
به گزارش ایکنا، به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای، مقام معظم رهبری «هدفهای انقلاب... یعنی پیشرفت کشور، عدالت اجتماعی در کشور، اقتدار کشور، تشکیل جامعهی اسلامی در کشور و در نهایت رسیدن به تمدّن نوین اسلامی و تمدّن بزرگ اسلامی؛ هدفهای انقلاب اینها است. باید دید برای رسیدن به این هدفها، برای رسیدن به عدالت اجتماعی، برای رسیدن به پیشرفت واقعی کشور ـ نه پیشرفتهای پوشالی و ادّعایی؛ پیشرفتهای همهجانبه، مادی و معنوی ـ و برای رسیدن به جامعهی اسلامی که احکام اسلام به معنای واقعی در آن پیاده بشود و مردم بهرهمند بشوند از تحقّق این احکام و در نهایت برای رسیدن به تمدّن نوین اسلامی، چه کارهایی لازم است، آن کارها را در حدّ توانمان [انجام بدهیم].» ۱۴۰۰/۱۱/۲۸
رسانه KHAMENEI.IR در یادداشتی به قلم محمد مخبر، مشاور و دستیار رهبری، به بررسی الزامات حکمرانی برای دستیابی به تمدن نوین اسلامی پرداخته است. در این یادداشت، «فرایند تحقق تصویر آینده ایران در راستای اهداف نقشه راه تمدنی» مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفته است.
یکی از مهمترین پرسشهایی که در مسیر بازتعریف الگوهای حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران مطرح میشود، این است که چگونه میتوان فرایند تصویرسازی راهبردی آینده کشور را در چارچوب گفتمان کارآمدی که مطابق با نقشه راه تمدنی ایران اسلامی تدوین شده است، از سطح ذهنی و نمادین، به مرحله عینی و قابلپیادهسازی سوق داد؟ پاسخ به این پرسش، مستلزم ورود به یک چارچوب تحلیلی است که سه ساحت اصلی را در بر میگیرد: منطق تحقق تصویرسازی، زیرساختهای دانشی و فناورانه آن و نهایتاً سازوکارهای نهادی و اجرایی تحقق این تصویر. این سه حوزه، اگر در قالبی هدفمند و مسئلهمحور به هم متصل شوند، میتوانند آیندهنگری را از سطح انتزاعی به سطح عملّیاتی و عینی ارتقا دهند. در گام نخست، باید تصویرسازی را یک چرخه چندمرحلهای و قابلسنجش در نظر گرفت. این چرخه در سادهترین تحلیل خود میتواند شامل پنج مؤلفه راهبردی باشد:
۱) شناسایی و تحلیل روندها، پیشرانها و عدمقطعیتها
۲) سناریونویسی تطبیقی
۳) آیندهنگاری مشارکتی
۴) طراحی مدل مطلوب
۵) برنامهریزی گامهای معکوس
در مرحله شناسایی و تحلیل روندها، رویکرد اصلی باید مبتنی بر این اصل باشد که هیچ آیندهای بدون شناخت دقیق از پیشرانهای شکلدهنده آن و عدمقطعیتهای کلیدی، قابل تصور نیست. به همین منظور، روندهای کلان جهانی، منطقهای و ملّی باید با استفاده از ابزارهای نوین تحلیل کلاندادهها، مدلسازیهای سیاستی و همینطور بهکارگیری هوش مصنوعی بهدقت رصد شوند. حوزههایی نظیر گذار انرژی، حکمرانی پلتفرمی، زیستفناوری، علوم شناختی، تحولات ژئوپلیتیکی، تغییرات اقلیمی و تکامل سبک زندگی اجتماعی از مهمترین حوزههایی هستند که در این تحلیل باید مورد توجه قرار گیرند.
گام دوم، مرحله سناریونویسی تطبیقی است. این مرحله، در واقع پاسخهای احتمالی جمهوری اسلامی به اقتضائات دنیای عدمقطعیت، تغییرات سریع و بحرانخیز خواهد بود. سناریونویسی در این چارچوب، به معنای طراحی آیندههای ممکن، محتمل و مطلوب است؛ آیندههایی که باید با استفاده از ابزارهایی مانند شبیهسازی سیستمی، تحلیل پویایی سیاستها و آیندهپژوهی ساختاری، طراحی و ارزیابی شوند. در واقع این سناریوها، ابزار آمادهسازی ساختار حکمرانی برای مواجهه با آیندههای مختلف محسوب میشوند.
گام سوم مبتنی بر اصل آیندهنگاری مشارکتی است. بهعبارتدیگر، آینده در میدان گفتگوی تعاملّی میان نخبگان، دانشگاهیان، بخش خصوصی، فعالان فرهنگی، جوانان و حلقههای میانی ساخته میشود. تحقق این هدف، نیازمند بهرهگیری از سکوهای دیجیتال مشورتی، شوراهای سناریونویسی بینرشتهای، کارگاههای آیندهنگاری و بهرهگیری از ظرفیت شبکههای علمی کشور است. این مدل، زمینهساز شکلگیری سواد راهبردی عمومی در سطح جامعه خواهد شد.
مرحله چهارم، طراحی مدل مطلوب آینده است؛ مدلی که باید کاملاً بومی، متکی بر گفتمان انقلاب اسلامی، مبتنی بر فناوریهای نوین و درعینحال مشارکتپذیر و پایدار باشد. در این مدل، تصویر آینده ایران باید در قالب پنجلایه همافزا که بارها توسط رهبر معظم انقلاب مورد تأکید قرار گرفتهاند، طراحی و صورتبندی شود:
در لایه سیاستی، تصویری از نظام حکمرانی مردمپایه، عدالتمحور و پاسخگو
در لایه فرهنگی، جامعهای مؤمن، اخلاقمدار، هویتمحور و تمدنساز
در لایه اقتصادی، ساختاری دانشبنیان، هوشمند، مقاوم و مبتنی بر مزیتهای بومی
در لایه فناورانه، زیستبومی از نوآوری فناورانه در پیوند با دانشگاه، صنعت و دولت
در لایه بینالمللی، جمهوری اسلامی ایران بهمثابه یک بازیگر تمدنی و الهامبخش در نظم نوین جهانی.
پنجمین گام در این چرخه، برنامهریزی گامهای معکوس است؛ رویکردی که بر خلاف منطق سنتی برنامهریزی از وضع موجود به سمت آینده، حرکت خود را از آینده مطلوب آغاز کرده و با طراحی معکوس، گامهای لازم برای رسیدن به آن را مهندسی میکند. این رویکرد، موجب شفافشدن مقصد، تسهیل اولویتبندی و دقت در طراحی مداخلات سیاستی خواهد شد. به نظر میرسد که تحقق این چرخه پیش از هر چیز نیازمند شکلگیری سازوکارهای نهادی و ساختاری جدید در منظومه حکمرانی جمهوری اسلامی است.
نخستین الزام در این راستا، ارتقای جایگاه «تصویر آینده» از یک ابزار مفهومی، به سطح زبان تصمیمسازی حکمرانی است. این یعنی، تصویر راهبردی آینده باید به پیوست تمامی سیاستهای کلان کشور تبدیل شود؛ خواه این سیاستها در حوزه آموزشوپرورش باشد، خواه در زمینه حکمرانی پلتفرمی، توسعه شهری، انرژی، کشاورزی و یا حکمرانی منطقهای. در واقع، طراحی تصویر آینده، بهعنوان یک بسته سیاستی پیشینی، باید به منطق هماهنگی میان نهادهای حاکمیتی، سیاستگذاران، جامعه نخبگانی و مردم تبدیل شود؛ لذا بستههای سیاستی حتماً باید دارای پیوست آیندهنگارانه باشند.
باید تلاش کرد تا از طریق کمک به فرایندهای نهادسازی هوشمند، زمینه پیوند مستمر میان سناریوهای آینده، نهادهای اجرایی، مراکز دانشی، حلقههای واسط و بدنه مردمی فراهم شود. باید توجه داشت که گفتمان کارآمدی، مبتنی بر تولید آینده است؛ آیندهای که از مسیر آرمانگرایی واقعبینانه و فناوریمحور پدید میآید. در این مسیر، طراحی ساختارهای چابک، حلقههای مشورتی نخبگانی، شبکههای تصمیمسازی دادهمحور و نهادهای پشتیبان اندیشهورز، از جمله الزامات نهادینهسازی آیندهنگری در ساختار حکمرانی جمهوری اسلامی بهشمار میروند؛ لذا با توجه به آنچه گفته شد میتوان اینگونه نتیجه گرفت که تحقق تصویر آینده مطلوب، نه یک پروژه اجرایی موقت، بلکه یک فرایند تمدنی مداوم است؛ فرایندی که در آن، جمهوری اسلامی ایران همچون یک بازیگر فعال و پویا در عرصه طراحی آینده، توان آن را مییابد تا با اتکا بر ظرفیتهای داخلی خود اعم از: سرمایه انسانی، قدرت نرم، فناوریهای نو، منطق حکمت اسلامی و پیوند مستمر با مردم، تصویری امیدآفرین و قابلتحقق از فردای خود ارائه دهد. این تصویر، میتواند مبنای ایجاد اجماع نخبگانی، تقویت سرمایههای اجتماعی، ارتقای اعتماد عمومی و مهمتر از همه، تسهیل گذار جمهوری اسلامی به مرحله تمدنسازی باشد.
انتهای پیام