به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن کریم، توسط آیتالله علیاکبر سیفی مازندرانی، از اساتید درس خارج حوزه علمیه قم، روز یکشنبه 12 آذرماه در مدرسه فیضیه برگزار شد.
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید؛
در ادامه بحث از آیاتی که با عصمت انبیا تعارض دارد، به آیه «انساه الشیطان» رسیدیم: «وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ؛ و [يوسف] به آن كس از آن دو كه گمان میکرد خلاص میشود گفت مرا نزد آقاى خود به ياد آور و[لى] شيطان يادآورى به آقايش را از ياد او برد در نتيجه چند سالى در زندان ماند».
در مورد این آیه قاعده «ایاک اعنی واسمعی یاجارة» کاربرد ندارد چون نسیان را استناد به خود یوسف داده است. این نسیان از باب سهو نیست، بلکه فراموش کردن خداست، به خلاف نسیانهایی که در موارد دیگر است. ما دو نسیان داریم؛ یک نسیان که رفع تکلیف میکند که نسیان احکام و تکالیف و موضوعات خارجی است. در حال نسیان کسی تکلیف ندارد و حدیث رفع شاملش میشود، ولی یک نسیان داریم که «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ» است. نسیانی که اینجا وجود دارد هم همین است.
با این توضیحی که گفته شد باید ضمیر «فَأَنْسَاهُ» را به یوسف برگردانیم و آیه را اینطور ترجمه کنیم که شیطان یوسف را از یاد خدای تعالی غافل کرد، لذا یوسف از زندانی درخواست کرد وقتی پیش سلطان رفتی مطلوب مرا از او درخواست کن. احتمال دوم این است که ضمیر را به آن زندانی برگردانیم و بگوییم مقصود این است که شیطان یاد درخواست یوسف از سلطان را از خاطر آن زندانی فراموش کرد تا حاجت یوسف را به او بیان نکند. روایات موید احتمال اول است، یعنی یوسف با این گفتار، یعنی «اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ» خدای خودش را فراموش کرد. خدایی که او را از شرایط بدتر از این زندان نجات داده است. البته احتمال دوم هم ممکن است، چون لفظ «ذکر» در آیه به معنای یاد آوردن یوسف به کار برده شده است.
یکی از روایاتی که موید احتمال اول است این است؛ «فَلَمَّا أَرَادَ مَنْ رَأَی فِی نَوْمِهِ أَنْ یَعْصِرَ خَمْراً الْخُرُوجَ مِنَ الْحَبْسِ قَالَ لَهُ یُوسُفُ(ع) اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ فَکَانَ کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ» یعنی وقتی که مسئول شراب پادشاه میخواست از زندان آزاد شود، یوسف(ع) به او گفت؛ «اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ» همانطور که خداوند عزّوجلّ میفرماید: «فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ». در واقع امام آیه را بر کار یوسف تطبیق داده است.
روایت دیگر که صریح است میفرماید: «إِنَّ یُوسُفَ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا یُوسُفُ إِنَّ رَبَّ الْعَالَمِینَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ مَنْ جَعَلَکَ أَحْسَنَ خَلْقِهِ قَالَ فَصَاحَ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَی الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ أَنْتَ یَا رَبِّ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَهُ وَ یَقُولُ لَکَ مَنْ حَبَّبَکَ إِلَی أَبِیکَ دُونَ إِخْوَتِکَ قَالَ فَصَاحَ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَی الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ أَنْتَ یَا رَبِّ قَالَ وَ یَقُولُ لَکَ مَنْ أَخْرَجَکَ مِنَ الْجُبِّ بَعْدَ أَنْ طُرِحْتَ فِیهَا وَ أَیْقَنْتَ بِالْهَلَکَهْ قَالَ فَصَاحَ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَی الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ أَنْتَ یَا رَبِّ قَالَ فَإِنَّ رَبَّکَ قَدْ جَعَلَ لَکَ عُقُوبَهْ فِی اسْتِعَانَتِکَ بِغَیْرِهِ فَالْبَثْ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ» یعنی جبرئیل نزد یوسف(ع) آمد و به او گفت: «پروردگار عالمیان به تو درود میفرستد و از تو میپرسد: چه کسی تو را در قالب زیباترین مخلوقات قرار داد؟» امام(ع) فرمود: یوسف(ع) فریادی کشید و گونه بر خاک نهاد و گفت: «تو، ای پروردگار» سپس جبرئیل گفت: «خداوند میگوید: چه کسی تو را از میان فرزندان یعقوب(ع)، محبوب دل پدر کرد»، امام(ع) فرمود: پس یوسف(ع) فریادی کشید و روی بر خاک نهاد و گفت: «تو، ای پروردگار» جبرئیل گفت: «خداوند میگوید: وقتی تو را به اعماق چاه انداختند و اطمینان داشتی که خواهی مرد، چه کسی تو را نجات داد»، حضرت فرمود: پس یوسف(ع)، فریاد زد و گونه بر خاک نهاد و گفت: «تو ای پروردگار» فرمود: «پس خداوند، تو را مجازات میکند؛ چراکه از دیگری کمک خواستی فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ».
این روایت هم ظهور دارد اصل «فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ» برای عقوبت یوسف بوده است. بنابراین احتمال اول تقویت میشود. البته چه احتمال اول را بپذیریم و چه احتمال دوم را بپذیریم در مطلوب ما فرقی ندارد چون در هر دو صورت یوسف به سلطان متوسل شده است. این شبهه چطور دفع میشود؟ باید بگوییم عمل یوسف ترک اولی بوده است یعنی غافل شدن از یاد خدا در این شرایط در شان یوسف نبود.
آیه دیگری که با مسئله عصمت منافات دارد این آیه است: «وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛ و اگر شيطان تو را [در اين باره] به فراموشى انداخت پس از توجه [ديگر] با قوم ستمكار منشين» آیه خطاب به پیامبر(ص) است. در روایتی درباره این آیه میخوانیم: «لَیْسَ لَکَ أَنْ تَقْعُدَ مَعَ مَنْ شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین» یعنی برای تو شایسته نیست که با هرکه بخواهی بنشینی [هرجا بروی و سخن هرکه را گوش دهی] زیرا خدای منزّه و پاک و برتر میفرماید: «وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ امّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ».
حضرت این آیه را میآورد تا یک حکم کلی را بیان کند. بنابراین نتیجه میگیریم خداوند برای تشریع این حکم به پیامبر(ص) خطاب کرد و از باب «ایاک اعنی واسمعی یاجارة» است یعنی چه بسا امیری به کسی خطاب میکند ولی منظورش به او نیست بلکه میخواهد دیگران بشنوند.
انتهای پیام