به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن کریم، توسط آیتالله علیاکبر سیفی مازندرانی، از اساتید درس خارج حوزه علمیه قم، روز سهشنبه 22 آذرماه در مدرسه فیضیه برگزار شد.
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید؛
قرار شد چند آیه عمدهای که از جهت عصمت انبیا مورد شبهه قرار گرفته است بررسی کنیم. آیه اول آیهای است که در قضیه حضرت موسی وارد شده است که از میان اقوام خودش که تعداد کثیری بودند، هفتاد نفر را انتخاب کرد و به کوه طور رفت و آنجا درخواست کرد خدایا به گونهای خودت را به من نشان بده تا تو را ببینم: «وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِميقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِني أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنينَ؛ و هنگامىكه موسى به ميعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم. گفت: هرگز مرا نخواهى ديد. ولى به كوه بنگر، اگر [تاب بياورد كه] درجاى خود ثابت بماند، مرا خواهى ديد. امّا هنگامىكه پروردگارش بر كوه تجلّى نمود، آن را همسان خاك قرار داد؛ و موسى مدهوش به زمين افتاد. چون به هوش آمد، عرض كرد: خداوندا! منزّهى تو، من بهسوى تو بازگشتم. و من نخستين مؤمنانم.
شبهه این است دیدن پروردگار به صورت جسم، ممتنع است چون فرع بر این است ذات مقدس حق تجسم داشته باشد و این به حکم قطعی عقل ممتنع است. پس حضرت موسی چگونه چنین درخواستی کرد؟ قطعا با شان یک نبی منافات دارد. او حتما به این این امتناع عالم بوده است. این درخواست برای یک عامی است مثل آن چوپانی که در داستان موسی و شبان ذکر شده است جایز است. این درخواست در حد یک عامی بیابانی ممکن است ولی در شان یک پیامبر نیست. این شبههای است که وارد شده است.
این سوال را مامون از امام رضا(ع) پرسیده است. ما نیاز به بررسی سندی این روایت نداریم چون جواب حضرت خیلی زیبا است و ما اگر میخواستیم آیه را به احسن وجه تفسیر کنیم تا شبهه رفع شود غیر از این نمیتوانستیم بگوییم.
ترجمه روایت این است: علیبن محمّدبن جهم گوید: در مجلس مأمون حضور داشتم در حالیکه امام رضا(ع) نزد او بود. مأمون به او گفت: ای پسر رسول خدا مگر نمیگویی که پیامبران معصومند؟ فرمود: بلی. سپس از ایشان درباره برخی از آیههای قرآن در مورد پیامبران سؤال کرد. از جمله سؤال این بود که معنای این کلام خدای عزّوجلّ: «وَ لَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ إِلَی الجَبَلِ» چیست؟ چگونه کلیم الله موسیبنعمران از خدا طلب رؤیت کرد، حال آنکه میدانست نمیتوان خدا را دید؟
امام رضا(ع) فرمود: کلیم الله موسیبنعمران میدانست که خدای عزّوجلّ را نمیتوان با چشمها دید، امّا آنگاه که خدای عزّوجلّ با او سخن گفت و او را مقرّب درگاهش قرار داد، نزد قومش بازگشت و به آنان خبر داد که خدای عزّوجلّ با او سخن گفته و او را به خود نزدیک ساخته و با او مناجات کرده است. آنان گفتند: ما به تو ایمان نخواهیم آورد، مگر اینکه سخنش را بشنویم چنانکه تو شنیدی. تعداد آن قوم هفتصدهزار نفر بود. هفتادهزار نفر از میان آنان برگزید و سپس هفتهزار نفر از میان آنان را انتخاب کرد و از میان آنان هفتصدنفر را و در نهایت هفتاد مرد برای میقات پروردگارش برگزید و آنان را بهطور سینا برد و در دامنهی کوه مسکن داد. موسی از طور بالا رفت و از خدای تبارکوتعالی درخواست کرد که با او سخن گوید و سخنش را به سمع آنان برساند. خدای عزّوجلّ با او سخن گفت و سخنش را از بالا و پایین و چپ و راست و پشت و جلو شنیدند. چرا که خدای عزّوجلّ آن را در درخت پدید آورد. سپس آن را از آن درخت خارج کرد تا آن را از همه جهات شنیدند.
امّا آنها به او گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم مبنی براینکه سخنی را که شنیدهایم، سخن خدا بوده است، مگر اینکه خدا را بهطور آشکارا ببینیم. هنگامیکه این خواسته بزرگ را بر زبان آوردند و استکبار ورزیدند و گردنکشی کردند، خدای عزّوجلّ صاعقهای را فرستاد و در نتیجه، آنان را به سبب ظلم و ستمشان مجازات کرد و آنان به هلاکت رسیدند. موسی گفت: پروردگارا! به هنگام مراجعت، اگر بنیاسرائیل گفتند تو آنان را بردی و به قتل رساندی؛ چراکه در ادّعای مناجات با خدای عزّوجلّ راستگو نبودی، به آنان چه بگویم؟ خداوند آنان را زنده کرد و با او فرستاد.
آنان گفتند: تو اگر از خدا بخواهی که او را ببینی، خواهد پذیرفت و در اینصورت، به ما خواهی گفت که خدا چگونه است و ما او را آنطور که شایسته است، خواهیم شناخت. موسی گفت: ای قوم! همانا خدا با چشمها دیده نمیشود و دارای کیفیّت نیست، بلکه با آیهها و نشانهها و آثارش شناخته میشود. آنان گفتند: ما به تو ایمان نمیآوریم، مگر اینکه از او این حاجت را بخواهی. موسی گفت: پروردگارا! تو گفته بنیاسرائیل را شنیدی و تو به مصلحت آنان داناتری. پس خدای عزّوجلّ به او فرمود: ای موسی! آنچه را آنان طلب کردند، تو از من طلب کن. من تو را به علّت نادانیشان مورد مؤاخذه قرار نخواهم داد. آنگاه موسی گفت: «رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَکِنِ انظُرْ إِلَی الجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ»؛ در حالیکه سقوط خواهد کرد. «فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ»؛ به یکی از نشانههایش. «جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَی صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ»؛ من به شناخت خود از تو از نادانی قومم برگشتم من نیز آنان را نادان میدانم و من از میان آنان نخستین ایمانآورنده هستم زیرا تو دیده نمیشوی.
آیه دیگر که محل اشکال واقع شده است این آیه است: «حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَنْ نَشَاءُ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ؛ تا هنگامى كه فرستادگان [ما] نوميد شدند و [مردم] پنداشتند كه به آنان واقعا دروغ گفته شده يارى ما به آنان رسيد پس كسانى را كه مى خواستيم نجات يافتند و[لى] عذاب ما از گروه مجرمان برگشت ندارد». شبهه در این است که یاس از گناهان کبیره است و خود قرآن میفرماید: «إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ»، چگونه ممکن است به پیامبران یاس دست بدهد؟
در پاسخ به این شبهه مطالبی بیان شده است. مرحوم طبرسی میگوید چه بسا نصرت الهی تاخیر میافتد تا آنجا که انبیا از ایمان قوم خودشان مایوس میشدند و مردم انبیا را تکذیب میکردند یا اینکه طوری نصرت طول میکشید که پیامبر میفهمید که مردم به دروغ ایمان آوردند و فقط اظهار ایمان دارند. ما در این انقلاب به این مشکل مبتلا هستیم. آنقدر باید مردم امتحان شوند، سرشان مصیبت بیاید، ناملایمات را از جهت اقتصادی و امنیتی تحمل کنند تا آنهایی که خالص این انقلاب را هدیه و نعمت الهی میدانند و جان پای انقلاب میدهند و معتقدند نعیم بزرگ الهی این انقلاب است مشخص شوند.
نظیر این آیه، آیه شریفه دیگری است: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ». در اینجا روایات مستفیضه وارد شده است که در جلسه بعد خواهیم خواند.
انتهای پیام