کد خبر: 4106328
تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۹
یادداشت

اتحادی از جنس «خانه عنکبوت» و مسئولانی که باید درس «چین‌شناسی» را پاس کنند

رفتار امروز چین با ایران به هیچ‌وجه در مخیله هیچ یک از مسئولان کشور که خوش‌بینانه دل به قدرت‌های شرقی از جمله چین و روسیه بسته بودند، نمی‌گنجید و بار دیگر این اصل در سیاست خارجی رخ نمایان کرد که سیاست خارجی جای اعتماد و خوش‌خیالی نیست و مسئولان امروز بهتر است درس «چین‌شناسی» را پاس کنند تا یک‌باره دچار فروریزی ذهنی و بهت‌زدگی نشوند.

روابط ایران و چین

در روزها و ماه‌هایی که کشور با ناآرامی‌ها و اغتشاشات داخلی روبرو بود و در جبهه غرب نیز فشارهای حقوق بشری و هسته‌ای به بهانه این اتفاقات تشدید شده بود شاید آنچه در مخیله هیچ یک از مقامات سیاسی کشورمان نمی‌گنجید این بود که چینی‌ها نیز همگام با کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس علیه تمامیت ارضی ایران اعلام موضع کرده و حق حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه را زیر سؤال ببرند و قبل‌تر از آن نیز در بیانیه مشترک با عربستان، ایران را به همکاری با آژانس دعوت کرده و با اتهام‌زنی به ایران در خصوص دخالت در امور کشورهای منطقه، ایران را دعوت به احترام به اصول حسن همجواری نمایند.

چینی‌ها به صراحت بیانیه پایانی شورای همکاری خلیج فارس را امضا کردند که در بند 12 آن آمده است: رهبران بر حمایت خود از همه تلاش‌های صلح‌آمیز، از جمله ابتکار و تلاش امارات متحده عربی برای دستیابی به راه‌حلی مسالمت‌آمیز در موضوع جزایر سه‌گانه (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) از طریق مذاکرات دوجانبه با رعایت موازین حقوق بین‌الملل و حل این موضوع با رعایت مشروعیت بین‌المللی تأکید کردند.

پاسخ به چرایی دقیق این نوع رفتار چین شاید بسیار سخت و در این فاصله نزدیک غیر دقیق باشد اما نگاه به رفتارهای پیشین چین تا حدودی می‌تواند بازگوکننده بخشی از دلایل این رفتار امروز چین با ایران باشد.

در وهله اول باید گفت این حجم از تأکید مسئولان ایرانی بر راهبردی بودن رابطه با چین این تصور را ایجاد کرده که چینی‌ها هم چنین نگاهی به روابط با ایران دارند در حالی که چینی‌ها هیچگاه از اتحاد با کشورها چنین برداشتی ندارند که نمونه آن رفتار چین با روسیه در جنگ اوکراین است که با وجود روابط گسترده چین و روسیه اما چینی‌ها حاضر به حمایت از روسیه در این جنگ نشدند. در واقع چینی‌ها اتحاد با کشورها را بیشتر در حوزه اقتصادی و تجاری تعریف می‌کنند و برخلاف آمریکا کمتر به سمت روابط و قراردادهای امنیتی با سایر کشورها می‌روند.

در واقع چین اگر به سمت رابطه گسترده با ایران حرکت کرده این روابط را در سطح تجاری و اقتصادی تعریف کرده و ایران را متحد سیاسی و امنیتی خود نمی‌داند همانطور که روابط چین با امارات، قطر و عربستان نیز روابط اقتصادی و تجاری است تا امنیتی. لذا وقتی هم این کشورها دچار بی‌ثباتی در داخل یا تهدید خارجی شوند چینی‌ها تضمینی برای حمایت از آنها نمی‌دهند.

در حقیقت آنچه تنها برای چینی‌ها مهم است به ثمر رسیدن سریع توافقات اقتصادی و تجاری با سایر کشورها و اجرایی شدن آنهاست و لذا وقتی وضعیت ایران را به لحاظ داخلی و خارجی نگاه می‌کنند از آن به نوعی احساس بی‌ثباتی می‌نمایند، این امر انگیزه آنها را برای همکاری گسترده با ایران یا اجرایی کردن توافقات پیشین به شدت کاهش می‌دهد و توافقات با ایران را تا روشن شدن وضعیت آینده کشور معطل نگه می‌دارد و در این میان سطح همکاری با سایر گزینه‌ها، از جمله همسایگان ایران، را افزایش می‌دهد.

البته این به معنای آن نیست که عربستان، امارات و قطر گزینه‌های بدیل ایران برای چینی‌ها باشد چون چینی‌ها از قبل نیز با آنها همکاری داشتند. در واقع شاید بتوان گفت چینی‌ها می‌خواهند در این کشورها که امروز به نوعی از آمریکا فاصله گرفته‌اند یا به عبارت بهتر دیگر آمریکا را تنها متحد خود نمی‌دانند، وارد رقابت با آمریکا شوند. به عبارت دیگر چین اکنون وارد رقابت با آمریکا در منطقه شده است؛ رقابتی که صرفا اقتصادی و تجاری است و چینی‌ها نمی‌خواهند وارد اتحادهای امنیتی و نظامی با کشورهای منطقه شوند.

اما آنچه در این میان بسیار برای مقامات و افکار عمومی ما سؤال برانگیز است چرایی موضع‌گیری علیه ایران در این دیدارهاست نه حتی انعقاد قراردادهای کلان در حوزه‌های انرژی،  اقتصادی و تجاری با کشورهای عربی. به عبارتی اینکه چین به دنبال برقراری روابط گسترده با همه کشورهای جهان از جمله کشورهای منطقه ماست هم مشخص است و هم امری مربوط به سیاست‌های دولت این کشور است و کسی در ایران هم بر این موضوع خرده نمی‌گیرد و این سؤال را نمی‌پرسد که چرا چین در حال گسترش روابط با قطر و عربستان و امارات است بلکه سؤال اصلی این است که چین، به عنوان کشوری که کمتر در خصوص مسائل اختلافی میان کشورها اظهارنظر می‌کند و به عبارت عامیانه خود را وارد دعواهای دیگران نمی‌کند، چرا این بار و اینقدر صریح با ادعای تکراری و دروغین اعراب پیرامون حاکمیت امارات بر جزایر سه‌گانه ایرانی همراهی و آن را تأیید کرده است و یا در کنار عربستان ایران را به دخالت در امور کشورهای منطقه متهم ساخته است.

در پاسخ می‌توان انگیزه چین از این نوع اظهارنظرهای صریح و البته دور از انتظار در صحنه بین‌المللی علیه یک کشور همراه و دوست خود را در دو مسئله بررسی کرد؛ اول اینکه چین امروز خود را در صحنه بین‌المللی رقیب آمریکا می‌داند و لذا در هر نقطه‌ای که حضور آمریکا در حال کمرنگ‌تر شدن است یا تمایل آن کشور به رابطه با چین در حال افزایش است به سرعت ورود پیدا کرده و براساس مزیت‌های مشترک به انعقاد قراردادهای کلان دست می‌زند و در این میان ممکن است به خاطر جلب رضایت آن کشور دست به اتخاذ مواضع سیاسی علیه رقبا یا دشمنان آن کشور نیز بزند؛ پس اولین دلیل این موضع‌گیری مربوط به سطح کلان و رقابت آمریکا و چین در سطوح مختلف است.

دلیل احتمالی دوم را می‌توان شرط‌گذاری عربستان برای چین در خصوص اتخاذ این مواضع علیه ایران و انعقاد این قراردادهای کلان ارزیابی کرد. زیرا هم این کشورها نیاز به سرعت بخشیدن به سرمایه‌گذاری دارند و هم چین نیاز به منابع مالی بیشتر دارد و چنین قراردادهای هنگفتی یک معادله برد ـ برد برای دو طرف محسوب می‌شود و این جذابیت بالا چین را مجاب می‌کند که به راحتی حتی بر روی اصول سیاست خارجی خود مبنی بر عدم مداخله در امور اختلافی سایر کشورها، پای بگذارد و از آن عبور کند.

اینجاست که باید مسئولان کشور را دعوت به درس «چین‌شناسی» و فهم رفتار و رویکرد چینی‌ها در عرصه بین‌المللی کرد. در واقع اگر مسئولان مدعی «آمریکاشناسی» هستند امروز باید چین را هم به خوبی بشناسند تا دچار شوک‌زدگی و بهت‌زدگی نسبت به رفتار متحد به اصطلاح ‌راهبردی خود، به ویژه در آینده، هم نشوند. نباید فراموش کرد که چین تنها به دنبال نقاط جذابیت برای سرمایه‌گذاری کلان در سایر کشورها با کمترین خطرپذیری و ناامنی و بی‌ثباتی داخلی و تهدیدات خارجی ممکن است و در این میان ایران به دلیل وضعیت داخلی و خطر نزدیک شدن کشور به اعمال تحریم‌های شورای امنیت در حال از دست دادن این جذابیت‌ها برای چین است کما اینکه تا امروز هم چینی‌ها اقدامات خاصی برای اجرای قرارداد همکاری 25 ساله نکرده‌اند.

اما مسئولان چه درس‌هایی باید بابت رفتار امروز چین بگیرند تا کمی از خوش‌بینی محض به قدرت‌های شرقی خارج شده و رویکرد واقع‌گرایانه‌تری در خصوص آنها اتخاذ کنند؛ اولا مسئولان نباید با خیالات و تصورات خود سیاست خارجی را شکل دهند، همانطور که با تصور مخالفت چین با آمریکا و اشتراک نظر چین و ایران در این مسئله، چین را متحد خود تصور کردند در حالی که از این مخالفت تا آن مخالفت، تفاوت‌های گسترده‌ای نهفته است که یکی مخالفتی از جنس رقابت و دیگری مخالفتی از جنس تخاصم است و لذا اتحاد با یک کشور براساس چنین مؤلفه‌ای، اتحادی لرزان و به تعبیر قرآن از جنس «خانه عنکبوت» است. زیرا رفتار چین نشان داده که شاید جنس سلطه‌گری آمریکایی را نداشته باشد اما وقتی فرصت و زمینه را فراهم ببیند آنها هم ابایی از سلطه بر دیگران اما به شکل نرم و تحت فشار قرار دادن اقتصادی طرف مقابل ندارند که شاید بتوان از آن به «سلطه‌گری چینی» یاد کرد.  

ثانیا مسئولان پشتوانه سیاست داخلی و خارجی خود را مردم قرار دهند و متوجه شوند همانطور که «نگاه به غرب» جواب نمی‌دهد، «نگاه به شرق» هم در زمانی که با غرب در وضعیت تخاصم به سر می‌بریم جز سوءاستفاده شرق و از جمله قدرتی همچون چین نتیجه دیگری به دنبال ندارد؛ پس هم به مردم برگردیم و پشتوانه مردمی نظام را تقویت کنیم که آن پشتیبان اصلی کشور در عرصه‌‌های داخلی و خارجی است و مانع از این می‌شود که سایر کشورها جرئت مداخله در امور کشور و تمامیت ارضی آن را پیدا کنند و هم به معنای واقعی اصل «نه شرقی نه غربی» را در سیاست خارجی عملیاتی کنیم که به معنای ایجاد توازن در روابط با شرق و غرب است زیرا کشوری مانند ایران هر زمان که به سمت یک طرف به طور افراطی نزدیک شده با ضربه‌ها و آسیب‌های طرف دیگر روبرو شده است.    

مهدی مخبری

انتهای پیام
captcha