به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن کریم، توسط آیتالله علیاکبر سیفی مازندرانی، از اساتید درس خارج حوزه علمیه قم، روز گذشته 17 دیماه با موضوع آیه 37 سوره بقره در مدرسه فیضیه برگزار شد.
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید؛
خداوند متعال در آیه 37 میفرماید: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ؛ سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى او[ست كه] توبهپذير مهربان است». علامه طباطبایی در رابطه با این آیه شریفه میفرماید؛ شاید مناسب باشد کلمه «آدم» منصوب باشد و واژه «کلمات» مرفوع، چون توبه هر عبدی معطوف به دو توبه از جانب خداوند متعال است؛ یکی به معنای اینکه خدای تعالی به عبد تفضل کند و توبه دوم رجوع خداوند به بنده بر اساس مغفرت و غفران است که در حقیقت معنایش شمول و سعه رحمت و رضوان پروردگار نسبت به عبد است و الا معنا ندارد خود خدا به عبد رجوع کند.
حقیقت این معنایی که ایشان میگوید غیر قابل انکار است چون تبعا خدا باید به انسان توفیق توبه بدهد، بعد انسان بر اساس توفیق پروردگار توبه کند، بعد خداوند رحمت خود را شامل حال او میگرداند. این حرف حرف درستی است و امر غیر قابل انکاری است اما آیا این حقیقت میتواند دلیل باشد که لفظ آدم را در آیه شریفه منصوب بخوانیم؟ از نظر دلالت خیر، چنین ملازمهای وجود ندارد چون اساسا اگر توفیق نباشد توبه مقبوله از عبد صادر نمیشود. پس رتبه توفیق بر توبه مقبوله مقدم است یعنی باید چنین توفیقی باشد تا خدا توبه انسان را قبول کند. در این آیه شریفه چه چیزی سبب توفیق است؟ تلقی کلمات، یعنی آدم به این اذکار متوسل شد تا به برکت این دعا و توسل توفیق توبه مقبوله برایش حاصل شود.
فاعل تلقی کیست؟ آدم. دعاکننده و متوسل به این کلمات کیست؟ حضرت آدم. در واقع کلمات وسیلهای هستند که در اختیار آدم قرار گرفته تا توسط این وسیله ذکر بگوید و به آن متوسل شود تا توبه مقبوله نصیبش بشود. آیه شریفهای که میفرماید: «فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ» معنایش همین است. کلمه توبه به معنای انابه و رجوع است منتهی وقتی با الی متعدی میشود به معنای توبه معروف است که گناه را از بین میبرد.
در این آیه شریفه «فَتَابَ عَلَيْهِ» به این معنا است که خداوند این کلمات را القا فرمود و وسیله توفیق شد تا آدم توبه مقبول کند. این آیه دارد میگوید «فَتَابَ عَلَيْهِ» که به معنای رجوع پروردگار به آدم از طریق رحمت و رضوان است با همین کلمات محقق شده است. جالب اینکه شیخ طوسی همین آیه را میآورد و میگوید «فَتَابَ عَلَيْهِ» یعنی خدا توبه عباد را قبول میکند.
با همه این حرفها اثبات میشود این آیه افاده میکند که خدا به طریق وحی به آدم توفیق داد به این کلمات متوسل شود تا توبه او را قبول کند. پس دعاکننده و آخذ این کلمات حضرت آدم است و سیاق آیه شریفه این است که کلمه آدم را مرفوع بخوانیم. این بحث از جهت دلالت آیه بود.
حالا باید از جهت اختلاف قرائات این موضوع را بررسی کنیم. اولین نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که اختلاف قرائات به هفت قسم تقسیم میشود؛ اول اختلاف قرائات از حیث اعراب و حرکات و سکنات بدون تغییر معنا، دوم اختلاف در قرائات با تغیر معنا، سوم اختلاف در حروف کلمه و نه اعراب، چهارم اختلاف در حروف کلمه با تبدل اعراب، ششم تقدیم و تاخر در کلمات، هفتم زیاده و نقصان در حروف.
از نظر ما هیچ یک از این قرائات سبعه حجیت ندارد حتی قرائت حفص از عاصم. برخی برای اثبات حجیت قرائت حفص از عاصم، ادعای اجماع کردند ولی این ادعا صحیح نیست و آن هم نمیتواند ملاک باشد. به عقیده ما قرائت فعلی که مشهور است از زمان ائمه مانده تا به ما رسیده است لذا مورد اتفاق همه اصحاب است و روایاتی هم بر این مسئله دلالت دارد. پس این مورد اتفاق اصحاب است که قرائت ثابت از نبوی همین قرائت فعلی است و این قرائت همان قرائتی است که ائمه داشتند. علاوه بر این نصوص متواتر در سراسر فقه نشان میدهد معصومین هر جا به آیات استشهاد میکردند بر اساس همین قرائت فعلی بوده است. پس نص و فتوای اصحاب در این زمینه متفق است. با این مقدمه عرض میکنیم که قرائت مشهور مبتنی بر رفع آدم و نصب کلمات است علاوه بر اینکه در قراء سبع هم یکی با این قرائت مخالف است و بقیه متفق هستند.
انتهای پیام