موعظه الهی در ادای امانت و حکم به عدالت
کد خبر: 4115985
تاریخ انتشار : ۰۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۹
در صحبت قرآن / 24

موعظه الهی در ادای امانت و حکم به عدالت

از حضرت سجاد(ع) نقل شده است که فرمود اگر شمشیری که با آن پدرم را به قتل رساندند نزد من امانت گذارند چون امانت را بخواهند به ایشان باز‌دهم و هیچ سوابق دیرین را در ادای امانت به یاد نیاورم.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.

کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.

این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.

گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌‎هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. بیست و چهارمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «موعظه الهی در ادای امانت و حکم به عدالت» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

 

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا ﴿۵۸﴾

همانا که خداوند شما را فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به اهلش بازگردانید و چون میان مردمان حَکَم شوید به عدالت داوری کنید. هر آینه خداوند بهترین نصیحت‌ها را به شما می‌کند و او شنوا و بیناست.

چه خوش موعظه‌ای فرامین الهی که پذیرندگان را شکوه و جلوه الهی می‌بخشد و آنان را چون گوشوار زینت می‌شود. دو فرمان این آیه مانند دیگر فرمان‌ها در دل‌های ما با خط زرین فطرت نوشته شده است. چه کسی نمی‌داند که امانت را باید به اهلش بازداد و چه کسی نمی‌داند که وقتی بین مردم حکم می‌کند باید اغراض شخصی و منافع این دو آن و ملاحظات گوناگون را رها کند و تسلیم حق باشد و عدل و انصاف حکم کند و نشان فطری بودن این دو حکم آن است که با هر کس بگویند تو در امانت خیانت کردی یا انکار می‌کند یا از شرم سر به زیر می‌افکند و نشان دیگر آن این است که در همه فرهنگ‌ها و اقوام و ملل جهان و ادبیات و فرهنگ آنان این حکم و امثال آن توصیه شده و انسان‌های شرافتمند همه بدان آراسته‌اند. بنابراین آیه نیازی به تفسیر ندارد. فقط شخص باید همت کند و آتش در همه بهانه‌ها زند و در هنگام حکم کردن جز عدالت و حق را بر زبان نیاورد. اگر امانتی نزد او هست بر وسوسه نفس غالب شود و امانت را فارغ از هر گونه سودای سود یا کینه‌های شخصی و اغراض به امانت گذار بازگرداند.

از حضرت سجّاد(ع) نقل شده است که فرمود اگر شمشیری که با آن پدرم را به قتل رساندند به نزد من امانت گذارند چون امانت را بخواهند به ایشان باز‌ دهم و هیچ سوابق دیرین را در ادای امانت به یاد نیاورم.

حکم کردن به عدالت اگر چه وظیفه همه مردم است اما به خصوص اصحاب قدرت و امیران و پادشاهان بیش از همه باید آن را مد نظر داشته باشند و هیچ عبادتی ایشان را بدین درجه از ثواب نیست که بین مردم به عدل و داد حکومت کنند.

شاه را بِه بوَد از طاعتِ صد‌ساله و زهد
قدر یک‌ساعته عمری که در او داد کند (حافظ)
در اخبار شاهان پیشینه هست
که چون تُکله بر تخت زنگی نشست
به دورانش از کس نیازُرد کس
سبق بُرد اگر خو همین بود و بس
چنین گفت یک ره به صاحب دلی
که عمرم به سر رفت بی‌حاصلی
بخواهم به کُنج عبادت نشست
که دریابم این پنج روزی که هست
چو بشنید دانای روشن نفس
به تُندی برآشفت کای تُکله بس
عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجِّاده و دلق نیست
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه درویش باش (سعدی)

این که در آخر آیه خداوند فرموده است که «این چه خوش و چه نیکو موعظه‌ای است شما را» نشان آن است که از مهمترین نصیحت‌ها و توصیه‌های الهی همین فرمان به ادای امانت و حکومت به عدل و داد است. چگونه است که این حقیقت بدیهی و فطری را که آدمیان همه می‌فهمند و از آن لاف می‌زنند کمتر عمل می‌کنند و این همه ظلمت و خیانت در امانت در جهان مشاهده می‌شود؟ پاسخ این است که:

چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
چون دهد قاضی به دل رشوت قرار
کسی شناسد ظالم از مظلوم زار (مثنوی)

این ابیات در حکایت آن مردی است که او را به قضاوت نشاندند و زار می‌گریست گفتند: چه جای گریه است که باید شاد و خرسندی باشی که به مقامی بلند رسیده‌ای. گفت: چه کار سختی است که جاهلی خواهد میان دو عالِم حکم کند از آنکه طرفین دعوی به حقیقت حال عالمند و من از هر دو بی‌خبر حکیمی در میانه بود:

گفت خصمان عالمند و علتی
جاهلی تو، لیک شمع ملّتی
جهل را بی‌علتی عالم کند
علم را علت کژ و ظالم کند
و‌ان دو عالم را غرضشان کور کرد
علمشان را علت اندر گور کرد (مثنوی)

مقصود از غرض و علت همان هواهای نفسانی است که چون چنگیز چندین اقلیم بزرگ را ویران می‌کند: یکی اقلیم دانایی که به سبب اغراض از اعتبار می‌افتد. آن پزشک دانا که به وسوسه مال و مقام گرفتار آمده است جاهلی می‌کند و دستورات نادرست می‌دهد که باید فلان آزمون را به جای آورد و فلان عمل را ترتیب کرد، اخبار علمی جهان آلوده شده است به اغراض، مگر آدمی به فرمان عقل و اشارت وحی «یقین» کند و صحت و سقم آن را دریابد. همچنین اقلیم زیبایی مورد هجوم لشکریان حرص و دنیا پرستی است.

کجاست آهنگسازی چون هایدن که آهنگ‌سازی را عبادت شمارد و هدیه خدا داند و اگر روزی توفیقی در ساختن آهنگی نیافت بگوید که مرا گناهی هست که از عطیه الهی دور مانده‌ام، باید از آن توبه کنم. و در اقلیم نیکویی نیز می‌بینیم چه بسا خیرات که می‌کنند و همه دامی است تا ماهی بزرگ به بند آورند.

اهل معرفت گفته‌اند که امانت همان گوهر الهی ذات ماست که باید از آن نگاهبانی کنیم و آن را سالم و بی‌نقصان همچون قلبی سلیم به پروردگارمان تسلیم داریم.

این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم (حافظ)

فطرت پاک و سلیم مبدا پیدایش همه مکارم اخلاقی و مروّت و جوانمردی و گذشت و عشق و دوری از غرور و تکبر است.

انتهای پیام
captcha