به گزارش ایکنا، یکی از مهمترین آموزههایی که در آیات و روایات از آن سخن رفته، اخلاق است. توضیح اینکه یکی از مأموریتهای پیامبر اکرم(ص) در قرآن تزکیه نفس بازتاب یافته و در روایات هم هدف از بعثت اتمام مکارم اخلاقی دانسته شده است. تعالیم اخلاقی پیامبر اکرم(ص) به مانند دیگر آموزهها از سوی صحابه آن حضرت(ص) در میان مسلمانان رواج یافتهاند. باور عمومی و ایدئولوژی غالب چنین است که صحابه پیش از اسلام آوردن از نگرشهای خاصی در زمینه مسائل اجتماعی، فرهنگی، دینی و ... برخوردار نبودهاند و با ظهور اسلام مبانی فکری آنها پایهگذاری شد.
هرچند این تلقی یکسره مردود نیست، اما نمیتوان پیشفرضها و باورهای پیش از اسلام صحابه را انکار کرد. توضیح اینکه، هر یک از صحابه متعلق به قبیله خاصی بودهاند و در شرایط خاصی هم زندگی کردهاند که این شرایط بر نظام فکری آنها تأثیر گذاشته است. از این رو میتوان از این فرضیه دفاع کرد که آنها بر اساس ذهنیات خودشان با پیامبر اکرم(ص) مواجه شدهاند و در هنگام نقل روایات نیز، دست به گزینش زدهاند. بر این اساس، هر یک از آنها دارای اندیشه و نظام فکری مستقلی بودهاند و در زمینه اخلاق هم اندیشه اخلاقی خاص خود را رواج دادهاند.
یکی از صحابه پُرکار پیامبر اکرم(ص)، ابوهریره است که اندیشه اخلاقی او در رساله دکتری «تأثیر منظومه فکری مستنبط از روایات ابوهریره بر عقاید مسلمانان و موضع اهل بیت (ع) در برابر آن» بازسازی شده است. این رساله از سوی مرتضی اوحدی، دانشآموخته مقطع دکتری رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه مازندران و به راهنمایی محمد شریفی، دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه مازندران و مشاوره فرهنگ مهروش (حامد خانی)، دانشیار گروه الهیات دانشگاه آزاد اسلامی گرگان و حجتالاسلام والمسلمین محسن نورائی، دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه مازندران، نگارش شده است.
در چکیده این نوشتار آمده است: یکی از ادوار مهم در تاریخ اندیشه اخلاقی جهان اسلام، عصر صحابه پیامبر(ص) است. در این عصر، آموزههای اخلاقی پیامبر(ص) توسط صحابه رواج یافتهاند. یکی از صحابه که روایات بسیاری را از پیامبر(ص) نقل کرده، ابوهریره است. به دلیل جایگاه مهم سیاسی و فرهنگی ابوهریره در عصر امویان؛ یعنی جانشینی مروان بن حکم در مدینه و پرداختن به حرفه قصصگویی، کشف منظومه فکری (اخلاقی – عبادی) که او ترویج کرده از اهمیت بسزایی برخوردار است.
برای کشف منظومه فکری (اخلاقی – عبادی) ابوهریره، نخست باید به تبیین مبانی هستیشناختی او پرداخت و در گام دوم باید از مبانی انسانشناختی ابوهریره سخن به میان آورد. پس از اینکه بنیادیترین نگرشهای ابوهریره به هستی و انسان تبیین شد، میتوان غایت زندگی اخلاقی یا خیر اعلا را در اندیشه ابوهریره تبیین کرد و در نهایت از سلوک اخلاقی – عبادی ابوهریره برای رسیدن به خیر اعلا سخن به میان آورد. واکاوی بنیادیترین نگرشهای ابوهریره به ساحتهای مختلف هستی و انسان از آنرو اهمیت دارد که پایهگذار درک ابوهریره نسبت به فعل اخلاقی، غایت اخلاقی زیستن و شیوه سلوک برای رسیدن به این غایت است.
براساس یافتههای این تحقیق، آن سان که در روایات منسوب به ابوهریره بازتاب یافته است، مهمترین نگرشهای ابوهریره به هستی و ساحتهای مختلف هستی را میتوان ذیل سه بحث کلان صورتبندی نمود: آفریدگار جهان و اوصافش، دنیا و پایان کار جهان. همچنین، برپایه مطالعه کنونی میتوان دریافت که آرای منسوب به ابوهریره درباره ساحات مختلف هستی با همدیگر تناقضات آشکار ندارند و پایهگذار اندیشه اخلاقی ابوهریره همین نگرشها به هستی و ساحتهای مختلف هستی محسوب میشوند.
بر پایه روایات ابوهریره که در آنها از انسان سخن رفته نیز میتوان مبانی انسانشناختی ابوهریره را ذیل پنج بحث کلان صورتبندی کرد: ولادت انسان بر فطرت، مَسِّ انسان توسط شیطان، دامنه اختیار انسان، برتری مردان بر زنان و رابطه خدا با انسان از طریق الهام. براساس بنیادیترین نگرشهای ابوهریره به هستی و انسان، خیر اعلا یا غایت اخلاقی زیستن عبارت از آمرزش گناهان و راه یافتن به بهشت است. ابوهریره برای رسیدن به خیر اعلا توصیههای اخلاقی و عبادی مختلفی را مطرح کرده که میتوان آنها را در ذیل شش بحث صورتبندی کرد: یادکرد خدا، بهینهسازی تعامل با خدا، بهینهسازی سلوک فردی، زهد، بهینهسازی سلوک اجتماعی و اصلاح بینشها.
نحوه نگرش ابوهریره به هستی، انسان و غایت اخلاقی زیستن، پیامدهای مختلفی در پی دارد که از طرفی بر عقاید مسلمانان تأثیر گذاشتهاند و از دیگر سو این نگرشها در تعارض با آموزههای اهل بیت(ع) قرار میگیرند. به طور مشخص میتوان نگرشهای ابوهریره درباره برخی صفات خدا نظیر تجسیم و رحمت، دنیا، پایان کار جهان، جبرگرایی و غایت زندگی اخلاقی را در تعارض با آموزههای اهل بیت(ع) تلقی کرد.
این رساله در چهار فصل کلیات و مفاهیم، ابوهریره و مبانی هستیشناختی او، مبانی انسانشناختی ابوهریره و سلوک اخلاقی – عبادی ابوهریره سامان یافته است. در فصل نخست از مسائلی نظیر روش شناسی پژوهش، اهداف پژوهش، حدود پژوهش، مفهوم اخلاق و اندیشه اخلاقی، جایگاه معارف و اندیشههای اخلاقی در جهان اسلام، ضرورت بازشناسی اندیشههای اخلاقی عصر صحابه و راهبردهای بازسازی اندیشۀ اخلاقی ابوهریره سخن به میان آمده است.
نویسنده در فصل دوم این تحقیق، به مسائلی نظیر ضرورت بحث از مبانی هستیشناختی ابوهریره و مبانی هستیشناختی ابوهریره پرداخته است. در بخشهایی از این فصل که مربوط به ضرورت بحث از مبانی هستیشناختی آمده است: مراد از تبیین مبانی هستیشناسانۀ صحابه این است که ببینیم چه دیدگاهی به هستی و ساحات مختلف هستی داشتهاند. تبیین مبانی هستیشناسانه صحابه از آنرو اهمیت دارد که هر یک از این تفکرات بر دیگر ساحات فکری آنها از جمله در تعیین فعل اخلاقی و غایت اخلاقی زیستن تأثیرگذارند. توضیح اینکه، نگرشهای کلان هر یک از صحابه به ساحات مختلف هستی نظیر خدا، دنیا، جهان پس از مرگ و مسائلی از این قبیل پایهگذار درک آنها از زندگی اخلاقی هستند.
دومین دلیل در اهمیت تبیین مبانی هستیشناختی صحابه این است که نگرش انسانها به هستی و ساحات مختلف هستی در طول قرون مختلف دستخوش تغییرات مختلفی شده است. یکی از دلایلی که سببشده تا درک انسانها از هستی تفاوت یابد، پیشرفتهایی است که در معرفت بشری به وجود آمده است. بر این اساس، نمیتوان انتظار داشت که نگرش انسانهای امروزی به هستی که تحت تأثیر معرفتهای امروزی شکل گرفته است همانند نگرشهایی باشد که در عصر صحابه رواج داشت.
بر این اساس، از طرفی درک انسان نسبت به هستی در شکلگیری دیگر ساحات فکری او تأثیرگذار است و از دیگر سو، نگرشها به هستی در دوران مختلف با تغییراتی همراه بوده است. این دلایل نشان میدهند که برای کشف نظام اخلاقی هر یک از انسانها از جمله صحابه پیامبر اکرم(ص)، باید به تبیین مبانی هستیشناختی آنها پرداخت تا مشخص شود، هر یک از صحابه با چه نگاهی به هستی از مبانی اخلاقی خود سخن به میان آوردهاند.
شناسایی بنیادیترین نگرشهای ابوهریره به هستی و موجودات آن نیز از همینرو دارای اهمیت است و کشف این مبانی نشان میدهد که نگرشهای ابوهریره به هستی و ساحات مختلف آن، چگونه بر تفکر اخلاقی او تأثیرگذار بوده است. در توضیح بیشتر اهمیت مبانی هستیشناختی و تأثیر آن در ایجاد یک نظام اخلاقی باید گفت: غایت زندگی اخلاقی و سلوک اخلاقیِ هر فرد یا گروه فکری وابسته به نگرشهای او به هستی است و برای نمونه اگر فرد یا گروهی در مبانی هستیشناسانۀ خود به خدا باور داشته باشند، فعل اخلاقی را نیز متناسب با همین باور تعریف خواهند کرد، حال آنکه اگر چنین درکی وجود نداشته باشد، غایت زندگی اخلاقی و جهت ارزشگذاری رفتارها نیز متفاوت میشود. افزون بر این، نوع اعتقاد به خدا و صفات او نیز تأثیر مستقیمی در تعیین غایت زندگی اخلاقی و ارزشگذاری افعال خواهد داشت.
برای نمونه میتوان از مبانی فکری معتزله و اشاعره سخن به میان آورد که منشأ احکام اخلاقی قرار گرفتهاند و بنا بر اختلاف نظری که نسبت به صفات خدا دارند، نزد هر یک از این دو گروه، منشأ احکام اخلاقی با تفاوتهایی همراه شده است. توضیح اینکه، یکی از مهمترین مسائل نزد معتزله و اشاعره در تعیین احکام اخلاقی، نوع نگرش به صفات خداست. رابطه دو صفت عدل و توحید نزد معتزله چنین است که توحید مهمترین صفت ذات خدا و عدل مهمترین صفت فعل او است و به همین دلیل صفت عدل به عنوان مهمترین صفت فعل، منشأ و مبدأ احکام اخلاقی قرار میگیرید.
در نقطۀ مقابل معتزله، اشاعره قرار دارند. اشاعره در مسائل فلسفه اخلاق، درست قطب مخالف معتزله هستند و موضع آنان مبتنی بر اصالت اراده و اصالت ایمان در مقابل اصالت عقل است و پیداست که این تفاوت چه تأثیر مهمی در مسائل مابعدالطبیعی و بیش از آن در حکمت عملی و مباحث اخلاقی دارد. (اعوانی، 1377ش، ص 206) اشاعره برخلاف معتزله حسن و قبح افعال را ذاتی و عقلی نمیدانند بلکه به نظر آنان حسن و قبح، شرعی و سمعی است. خدا تعیینکننده ارزشهای اخلاقی است. اگر خدا اراده کند میتواند حلال را حرام و حرام را حلال کند.
در فصل سوم این رساله، ضرورت بحث از انسانشناسی ابوهریره و مبانی انسانشناختی ابوهریره به بحث گذاشته شده است. در فصل چهارم نیز نخست غایت زندگی اخلاقی در اندیشه ابوهریره بازتاب یافته و سپس از شیوه سلوک اخلاقی – عبادی ابوهریره برای رسیدن به این غایت سخن رفته است. در بخش غایت زندگی اخلاقی آمده است: غایت زندگی اخلاقی یا خیر اعلا عبارت از مهمترین هدفی است که در منظومه فکری (اخلاقی – عبادی) ابوهریره برای انسان بازتاب یافته و مبتنی بر نوع باور ابوهریره نسبت به هستی و انسان است. بر اساس مهمترین مبانی هستیشناختی ابوهریره، خدا موجودی بسیار رحیم است که در دنیا و آخرت میخواهد بندگانش را مورد آمرزش قرار دهد. رحمت خدا به قدری وسیع است که انسان فقط با طلب استغفار هم میتواند آن را به دست آورد. در روایات ابوهریره از سبقت رحمت بر غضب خدا سخن رفته و رحمت به مثابه کارگزاری از کارگزاران خدا تلقی شده است. کارکرد یک بخش از رحمت در دنیا و نود و نه بخش آن در قیامت است. از دیگر سو، خدا موجودی جسمانی بازتاب یافته که در قیامت رؤیت میشود و در دنیا نیز هر شب نازل میشود تا درخواست آمرزش بندگانش را اجابت کند.
در پاره دیگری از روایات ابوهریره از برخی کارگزاران خدا نظیر فرشتگان سخن رفته است. یکی از مهمترین اوصافی که در این روایات برای فرشتگان بازتاب یافته، طلب استغفار برای مؤمنین است. از دیگر مبانی هستیشناختی ابوهریره، توصیف دنیاست. در روایات ابوهریره دنیا جایی است که زندان مؤمن تلقی شده و آسایش در آن یافت نمیشود. از اینرو باید از دنیا فاصله گرفت و برای رسیدن به خوشیها منتظر برپایی قیامت بود.
در بخش دیگری از مبانی هستیشناختی ابوهریره، از عالم قیامت سخن رفته است. پُربسامدترین روایات این بخش بازتابدهنده اوصاف بهشت و اهل بهشت است. توصیف بخشهایی از بهشت در ادامه درکی است که ابوهریره نسبت به خدا دارد. توضیح اینکه، در بالاترین مرتبه بهشت که عرش خداست، بهشتیان میتوانند به زیارت خدا بروند که زیارت خدا بازتابدهنده جسمانیت خداست. در پاره دیگری از روایات ابوهریره درجات بهشت و لذتهایی که اهل بهشت میبرند بازتاب یافته است. افزون بر این، از دجال هم به مثابه یکی از نشانههای برپایی قیامت سخن رفته که ظهورش در عصر ابوهریره نزدیک تلقی میشده است.
در بخش دیگری از روایات ابوهریره مبانی انسانشناختی او بازتاب یافته است. یکی از مهمترین مبانی انسانشناختی، خلقت انسان بر فطرت و از دیگر سو مَسِّ انسان توسط شیطان در هنگام تولد است. در برخی دیگر از روایات ابوهریره از جبرگرایی سخن رفته است.
بر این اساس، انسان در اندیشه ابوهریره موجودی مجبور است که اگر کار نیکی انجام دهد به دلیل فطرتی است که در او نهادینه شده و اگر کار بدی انجام دهد به دلیل تأثیر عوامل بیرونی نظیر وسوسه شیطان است. از طرفی مصداق اتم و اکمل انسان هم، مردان تلقی شدهاند و در روایات ابوهریره از برتری مردان نسبت به زنان سخن به میان آمده است. افزون بر اینها، در روایات ابوهریره امکان ارتباط انسان با عالم رؤیا بازتاب یافته است. در اندیشه ابوهریره، خواب یکی از اجزای نبوت محسوب میشود و انسانها میتوانند از طریق عالم رؤیا به برخی حقایق دست پیدا کنند.
بر اساس مهمترین مبانی هستیشناختی و انسانشناختی ابوهریره، انسان در این دنیا نمیتواند به آسایش برسد و باید با دنیاگریزی منتظر فرارسیدن قیامت باشد. از اینرو مهمترین هدفی که انسان باید دنبال کند، رسیدن به بهشت است. به باور ابوهریره انسان موجودی مجبور است و چهبسا دلیل اینکه رحمت خدا در روایات ابوهریره به صورت وسیعی بازتاب یافته همین باشد که انسان از روی اراده خود گناهی انجام نمیدهد بلکه مجبور به انجام آن است و گناه جزء سرشت انسان محسوب میشود. لازمۀ چنین نگرشی به انسان این است که خدا موجودی بسیار رحیم باشد تا انسانی که به واسطۀ جبر گناهی مرتکب میشود را بیامرزد. بر این اساس، انسان به دلیل وسوسههای شیطان و نداشتن اختیار، همواره در معرض انجام گناه قرار دارد و باید از خدا درخواست آمرزش کند. چه، خدا نیز از انسان میخواهد تا آمرزش بطلبد و او بیامرزد.
در اندیشه ابوهریره چنین انسانی در دنیایی که یکسر نکوهش شده، بیش از هر چیزی نیازمند آمرزش الهی و رفتن به بهشت است. به همین دلیل است که در مبانی هستیشناختی و انسانشناختی ابوهریره، رحمت خدا، بهشت، نکوهش دنیا و جبرگرایی به صورت گستردهتری بازتاب یافتهاند و باید این نگرشها را بنیادیترین نگرشهای ابوهریره به هستی و انسان تلقی کرد که سبب پایهگذاری درک ابوهریره از فعل اخلاقی و غایت زندگی اخلاقی شده است.
بر این اساس، در منظومه فکری (اخلاقی – عبادی) ابوهریره، خیر اعلا برای انسان، آمرزیده شدن و راه یافتن به بهشت است. به دیگر سخن، بر پایه درکی که از هستی و موجودات آن و موقعیت انسان در این عالم در روایات ابوهریره بازتاب یافته، مهمترین هدف انسان از زندگی، تلاش برای آمرزیده شدن است تا از این رهگذر به بهشت وارد شود؛ هدفی که در سلوک اخلاقی – عبادی ابوهریره نیز به صراحت از آن سخن به میان آمده است.
توضیح اینکه، غایت بسیاری از اعمالی که ابوهریره در سلوک اخلاقی – عبادی خود نسبت به انجام آنها توصیه میکند، رسیدن به آمرزش خدا و رفتن به بهشت است؛ غایتی که باید آن را بر اساس توضیحاتی که گذشت، با مهمترین مبانی هستیشناختی و انسانشناختی ابوهریره در انسجام دانست. افزون بر این، به دلیل اینکه در نگرش ابوهریره، مردان نسبت به زنان برتری دارند، بسیاری از توصیههای اخلاقی و عبادی او نیز در همین راستا صورتبندی شده و از اعمالی سخن به میان آورده که مردان بیش از زنان میتوانند به آنها ملتزم باشند.
در فصل چهارم و پایانی این رساله نیز سلوک اخلاقی – عبادی ابوهریره برای رسیدن به خیر اعلا بازتاب یافته که عبارت از یادکرد خدا با ذکر، نماز و تلاوت قرآن، بهینهسازی تعامل با خدا با روزهداری، حجگزاری و جهاد، امیدواری به رحمت خدا با توبه و دعا، بهینهسازی سلوک فردی با علمآموزی، اطاعت از پیامبر اکرم(ص) و کسب معیشت، زهد، بهینهسازی سلوک اجتماعی با انفاق، حسن خلق و خدمت به مردم و اصلاح بینشها با ایمان و تقوا هستند.
مراد از منظومه فکری (اخلاقی – عبادی) ابوهریره در این رساله، اندیشه اخلاقی او است. افزون بر اینکه اندیشه اخلاقی ابوهریره بر اساس روایاتی که از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده بازسازی شده، پیامدهای این اندیشه و نحوه مواجهه اهل بیت(ع) با آن هم بازتاب یافته است.
یادآوری میشود، این رساله چهارشنبه 30 شهریور در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مازندران دفاع شد.