به گزارش ایکنا، نشست علمی «بهرههای حکمت متعالیه از قرآن و سنت؛ تأملی روش شناختی» صبح امروز 15 آذرماه با سخنرانی محمدهادی توکلی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در محل پژوهشگاه برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
دانش فلسفه به موجود بما هو موجود میپردازد. روشی که در فلسفه اتخاذ میکنیم استعمال برهان است. علامه طباطبایی میگوید ما در فلسفه از قیاس برهانی استفاده میکنیم که در مقابل سایر قیاسها قرار میگیرد. قیاس برهانی قیاسی است که مقدمات آن به امور ضروری تعلق میگیرد. پس فلسفه دانشی است که از روش برهان استفاده میکند و منظور از برهان مقدماتی است که به ضروریات منتهی میشوند. بر این اساس سه دسته برهان داریم؛ انی، لمی و برهانی که شبیه ان و لم است.
در خصوص مسئله فلسفه دین باید عرض کنم وقتی آثار یونانیها به دست متدینین سایر ملتها رسید از فلسفه در راستای برهانی کردن آموزههای دینی استفاده کردند. در این زمینه با فیلسوفان مسیحی مواجهیم که سعی کردند مباحث دینی را برهانی کنند. به عنوان مثال آگوستین دنبال این بود که افلاطون با آموزههای موسی مواجه شده بود یا خیر. طبق این اندیشه حکمت یونانی متاثر از حکمت نبوی بوده که در مصر جریان داشته است.
در جهان اسلام میتوانیم یک فلسفه بالمعنی الاخص را از آموزههای اهل بیت(ع) استخراج کنیم که البته ما کاری به آن نداریم. کندی سعی کرد تبیین فلسفی از وحی داشته باشد چون در فلسفه یونان مسئله وحی وجود ندارد ولی ایشان سعی کرد وحی را به صورت فلسفی تبیین کند؛ همینطور فیلسوفانی که بعد از کندی آمدند. یک مسئله که در این دوره خیلی به آن توجه شد نسبت فیلسوف و نبی است یعنی برای فلسفه چنان منزلتی قائل بودند که به بررسی نسبت نبی و فیلسوف میپرداختند. همینطور صوفیان هم دنبال این بودند که ولایت با نبوت چه نسبتی دارد.
هرچند برخی گفتند فارابی روح عمیق دینی داشت و توانست معنویت شرقی را با سنت عمیق فلسفی غرب همخوانی کند و حتی گفتند کتاب الجمع را از این جهت نوشت که بگوید فلسفه حکمت خالده است و در فصوص الحکم سعی کرد تبیین کند چطور دیانت میتواند با آرای فیلسوفان همخوانی داشته باشد، ولی واقع امر اینطور نیست و او بین فلسفه و دیانت نوعی تعارض میبیند. فلاسفه بعدی هم تابع همین دیدگاه بودند. به طور مثال ابن سینا صریحا میگوید بیاناتی که در شرع آمده تمثیل است لذا گزارههای دینی از واقع حکایت ندارند و ظاهر شریعت را در اصطیاد معارف دینی حجت نمیدانست. فیلسوفان قبل از ملاصدرا به شریعت نگاه اینچنینی داشتند که با زبان تمثیل معارف الهی را بیان کرده است.
نگاه ملاصدرا به دین اینگونه است که برخلاف فارابی که منزلت دین را پایینتر از فلسفه میدانست و میگفت دیانت باید تابع فلسفه باشد، میگوید حکیم کسی است که دینش دین انبیا باشد و اگر کسی اینگونه نباشد از حکمت بهره نبرده است. از نظر او آنچه اقتضای عقل صحیح است در تنافی با شرع صحیح نیست. شرعی که صدرا از آن یاد میکند ظاهر شریعت است بر خلاف آن چیزی که از ابن سینا نقل شده است. ایشان میگوید تنها کسی به تخالف دین و فلسفه اشاره میکند که توانایی ندارد بین براهین حکمی و خطابات شرعی تطبیق دهد. از نظر ایشان نمیشود شریعت حقه در تعارض با فلسفه قرار بگیرد و فلسفهای که در موافقت با شریعت نباشد به درد نمیخورد.
نگاه صدرا به منبع وحی این است که آن را به عنوان منبعی که میتوانیم گزارههای واقعی را از آن استخراج کنیم در نظر میگیرد و به آن اعتنا میکند. ایشان به احادیث هم همینطور نگاه میکند. همانطور که قرآن را به عنوان منبع معتبر تلقی میکند در خصوص روایات اهل بیت(ع) هم همین نگاه را دارد و میگوید من در شرح اصول کافی چنین تلقی از روایات اهل بیت(ع) داشتم. صدرا به عنوان مسلمان معتقد، قرآن و سنت را به عنوان منابع موجه معرفت لحاظ میکند ولی اینکه چگونه آنها را در فلسفه خود دخیل میکند مطلبی است که به آن اشاره خواهم کرد.
دو نظریه در این رابطه مطرح است؛ برخی معتقدند در حکمت متعالیه آیه و روایات میتواند حد وسط برای برهان قرار بگیرند و هرچه در قرآن آمده همه را میتوانیم به عنوان برهان لحاظ کنیم. برخی دیگر روش ملاصدرا را اینگونه ندانستند و گفتند صدرا در استفاده از قرآن و سنت به روش فلسفه ملتزم است و دست از آن برنمیدارد. صدرا میگوید من از آموزههای قرآنی استفاده میکنم ولی زمانی آن را گزاره فلسفی در نظر میگیرم که برهانی شوند. به نظر من نگاه دوم ترجیح دارد و اینطور نیست که صدرا آیات قرآن و سنت را به همین شکلی که هستند حد وسط قرار دهد. شواهد این مسئله در آثار صدرا مشهود است.
مثلا ایشان در کتاب مبدا و معاد اشاره میکند در اکثر مباحثی که در خصوص مبدا و معاد است اگر به صرف تقلید از شریعت اکتفا کنیم و فقط نصگرا باشیم بهرهای از معارف الهی نخواهیم داشت و اگر کسی میخواهد بهرهاش زیاد شود باید به معارف حکمی توجه داشته باشد و آثار مرا بخواند. در آخر خودش را کسی معرفی میکند که در برهانی کردن شهود عرفا و تبیین استدلالهای معارف وحیانی یکهتاز است.
ایشان تصریح دارد به ظاهر آیات دست نمیزنم برخلاف ابن سینا که میگفت اگر به ظاهر اکتفا کنیم با مبانی عقلی هماهنگ نیست. صدرا میگوید اگر ظاهر قرآن تمثیل باشد این کتاب گمراهکننده خواهد بود و فایدهای بر نزول آن مترتب نیست. در نهایت میگوید ظاهر و باطن قرآن حق است و ما آیات را طبق مفهوم اولی که از آنها استفاده میشود حمل میکنیم مگر اینکه جایی تشبیهی صورت بگیرد.
انتهای پیام