به گزارش ایکنا، نشست «علم، اخلاق، هویت» عصر امروز 29 آذرماه با سخنرانی سلمان صادقیزاده، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در محل پژوهشگاه برگزار شد که گزیدهای از مباحث آن را در ادامه میخوانید؛
بحث من هویت فرهنگی از نظرگاه کنشگری اجتماعی است. ابتدا درباره فرهنگ توضیح بدهم چون در دهههای اخیر بدفهمی نسبت به فرهنگ شکل گرفته است. فرهنگ از ریشه «فره» به اضافه «هنگ» آمده است. فره یعنی فرا و پیش. هنگ چند معنی دارد که یکی از آنها کشیدن است. آهنگ یعنی کشیدن واژه و آوازکشی. فرهیخته یعنی بالاکشیده شده. طبق این معنا، فرهنگ یعنی پیش کشیدن یا بالاکشیدن. یکی دیگر از معانی هنگ، زور و لشکر است و فرهنگ یعنی فرازور. این واژه در ادبیات فارسی خیلی اهمیت دارد. در شاهنامه فردوسی هم میخوانیم: «ز دانا بپرسید پس دادگر، که فرهنگ بهتر بود یا گهر». پس واژه فرهنگ با معنای فضیلت همنشین است.
قبل از اینکه وارد بحث جامعهشناسی شوم گریزی هم به واژه هویت بزنم. هویت خیلی واژه مهمی است و در مورد هویت هم دچار سوء فهم شدیم و این سوء فهم کار دستمان داده است. هویت یک معنای فلسفی دارد مثلا میگویند ذات یک چیز هویت آن است. من به معنای فلسفی هویت کاری ندارم. هویت یک معنای معناشناختی و جامعهشناسی هم دارد. در مباحث معناشناختی میگویند هویت سطح است و معرفت فراسطح است. بنابراین هویت یک عنصر خاصگرایانه است که تو را خاص میکند ولی به تنهایی نمیتواند در تو پیوند با عالم هستی و انسانهای اطراف به وجود بیاورد.
اگر در جامعه خیلی بر هویت تاکید شود سر از فاشیسم درمیآورد. تاکید بیش از حد بر هویت یعنی محصور شدن اجتماع در درون خودش که از آن فاشیسم درمیآید، در عین حال محاسن خودش را هم دارد. هویت به عالم خاصگرایی تعلق دارد و فرهنگ به عالم عامگرایی. اگر این دو با هم متوازن نشوند و به سمت عامگرایی برویم هویت خودمان را از دست میدهیم و دیگر نمیتوانیم خودمان را تعریف کنیم، ازآن طرف هم اگر به سمت خاصگرایی برویم غیریتستیز و مستبد میشویم. پس باید میان خاصگرایی و عامگرایی توازن برقرار کنیم تا به سرمنزل مراد برسیم.
این بحث از چه نظر مهم است؟ ما دچار پدیدهای شدیم که نام آن هویتزدگی فرهنگ است. هویتزدگی یعنی کمرنگ شدن و لاغر شدن فرهنگ در برابر فربه شدن هویت. هویت باید فرهنگی باشد ولی ما دچار فرهنگ هویتی هستیم. اگر دچار هویتزدگی شویم دچار شرقستیزی میشویم، دچار آفریقاستیزی میشویم، دچار شمالستیزی میشویم، دچار جنوبستیزی میشویم و دچار همهچیزستیزی میشویم چون تصور میکنیم هویت ما در ستیز حفظ میشود، لذا هر روز دیوارهای دور خودمان را قطورتر میکنیم. این یک وضعیت آسیبشناختی است.
هویتزدگی یک مشکل دیگر هم ایجاد میکند که خیلی مهم است. آنچه رفت مرده است، آنچه نیامده هم نیست، فرصت را در میان دو چیز که عدم است باید دریافت. این راز موفقیت جوامع تولیدگر است. این حرف یعنی چه؟ نگاه ما به هویت فرهنگی و مقوله فرهنگ دو جور میتواند باشد؛ یکی اینکه فرهنگ را میراث ببینیم، یکی اینکه فرهنگ را تولید اجتماعی بیبنیم. طبق نگاه اول فرهنگ از هزار سال پیش ساخته شده و باید آن را نگه داریم. طبق این نگاه باید تصورمان این باشد که فرهنگ برای گذشته بوده و جوهره ثابت دارد و باید آن را نگه داریم. به همین خاطر نسل جدید را متهم به نفهمیدن فرهنگ میکنیم. اینکه همیشه ما در نگرانی بودیم که نسل جدید از فرهنگ دور میشود به همین جهت است. این به خاطر نگاه گذشتهنگر به فرهنگ است. در جامعهشناسی، ما فرهنگ را امری روزمره میبینیم که دارد هر روز تولید میشود.
از نظرگاه کنشگری اجتماعی چه زمانی میتوانیم فرهنگ را بسازیم؛ زمانی که بشویم. این شدن، این حرکت، اینکه جامعه بتواند حرکت کند، اینکه جامعه بتواند بسازد، اینکه جامعه بتواند مدرن شود، اینکه جامعه بتواند اصلاح کند، اینکه جامعهای بتواند بازنگری کند به معنای ساخت اجتماعی است و بر اساس ساخت اجتماعی جوامع تولیدی در برابر بازتولیدی قرار میگیرند. باید توجه داشت که جامعه مثل رود در حرکت و تلاطم است.
نتیجه اینکه هویت فرهنگی در گرو امکان کنشگری اجتماعی است و امکان کنشگری اجتماعی در گرو به رسمیت شناختن آزادیهای اساسی است. به رسمیت شناختن آزادیهای بنیادین راز افزایش کنشری است و این شاهراه گذار جوامع تولیدی است و پس از آن است که عدالت میآید، فقر از بین میرود، ثروت میآید، دانش میآید، بینش میآید.
انتهای پیام