امام حسینی که نمی‌شناسیم
کد خبر: 4075507
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۹

امام حسینی که نمی‌شناسیم

محمدرضا سنگری،‌ محقق و عاشوراپژوه معتقد است که زیبایی‌های رفتاری سیدالشهدا(ع) در سایه سوگ ایشان کمتر مطرح شده و آن‌قدر سرگرم عزاداری شده‌ایم که یادمان رفته است لطافت‌ها و زیبایی‌های رفتاری حضرت اباعبدالله(ع) را مرور کنیم.

محمدرضا سنگریبه گزارش ایکنا از خوزستان، محمدرضا سنگری، مؤلف کتاب «آیینه‌داران آفتاب» و پژوهشگر عاشورایی، شب گذشته، 11 مردادماه در چهارمین برنامه سخنرانی خود در مؤسسه فرهنگ عاشورا به تبیین سخنان امام حسین(ع) در حوزه سبک زندگی و پاسخ به سؤالات «در چه بکوشیم، با که بجوشیم و چه بفروشیم» از نگاه حضرت اباعبدالله(ع) پرداخت. متن سخنان وی به شرح زیر است: 

شش محور برخاسته از فرهنگ و معارف حضرت اباعبدالله(ع) در جلسه‌های قبل مطرح شد. آنچه می‌شود از مجموع آموزه‌های حضرت در پاسخ به سؤال «چه بنیوشیم و چه بنیوشانیم؟» (چه بشنویم و چه سخنی مطرح کنیم) به صورت خلاصه بیان کرد این چند نکته است. اولاً هم‌پذیری داشته باشیم. همدیگر را بپذیریم، همدیگر را تحمل کنیم، به هم احترام و کمک کنیم. هم‌افزایی، مشورت و مشارکت در فعالیت‌ها داشته باشیم. کاروان حضرت‌ اباعبدالله(ع) وقتی در روز دوم وارد کربلا شد، می‌توانید مشارکت این کاروان را در برپایی خیمه‌ها و سایر امور بیابید. وقتی امام فرمود: «والله هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا» اینجا، آنجایی است که باید خیمه‌ها را برپا کنیم و همه در این امر کمک می‌کنند. این درسی است که در فضای خانواده بسیار باید به آن توجه کنیم.

گاهی وقتی قرار است سفره غذا پهن شود برخی از ما منتظر می‌شویم تا برای غذا صدایمان کنند. چه اشکالی دارد که با بقیه افراد همدلی و همراهی کنیم؟ همدلی اصل بسیار بزرگ و مهمی است. شش امام به خصوص امام زمان(عج) وقتی از حضرت ابوالفضل(ع) یاد می‌کنند، به همدلی ایشان اشاره می‌کنند و از ایشان با عنوان «اَخُ المُواسی» یا «واسیت بِنَفْسِكَ » از ایشان یاد می‌کنند به معنی کسی که گره‌گشا و اندوه‌زدا است.

تقسیم مسئولیت در کربلا

آموزه دیگر حضرت اباعبدالله فعالیت‌های روزانه است. در کربلا همه در حال فعالیت هستند. ابووهب یا عبدالله بن عمیرکلبی یک ورزشکار بزرگ بود و در تاریخ نوشته شده است که بدن ورزیده و عضلات ستبری داشت. کارآزمودگی، پروردگی روح و جسم، از ویژگی‌های یاران حضرت اباعبدالله(ع) است. مسلمان باید تربیت روح و جسم را با هم داشته باشد. یکی دیگر از آموزه‌های حضرت اباعبدالله(ع) بازی با بچه‌ها است. هم شخص پیغمبر و هم شخص امیرالمؤمنین(ع) با بچه‌ها بازی می‌کردند. خانواده‌هایی که با بچه‌های خود بازی نمی‌کنند دچار افسردگی می‌شوند و یکی از راه‌های زدودن افسردگی، بازی کردن با بچه‌ها است.

همکاری در کارها از اتفاقاتی است که در کربلا بسیار می‌بینیم. حضرت اباعبدالله(ع) شخصاً در کارها مشارکت می‌کردند. کودکان هم در انجام کارها سهم داشتند. پیش از این هم مطرح کرده‌ام در کربلا عنصر زائد و اضافی نداریم. همه مسئولیت دارند و تقسیم مسئولیت در کربلا بحث بسیار شیرینی است. امام حسین(ع) یک ویژگی دیگر هم دارند و آن نظم‌بخشی و زیبا چیدن وسایل است. این‌ها مباحثی است که طرح نمی‌کنیم و این‌قدر سرگرم سوگ شده‌ایم ـ که در جای خود خوب است ـ یادمان رفته این لطافت‌ها و زیبایی‌ها را مرور کنیم.

بحث دیگر ما پاسخ به این سؤال است: در چه بکوشیم. ولیمه دادن یکی از کارهایی است که حضرت به آن توصیه کرده‌اند. ایشان می‌فرمایند سه نوع ولیمه داریم: «لوَليمَةُ أوَّلُ يومٍ حَقٌّ، و الثاني مَعروفٌ، و ما زادَ رياءٌ و سُمعَةٌ» ولیمه‌ای که شخص برای بار اول می‌دهد، حق است. ولیمه بار دوم، پسندیده است، اما بیش از آن اگر کسی ولیمه بدهد جنبه ریا پیدا می‌کند. پس افراط در مهمانی نباید داشته باشیم. امام حسین(ع) درباره هدیه دادن نیز می‌فرماید، یک نوع هدیه، هدیه مکافات یا جبران است. یک نوع دیگر، هدیه مصانعه، هدیه‌ای است که جنبه تظاهر و خودنمایی دارد. برخی جوری کمک می‌کنند که همگان بفهمند. ما انسان‌های بزرگی در روزگار خود داریم که نام خود را حذف می‌کنند. بزر‌گ‌‌ترین خدمات را در کشور ما خیرین انجام می‌دهند. هدیه نوع سوم، هدیه برای رضای خداست. همان‌طور که می‌بینید امام حسین(ع) برای هدیه دادن نیز پیشنهاداتی برای ما دارد. این جنبه از شخصیت امام حسین(ع) را ما نمی‌شناسیم و به ما معرفی نشده است.

امام حسین(ع) از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند که ایشان نهی کرده‌ا‌ند سم و مواد شیمیایی در آب و قلمروهای کشاورزی به کار رود. توصیه دیگرشان این است: «إِذَا تَمَنَّى أَحَدُكُمْ فَلْيَكُنْ مُنَاهُ فِي اَلْخَيْرِ وَ لْيُكْثِرْ فَإِنَّ اَللَّهَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ» هرگاه می‌خواهید دعا کنید، دعای خوب کنید. خواسته‌تان را زیاد از خدا بخواهید و چیز کوچک از خدا نخواهید. گاهی دعاهای ما کوچک است در حالی که خدا واسع و کریم است.

نکته قابل تأمل دیگری که امام فرمودند این است اگر جایی شما را به تنهایی برای خوردن غذا دعوت کردند، فرزند خود را همراه نبرید: «إذا دُعِيَ أحَدُكُم إلى طَعامٍ فلا يَستَتبِعَنَّ وَلَدَهُ؛ فإنّهُ إن فَعَلَ ذلكَ كانَ حَراما ودَخَلَ عاصيا» چرا که اگر در آنجا غذایی بخورد این غذا حرام و وقتی وارد آنجا شود در حال گناه است.

امام حسین(ع) درباره استفاده از عطر نیز برای زنان و مردان توصیه‌هایی دارند. می‌فرمایند بهترین عطر برای مرد آن است که بیرنگ باشد اما بوی آن احساس شود و بهترین عطر برای زنان این است که رنگش آشکار باشد اما بوی آن نه.

با شخص ظالم دشمنی کنید

امام فرمودند: «إذا سَمِعتَ أحَدا يَتَناوَلُ أعراضَ الناسِ فاجتَهِدْ أن لا يَعرِفَكَ» اگر شنیدی کسی آبروی آدم‌ها را خدشه‌دار می‌کند تلاش کن که شما را نشناسد. ما همان‌طور که آدم زمین‌خوار و رشوه‌خوار داریم، آدم‌های آبروخوار هم داریم. سعی کنید ارتباط خود را با این افراد قطع کنید. یک بار در گروهی مجازی دعوت شدم. در آنجا به شخصی اهانت شد. بلافاصله ارتباط خود را با آن گروه قطع کردم، چرا که دستور امام حسین(ع) به ما این است که با چنین افرادی ارتباط نداشته باشید.

حدیث دیگری از امام هست که می‌فرمایند: «كُونَوا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً» با شخص ظالم دشمنی کنید و او را دشمنی بگیرید، مبادا نسبت به کسانی که به مردم خیانت می‌کنند، محبت پیدا کنید. کسی به حضرت علی(ع) فرمود من شما را خیلی دوست دارم، اما از معاویه هم بدم نمی‌آید. امام به او فرمود تردید نکن که تغییر خواهی کرد و به معاویه گرایش پیدا می‌کنی. متأسفانه حافظه تاریخی جامعه ما مخدوش شده است و یادشان رفته است که آمریکا و انگلیس با جامعه ما چه کرده است. مبادا نسبت به دشمن انعطاف داشته باشید. امام می‌فرماید مظلوم را یاری کنید، فرقی نمی‌کند مسلمان باشد یا غیرمسلمان.

عاشقانه‌های امام حسین(ع)

طبق توصیه‌های امام حسین(ع) انسان باید با همسر خود بجوشد. حضرت اباعبدالله(ع) یک عاشقانه برای حضرت رباب دارد که در آن می‌فرماید خانه‌ای را که در آن دخترم سکینه و همسرم رباب هستند دوست دارم و بهترین آنچه دارم به آن‌ها تقدیم می‌کنم و هر کس می‌خواهد سرزنش کند، چنین کند، من اینگونه زندگی می‌کنم. امام حسین(ع) بسیار همسردوست و دختردوست بود. در سیره علمای ما این رفتار دیده می‌شود. می‌گویند علامه حسن‌زاده آملی روی میز کارش تصویری از همسرش گذاشته بود و وقتی همسرش را به بیمارستان بردند، گفت تا الان فکر می‌کردم نویسنده این همه کتاب من هستم. از وقتی تو در بستر بیماری افتادی، نتوانسته‌ام یک سطر هم بنویسم. آن‌قدر که حواسم پیش تو است. فرزند علامه جعفری نیز درباره ارتباط میان پدر و مادرش می‌گفت یک بار بین مادرم و استاد کدورتی به وجود آمد. پدرم پیش از رفتن به خانه کمی ایستاد و با نهایت فروتنی دست مادرم را بوسید و عذرخواهی کرد. فرزند آیت‌الله جوادی آملی نیز می‌گوید زندگی ما مستأجری بود و سختی‌های زندگی نتوانسته بود ایثار و فداکاری مادر را تحت تأثیر قرار دهد. پدر اغلب دیروقت به خانه می‌آمد و مادر منتظر می‌ماند شام را با ایشان صرف کند و علامه در مرگ همسرش طوری گریه کرد که همه تعجب کردند. فرزند آقای فاطمی‌نیا هم درباره پدرش می‌گوید، پدرم تمام قامت برای همسرش بلند می‌شد و یک بار فرمانی به ایشان صادر نکرد. امام خمینی نیز نامه‌ای خطاب به همسرش دارد که این گونه آغاز می‌شود: «تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند».

علامه طباطبایی نیز درباره همسرشان گفته‌اند که این خانم بود که من را به اینجا رساند. او شریک من بوده است و هر چه کتاب نوشته‌ام نصفش مال این خانم بود. پس ما ارتباط‌هایی از این دست در بین علمای خود داریم.

خودانتقادی علامت دانایی است

اولین کسی که باید بر آن بخروشیم خودمان هستیم. اگر می‌خواهیم بدانیم دانا هستیم یا نه، حضرت اباعبدالله این معیار را به ما می‌دهد: «مِن دَلائِلِ العالِمِ انتِقادُهُ لِحَديثِهِ وعِلمُهُ بِحَقائِقِ فُنُونِ» خودانتقادی علامت دانایی است. بزرگ‌ترین منتقد حرف‌های خود باشید. اگر اشتباهی کردید، اعلام کنید. جرأت آن را داشته باشید. عصرها خود را محاسبه کنید. ببینید کدام حرف را نسنجیده و مطالعه نکرده زده‌اید. اگر درستش را بعد فهمیدید اعلام کنید که اشتباه کرده‌اید. کسی مصون از اشتباه نیست. خودانتقادی اولین خروشی است که باید نسبت به خود داشته باشیم. یاد بگیریم چطور به یک مسئله نگاه کنیم. اگر به یک مسئله بد نگاه کردیم، خود را محاکمه کنیم و سعی کنیم دید و منظر خود را عوض کنیم. چقدر ما با این نسل بد برخورد می‌کنیم و این مضمون سخن شهید سلیمانی است که می‌گفت این‌قدر پیاده نکنید، این‌قدر از دست ندهید. با کدام مسافر قرار است این قطار به مقصد برسد؟ تصور کن حرفی که به دیگران می‌زنی، کسی به خود تو بگوید. آیا برآشفته نمی‌شوی؟

برخی حرف‌های ما از نیزه زدن بدتر است. ما برای حضرت اباعبدالله(ع) گریه می‌کنیم که شمشیرش زدند و در بدنش نیزه فرو کردند، اما ما شب و روز با زبان خود در حال شمشیر زدن و نیزه زدن هستیم. به این و آن متلک می‌گوییم. صحنه زندگی ما، صحنه کربلا است، باید مراقب باشیم. از حضرت سجاد(ع) پرسیدند کدام بخش عاشورا برای شما سخت بود؟ سه بار فرمودند شام. در حالی که در شام شمشیری زده نشد، نیزه‌ای فرو نیامد. امام فرمودند شام از همه جا بدتر بود، چون زخم زبان می‌زدند. پس زخم زبان نزنید.

اگر دیدید کسی بیت‌المال را حیف و میل می‌کند در مقابلش بایستید. اگر کسی حق مردم را می‌خورد به او عکس‌العمل نشان دهید که رشد نکند. بسیاری از این‌ها نتیجه سکوت‌های ما هستند. پیامبر اکرم(ص) فرموده بودند اگر معاویه بر منبر من دیدید، او را بُکشید. مردم چنین نکردند و گرفتار بدتر از او شدند.

انتهای پیام
captcha