اصل در شیعه مباح و حلال بودن است
کد خبر: 4079991
تاریخ انتشار : ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۶:۵۱
آیت‌الله عابدی:

اصل در شیعه مباح و حلال بودن است

استاد سطح خارج حوزه علمیه گفت: در شیعه، اصل بر اباحه و حلال بودن چیزهاست و حرمت خوراکی‌ها و ..و دلیل لازم دارد، البته فتوای شیخ صدوق برعکس است و می‌گوید حلیت دلیل می‌خواهد و حرمت، اصل است.

احمد عابدیبه گزارش ایکنا، آیت‌الله احمد عابدی، استاد سطح خارج حوزه علمیه، 31 مردادماه در ادامه مباحث تفسیری خود به تفسیر آیه 4 سوره مائده «يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴿۴﴾» پرداخت که به شرح زیر است:

ترجمه آیه این است که از تو سؤال می‌کنند چه چیزی بر آن‌ها حلال شده، بگو طیبات حلال است همچنین آنچه را که به سگ‌ها آموزش داده‌اید تا شکاری را برای شما به دست آورد در حالی که شما دارای سگ هستید، به آنها یاد می‌دهید از آنچه خدا به شما آموخته است. بخورید از آن چه این سگ‌ها برای شما می‌گیرند و شکار می‌کنند و در هنگام شکار، نام و یاد خدا را ذکر کنید و پرهیز از خدا داشته باشید و بدانید او سریع الحساب است.

مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ جمله اسمیه و قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ فعلیه است و عطفی در کار نیست ولی شبیه عطف است زیرا عطف اسمیه به فعلیه ایراد دارد ولی اینجا شبیه عطف است. مکلبین هم به کسانی که سگ دارند گفته می‌شود، تعلمونهن هم دو مفعولی است و مفعول دومش محذوف است.  فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ؛ یعنی بخورید از آنچه سگ‌ها شکار کرده‌اند؛ این بخش آیه سبب شده تا برخی از علما، دندان‌های سگ را نجس ندانند و آن را پاک بشمارند.  البته جواب این است که آیه از این جهت در مقام بیان نیست. فاذکروالله(بسمله) هم برای موقع فرستادن سگ به شکار است نه وقتی شکار را می‌خورید.

قرائت مشهور این است که مکلبین با تشدید بیاید ولی برخی مانند حسن بصری و ابن مسعود، آن را بدون تشدید خوانده‌اند، یعنی به سکون کاف، البته این دو جزء قراء نیستند بلکه مفسر هستند. دلیل سکون هم این است که اکلاب کلب یعنی سگ را به سمت شکار تحریض کنیم و او را بفرستیم. هم ثلاثی مجرد و هم باب افعال آن به کار می‌رود. مکلب به تشدید هم از این جهت گفته شده که فردی سگ‌های زیادی دارد درست مانند فردی که گوسفند زیاد دارد و به او امشاء گویند.  کلابیه هم یک فرقه مذهبی هستند و معنایش آن است که  گروهی که شکار دارند آن هم از راه سگ. بعضی گفته‌اند مکلبین یعنی کسانی که سگ را آموزش می‌دهند تا سگ شکار کند نه کسی که سگ دارد.   

معنای طیبات

حال واژه طیبات یعنی چه؟ فرموده‌اند طیبات یعنی حلال برخی می‌گویند اینجا دور صورت می‌گیرد یعنی حلال، حلال است در صورتی که  جواب این است که آیه می‌گوید اصل بر حلیت است و حرمت دلیل لازم دارد. از نظر فقهی هم اینطور است و اصل بر حلیت اشیاء است و طیب بودن مفسر حلال بودن است.

کلمه جوارح هم یعنی آنچه را سگ برای شما به دست می‌آورد(کسب)؛ جوارح را به این دلیل جوارح گفته‌اند چون اینها طعام برای صاحبان سگ‌ها می‌شوند. در آیه شریفه دیگری داریم «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ ...»  که به معنای کسب گناه است. در تعبیری دیگری داریم که وقتی کاسب با روی خوش با مشتری برخورد می‌کند مصداق اجترح است.

ترکیب آیه: در یک احتمال، ماذا از نظر ترکیبی دو کلمه است؛ یعنی ما مبتدا و ذا خبر و احل لهم، صله است. احتمال دیگر این است که گفته شود ماذا یک کلمه مرکب است نه دو واژه جدا. مکلبین هم حال است. تعلمونهن، محل منصوب و حال است. در مورد  مما امسکن علیکم هم برخی گفته‌اند مما، من ما بوده و من زئده است یعنی همه چیزی را که سگ شکار می‌کند حلال است. در آیه شریفه دیگری هم داریم: وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِيهَا مِنْ بَرَدٍ فَيُصِيبُ؛  که در این آیه هم من قبل از برد، زائده است. برخی آن را من تبعیضیه گفته‌اند یعنی برخی چیزهایی که سگ شکار می‌کند حلال و بخشی از آن حرام است(خون و سرگین، غدد و ... حیوان شکارشده).

شأن نزول آیه

شأن نزول: مجمع البیان، شأن نزول را ابورافع یعنی کسی که جزء اولین نویسندگان جهان اسلام است، نقل کرده و آورده جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و اجازه دخول خواست و پیامبر(ص) به او اجازه داد ولی جبرئیل گفت من نمی‌توانم وارد شوم چون سگ در اینجا هست و خانه‌ای که در آن سگ باشد، من وارد نمی‌شوم و پیامبر(ص) به ابورافع فرمود برو هر سگی در مدینه دیدی بکش و همین که داشتم می‌کشتم پیرزنی سگی داشت که نگهبان او بود و پارس می‌کرد. این سگ را نکشتم و به پیامبر(ص) عرض کردم و پیامبر فرمود برو آن یکی را هم بکش. مردم مدینه گفتند یا رسول الله چه چیزی از این امت و جماعت سگ‌ها(مانند گربه ها و شیرها و ... که شبیه نژاد سگ‌ها هستند) بر ما حلال است؟ پیامبر سکوت کرد و خدا این آیه را نازل فرمود. وقتی آیه نازل شد فرمودند سگ‌هایی را که قابل استفاده است نکشید و دستور داد که سگ‌های ولگرد و دارای اذیت و آزار کشته شود.  البته این روایت از اهل سنت نقل شده و سند معتبری هم ندارد.

ابوحمزه ثمالی و زهیره هم گفته‌اند که زیدالخیل و  عدی بن حاتم، پیش پیامبر رفتند و گفتند که ما سگ‌هایی برای شکار داریم ولی وقتی شکار کردند برخی از شکارها می‌میرند و برخی زنده می‌مانند، و ایشان فرمودند که هر دو را می‌توانی بخورید. زنی نزد پیامبر(ص) آمد و از اسم او پرسید و او گفت «مزنیه» و پیامبر اسمش را به میمونه تغییر داد؛ در اینجا هم زیدالخیل نامی است که پیامبر برای آن فرد انتخاب کرد.

جبانی معنا کرده که احل لکم الطیبات؛ یعنی هر چیزی که دلیل بر حرمت ندارد، حلال است یعنی اصل اباحه و حلال است؛ در شیعه هم همین مسئله معروف است البته فتوای شیخ صدوق برعکس است و می‌گوید حلیت دلیل می‌خواهد و حرمت، اصل است.

حکم شکار سگ شکاری

ائمه(ع)، جوارح را فقط سگ شکاری نامیده‌اند یعنی صید سگ شکاری حلال است، اگر سگ، صید را نکشته باید سر شکار بریده شود ولی اگر کشته خوردن آن حلال است. از امام صادق(ع) از شکار باز شکاری و پرنده‌های شکاری پرسیدند و امام(ع) فرمودند که فقط اگر سگ شکاری را صید کرد و مرد، حلال است ولی اگر پرنده چیزی را گرفت و مرد حلال نیست ولی اگر زنده بود و سر ببرید حلال است.  

انتهای پیام
captcha