میکردند علما را به مجلس بفرستند یکی از کسانی که بهعنوان منتخب واقعی مردم به مجلس راه پیدا میکند مرحوم شیخ عبدالرحمن لرستانی بوده است که در دورههای پنجم، ششم و هفتم بهعنوان نماینده خرمآباد در مجلس شورای ملی حضور داشت.
تسلط رضاخان و دستور وی مبنی بر اینکه کسانی که در مجلس هستند باید عمامهها را بردارند ایشان احساس میکنند که این جریانات با شئونات روحانیت سازگار نیست، به همین دلیل از نمایندگی استعفا میدهد و مجلس را ترک میکند. یادم میآید که پسر مرحوم آقا نجمالدین لرستانی که قبل از انقلاب زمان مرحوم آیتالله بروجردی مدتی شهردار قم بود در همان ایام به من که طلبه بودم و سطح میخواندم، اظهار تمایل کرد که با علمای قم از جمله امام خمینی(ره) دیداری داشته باشد. آن وقت امام یک مدرس عالیرتبه درس خارج و از علمای محترم و بزرگ حوزه محسوب میشد من رفتم خدمت امام و تقاضای پسر مرحوم لرستانی را مطرح کردم امام او را شناخت و فرمود پسر همان شیخ عبدالرحمن لرستانی، به خاطر همان جریانی که مرحوم لرستانی شئونات روحانیت را حفظ کرده و از نمایندگی استعفا داده بود حضرت امام خمینی(ره) از ایشان به نیکی یاد کرد.»
آیتالله عبدالرحمن لرستانی دارای ذوق و قریحه شاعری بود و با تخلص «حیرت» شعر میسرود و دیوان اشعارش با نام «دیوان و قصاید و تضامین عبدالرحمن لرستانی» در سال 1339 به چاپ رسیده است که مخمس مشهور وی با بیت «من که غافل از تن و جانم چه غم دارم دگر/ پای تا سر محو جانانم چه غم دارم دگر.»
مرحوم عبدالرحمان اخلاص و ارادت عجیبی نسبت به اهلبیت بهویژه امام علی(ع) و امام حسین(ع) داشت؛ این ارادت و علاقه بیشتر در موقعی بهخوبی آشکار میشد که وی روی منبر بودند و ذکر مصیبت میکردند او همه سال در ایام عاشورا در مسجد جامع به منبر میرفت در حالی که جمعیت انبوهی پای منبرش بودند، در پایان منبر موقع ظهر عاشورا در وقت ذکر مصیبت حالت فوقالعادهای به وی دست میداد.
شیخ عبدالرحمن لرستانی سرانجام پس از عمری پُربرکت و با تلاش و کوشش و در راه خدمت به دین و جامعه در سال 1315 شمسی در شهر خرمآباد از دنیا رفت و جنازهاش به قم منتقل و در قبرستان نو به خاک سپرده شد و روی قبرش بقعه جالب توجهی بنا کردند که هنوز هم باقی است و مردم به زیارت او میروند.
منابع:
کتاب بر بال ملائک، روحالدین دریکوند، ص 248 و 279
جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، مرحوم ساکی، 1343، ص 62
مشاهیر لر، ایرج کاظمی، انتشارات افلاک، 1376، ص 191، خاطرات آیتالله سیدحسن طاهری
نامآوران علمی و فرهنگی معاصر، علیداد برزویی، انتشارات شاپورخواست، 1391
انتهای پیام