کد خبر: 4034328
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۸:۵۰
کارشناس مسائل آمریکا بیان کرد:

انقلاب اسلامی؛ موضوع مهم در ادبیات سیاست خارجی آمریکا + فیلم

کارشناس مسائل آمریکا گفت: موضوع انقلاب اسلامی موضوع مهمی در ادبیات سیاست خارجی آمریکا محسوب می‌شود که بر روی آن بسیار مطالعه شده و صدها کتاب نوشته شده است.

فؤاد ایزدی

به گزارش ایکنا، همایش «بازتاب انقلاب اسلامی ایران در آثار اندیشمندان جهان» به همت سازمان انتشارات جهاددانشگاهی و با همکاری سازمان قرآنی دانشگاهیان و دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، هفدهم بهمن‌، در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد.

فؤاد ایزدی، استاد دانشگاه تهران یکی از سخنرانان این همایش علمی بود که به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنان وی به شرح ذیل است.

موضوع بحث امروز ما اندیشکده‌های آمریکایی و جمهوری اسلامی ایران است. همانطور که دوستان می‌دانند موضوع انقلاب اسلامی که چهل‌وسومین سالگردش را در این هفته پیش رو داریم، موضوع مهمی در ادبیات سیاست خارجی آمریکا محسوب می‌شود و بر روی آن بسیار مطالعه شده، صدها کتاب در رابطه با انقلاب اسلامی نوشته شده و تأثیر بسیار زیادی در منطقه غرب آسیا و هم در دنیا داشته است؛ یعنی به‌دلیل اهمیت موضوع، کمتر اندیشکده‌ای در آمریکا وجود دارد که به صورت تخصصی در حوزه ایران کار نکنند. معمولاً اندیشکده‌هایی که در حوزه سیاست خارجی کار می‌کنند، یکی از پروژه‌های اصلی‌شان در رابطه با ایران است.

خیلی وقت‌ها دیده می‌شود تأثیر اندیشکده‌ها در سیاست خارجی آمریکا بزرگنمایی می‌شود. به این معنی که خیلی‌ها تأثیر اندیشکده‌ها را در سیاست خارجی آمریکا خیلی بیشتر از آن چیزی که ما تصور می‌کنیم، می‌دانند. اندیشکده‌های آمریکایی در روند سیاست‌سازی تأثیر دارند و این نکته هم نکته درستی است، منتها اندیشکده‌ها، نهادهای مستقلی نیستند، البته دولتی هم نیستند و خصوصی هستند اما یک عقبه مالی دارند که این عقبه مالی معمولاً توسط نهادهای صاحب ثروت و قدرت تأمین می‌شود و همان نهادهای ثروت و قدرت هم در انتخاب سیاستمداران تأثیرگذار هستند. همین نهادهای ثروت و قدرت در رسانه‌ها تأثیرگذارند و این رسانه‌ها متعلق به این نهادها هستند.

از این جهت ما می‌بینیم سیاست خارجی آمریکا به سمتی حرکت می‌کند که معمولاً توسط سیاستمداران تعیین می‌شود و این سیاستمداران بیش از اینکه لزوماً متأثر از پژوهش‌های یک اندیشکده‌ای باشند، متأثر از آن حمایت‌های مالی هستند که در زمان انتخابات دریافت کردند. در آمریکا اندیشکده‌ها زیاد در رابطه با ایران کار می‌کنند زیرا خیلی از اندیشکده‌ها منابع مالی‌شان را از نهادهایی دریافت می‌کنند که این نهادها رؤسایشان و افراد تأثیرگذار در آنها خیلی وقت‌ها صهیونیست و یا طرفدار اسرائیل هستند؛ لذا زمانی‌که برای پروژه‌هایشان برنامه‌ریزی می‌کنند در حوزه ایران هم اعلام می‌شود که باید کار کنند. همین عوامل قدرت و ثروت در آمریکا در جهت‌دهی به سیاستمداران هم تأثیرگذار هستند.

این برای یک سیاستمدار خوب نیست که اعلام کند من فلان تصمیم را در حوزه سیاسی گرفتم، به خاطر اینکه پول آن را از فلان فرد ثروتمند گرفتم. از این جهت در اینجا اندیشکده می‌تواند نقشی ایفا کند و بیاید کار پژوهشی را به‌عنوان یک کار علمی ارائه دهد و به نوعی کار و اقدامی را که سیاستمدار می‌خواهد انجام دهد توجیه کند و رسانه هم این حرکت و این مسیر را در داخل و خارج از آمریکا توجیه کند. پس این کاری که اتفاق افتاده است متأثر از نفوذ اندیشکده نبوده، بلکه متأثر از نفوذ پولی بوده که سیاستمدار و اندیشکده و رسانه را به همان سمتی برده که آن را دنبال می‌کرد.

چند وقت پیش یک کار پژوهشی انجام و اندیشکده‌های آمریکایی که در حوزه ایران کار می‌کردند، مطالعه شده بودند؛ سبک مطالعه‌‎مان این بود که در یک بازه زمانی یک‌ساله، مطالب هرکسی که در رابطه با ایران مطلبی نوشته و بعد اعلام شده بود که در حوزه ایران کار تخصصی می‌کند، جمع‌آوری شد. نتیجه پژوهش این است که در رابطه با ایران اندیشکده‌های آمریکایی را می‌توان به چهار گروه تقسیم کرد. گروه اول در ایام دوره ترامپ به سیاست فشار حداکثری اعتقاد داشتند و اینها در دوره بوش پسر، خیلی وقت‌ها صحبت از نومحافظه‌کاران می‌کردند. اسامی مختلفی را در این 30، 40 سال گذشته برای خودشان انتخاب کردند، ولی نگاه کلی اینها نسبت به ایران، نگاه بسیار خصمانه‌ای است. نگاهی است که جمهوری اسلامی باید سرنگون شود و این سرنگونی از طریق تحریم و فشار باید انجام شود. یعنی معتقد هستند ایران تا زمانی‌که این حکومت در آن وجود دارد، نباید هیچ‌گونه تعامل اقتصادی با دنیا داشته باشد و نباید هیچ‌گونه آسایشی برای مردم خودش ایجاد کند. اینهایی که در گروه یک ما قرار می‌گیرند هدفشان این هست که جمهوری اسلامی سرنگون شود و از روش‌های تحریمی و تهدید نظامی استفاده می‌کنند.

گروه دوم معتقدند که باید قدرت ایران را اول از ایران گرفت و سپس می‌توان ایران را سرنگون کرد. این گروه تقریباً شبیه گروه اول هستند اما هوشمندتر هستند. این افراد برجام یک را طراحی کردند و به دنبال برجام‌های دو و سه هم بودند تا از این طریق حوزه سیاست داخلی و خارجی و سیاست منطقه‌ای ایران را تحت تأثیر قرار دهند وحکومت ایران را دچار ضعیف و به مرور زمان سرنگون کنند.

گروه سوم، گروهی است که معتقد است نمی‌شود جمهوری اسلامی را سرنگون کرد و نباید این حکومت را سرنگون کرد البته این نظر آنها از منظر اخلاق نیست. اینها معتقدند چون نمی‌شود جمهوری اسلامی را سرنگون کرد پس تلاش برای سرنگون کردن آن یک تلاش بیهوده و بی‌فایده است. لذا معتقدند باید کارهای دیگری انجام داد تا جمهوری اسلامی را به سمتی برد که آمریکا می‌خواهد. اینها بر این باورند باید کاری کرد که ایران احساس کند آمریکا به دنبال سرنگونی نظام جمهوری اسلامی نیست و تجربه تلخ کودتای 28 مرداد بار دیگر تکرار نشود. همچنین اینها می‌گویند تا زمانی‌که جمهوری اسلامی ایران فکر کند آمریکا به دنبال سرنگونی این نظام است، همواره بینشان تقابل وجود خواهد داشت.

گروه چهارم، طیف چپ هستند. اینها اصولاً مخالف سیاست خارجی هستند و سیاست خارجی آمریکا را سیاست استعماری می‌دانند. این گروه تعداد کمی را شامل می‌شود و پژوهشی که انجام داده‌ایم این را اثبات می‌کند. بیشتر اندیشکده‌ها متعلق به گروه یک و دو بودند و این گروه کمترین اندیشکده‌ها را شامل می‌شود.

انتهای پیام
captcha