یک کتاب و یک خیابان؛ سهم برادران مظفر از جنگ
کد خبر: 4073892
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۰:۲۳
شهادت هم‌زمان سه برادر در عملیات مرصاد

یک کتاب و یک خیابان؛ سهم برادران مظفر از جنگ

حسن، رضا و علی مظفر سه برادر از اهالی پاکدشت ورامین بودند که هر سه در یک روز در جریان عملیات مرصاد و در مقابله با حمله نیروهای گروهک مجاهدین خلق با حمایت ارتش عراق به غرب کشور به شهادت رسیدند.

یک کتاب و یک خیابان؛ سهم برادران مظفر از جنگ

به گزارش خبرنگار ایکنا، خیابان انقلاب، نرسیده به میدان ولیعصر، خیابان «برادران مظفر»... این آدرس می‌تواند منتهی به بیمارستان مدائن، آتشنشانی شماره...، مرکز تبادل کتاب، سینما فلسطین و خیلی جاهای دیگر شود، اما بیشتر کسانی که هر روز این آدرس را برای مقاصد مختلف دنبال می‌کنند، نمی‌دانند برادران مظفر که هستند و قصه نام این خیابان چیست.

قصه‌ای که از آغازین روزهای مرداد سال 1367  آغاز شد و تا روزی که نا این خیابان برادران مظفر است، ادامه خواهد داشت.

آن روزها که نیروهای گروهک مجاهدین خلق به فاصله شش روز بعد از قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، با حمایت ارتش عراق به غرب کشور حمله کردند و با شعار «امروز مهران، فردا تهران» سودای تسخیر 33 ساعته پایتخت را داشتند، جمعیت زیادی از مردم عادی، همراه ارتش و سپاه خود را به مرزهای غربی کشور رساندند و خائنان به مردم و وطن را به بیرون از مرزهای مقدسش راندند.

حسن، رضا و علی مظفر، سه فرزند برومند کوکب خانم اسکندری و شاطر محمد (رحم‌خدا) مظفر از پاکداشت ورامین هم که بارها بخت خود را در عملیات‌های مختلف جنگ تحمیلی آزموده بودند و آخر سر با پذیرش قطعنامه رخت خود را از ورطه شهادت بیرون کشیده بودند، فرصت دفاع را از دست نمی‌دهند و به رزمندگان عملیات مرصاد می‌پیوندند تا سه نفر بیشتر در دفاع از خاک این مرز و بوم سهم داشته باشند و البته در دومین روز از عملیات هر سه برادر سهم خود را دریافت کرده و به جای بازگشت به خانه شاطر محمد در ورامین، راه آسمان را در پیش می‌گیرند.  بعدها راضیه تجار در «ستاره‌‌های کوکب» قصه برادران شهید «حسن، رضا و علی مظفر» را با محوریت و روایت کوکب خانم اسکندری، مادر این شهیدان عملیات مرصاد به بند تحریر می‌کشد.

راضیه تجار، نویسنده کتاب «ستاره‌های کوکب» می‌گوید: من دو سال با این اثر محشور بودم، با مادر شهدان مظفر در ارتباط بودم و مصاحبه کردم. جالب است این مادر شهید با اینکه سواد آنچنانی نداشتند و همسرشان هم یک نانوا بود، اما با تکیه بر هم گرایشات دینی و مذهبی که داشتند، پسرانی تربیت کردند که هم با انقلاب همراه بودند و هم بارها در جبهه‌های جنگ حضور و اثر داشتند.»

یک کتاب و یک خیابان؛ سهم برادران مظفر از جنگ

نویسنده کتاب «ستاره‌های کوکب» اضافه می‌کند: « اگر این مادر انقلاب و دفاع را حمایت نمی‌کرد و خودش با همسر و فرزندانش همراه نمی‌شد، مردان خانواده -چه همسر و چه فرزندان- نمی‌توانستند به جبهه بروند و به دفاع از وطن بپردازند. این مسئله بسیار مهمی است که زنان هم در کنار مردان بودند که این دفاع به این صورت شکل گرفت و با توفیقات همراه بود.»

تجار در ادامه ضمن اشاره به حضور برادران مظفر در عملیات مرصاد که منجر به شهادت هر سه نفر آن‌ها در یک روز می‌شود، عنوان می‌کند: « این را به‌صورت مستند عرض می‌کنم، زمانی که مسئله حمله منافقین و عملیات مرصاد پیش می‌آید، بیشتر آحاد مردم شرکت می‌کنند؛ یعنی شرایط به‌گونه‌ای بوده که حتی کسانی که در 8 سال دفاع مقدس حضور نداشتند، به جبهه دفاع از کشور می‌پیوندند و این سه برادر هم همانند دیگران به جبهه می‌روند.»

وی با اشاره به اینکه عملیات مرصاد در پاسخ به کسانی بود که متاسفانه نام ایرانی را بر روی خود داشتند، اما روی هم‌وطنان خود اسلحه کشیدند و وارد خاکی شدند که به جای اینکه دغدغه امنیت آن را داشته باشند، برای اهداف خودشان دست به تخریب و کشتار زدند.

تجار می‌گوید: «جالب است که در همین عملیات یکی از برادرهای مظفر از ناحیه پا مجروح می‌شود اما چفیه خود را باز می‌کند و پای زخمی خود را می‌بندد تا زمان جنگیدن یک موقع وسوسه نشود و نفسش نخواهد جنگ را رها کند و برود، که به همه این اتفاقات در کتاب «ستاره‌های کوکب» اشاره کردم.»

نویسنده کتاب «ستاره‌های کوکب» با اشاره به اینکه دو تا از این برادرها در کنار هم شهید می‌شوند و ظاهرا با فاصله دو سه روز پیکر آن‌ها بازگردانده می‌شود، درباره نحوه برخورد مادر شهیدان مظفر با خبر شهیدان سه فرزندش عنوان می‌کند: «تا آنجایی که من می‌دانم اکثر مادران شهدا به‌خاطر ایمان و اعتقادی که دارند و به ‌خاطر وصیت و نصیحتی خود شهید قبل از شهادتش به آن‌ها داشته که گریه و زاری نکنید و به قول معروف دشمن را شاد نکنید، بسیار سربلند با شهادت فرزندانشان برخورد می‌کنند. این مادر هم با صلابت و ایستادگی با این مصیبت مواجه می‌شود. اصلا چنین مادری اگر نبود، فرزندانی با این اعتقاد و ویژگی‌ها نبودند.»

یک کتاب و یک خیابان؛ سهم برادران مظفر از جنگ

جالب است که محمد مظفر،  پدر شهیدان مظفر هم همراه فرزندانش در جبهه و حتی در عملیات مرصاد حضور داشته است. یک نانوای معتقد و پایبند که موظف به جنگیدن نیست، اما دلی پای کار انقلاب و ایران بوده و در این مسیر بدون هیچ منتی جان سه فرزند خود را تقدیم کرده است.

حتی مادر خانواده هم به گفته خودش گاهی در پادگان علم‌الهدی اهواز حضور داشته و گاهی خانه می‌مانده تا از خانواده شهدا مراقبت کند و نوکر زن و بچه شهدا بوده است. معمولا به کار خیاطی برای رزمندگان می‌پرداخته و به همراه جمعی از خانم‌های محل برای آنها نان و مربا می‌پخته و به جبهه‌ها می‌فرستاده‌اند.

مادر شهیدان مظفر در برنامه‌ای که سال 98 برای تقدیر از مادران و همسران شهدا برگزار شده، درباره لحظه شنیدن خبر شهادت فرزندانش عنوان کرده است: « زمانی که خبر شهادت هم‌زمان سه فرزندم در عملیات مرصاد را از زبان حسین دیگر فرزندم شنیدم، هیچ گریه نکردم و بلکه سجده شکر به‌جا آوردم چراکه می‌دانستم آنها اکنون خوشحال هستند، فرزندان شهیدم را بوسیدم و خودم دفن کردم.»

شاید نیمی بیشتر از آدم‌هایی که روزانه به نحوی به آدرس «خیابان انقلاب، نرسیده به میدان ولیعصر، خیابان «برادران مظفر» برمی‌خورند نمی‌دانند مادر برادران مظفر ثمره چند سال زندگی‌اش را یک روز و یک‌جا برای بیرون راندن خائنین و منافقین به این مرز و بوم پرداخته است و در عوض یک خیابان در پایتخت کشور و یک کتاب به نام جگرگوشه‌هایش مانده است.

انتهای پیام
captcha