به گزارش ایکنا، سمیه خراسانی، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، شامگاه 7 اسفند در نشست علمی «فلسفه جنسیت؛ نگاهی شناختشناسانه به جنسمحوری»، که از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، با بیان اینکه در بحث جنسیت افراط و تفریط وجود داشته است، اما اخیراً میانهروی تجویز میشود، گفت: میانهروی به این معناست که ظرفیتهای بیولوژیکی و تنوع نقشها و میزان پایبندی به آن را به رسمیت بشناسید. البته این راه در حال طی شدن نیست.
وی با اشاره به تفاوت نگاه میان حوزه طبیعی و برساختی در بحث جنسیت، افزود: در حوزه نگاه طبیعی و ذاتی، به دنیا آوردن بچه مسئولیت مادری را متوجه زن میکند، ولی در نگاه برساختی، مادر هیچ مسئولیتی ندارد، مگر اینکه خودش اراده بکند به اینکه بچه را نگهداری کند. البته در نگاه تعاملی میتواند شامل انواع مادر باشد؛ مادری که شاغل است، مادری که بچه را به مادربزرگش یا مهد کودک میسپارد یا مادری که ساعاتی بچه را در خانه تنها میگذارد؛ یعنی مادری براساس معیارهای مختلف تعریف میشود.
خراسانی اظهار کرد: اگر مادری فرصت تحصیلی سه ساله در یک کشور دیگر گرفت و بعد رفت و برگشت باز هم مادر است و فقط الگوی مادری او با دیگران متفاوت است در حالی که در روال سنتی چنین چیزی پذیرفته نبود. بحث این است که تفریطی در حوزه برساختی مبنی بر اینکه مادران هیچ مسئولیتی ندارند(و این بیمسئولیتی، تجویز اجتماع است) به وجود آمد؛ یعنی مادر بچه را به دنیا میآورد ولی مناسبات مادری را خودش تعریف میکند.
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب با بیان اینکه به طور طبیعی، جامعه موظف به ارائه خدمات به مادران نیست، چون جای مادران در خانه است و باید بچهها را بزرگ کنند، تصریح کرد: البته در نگاه تعاملی در میزان و نوع خدماتی که ارائه میشود تعاملی بین نهاد سیاستگذار و مادر برقرار است و امکان تنوع در سیاستها را بررسی میکند. همچنین، ساختار جنسیت در زندگی ما اثرگذار است. اینکه فرایند ایجاد ساختار چگونه است از چارچوب مفهومی برگر و لاکمن استفاده میکنم. براساس این مدل، ما به حکم انسان بودن یک نیاز ذهنی به ایجاد نظم و پیشبینیپذیری داریم و برای ما مهم است هر روزی که از خواب بیدار میشویم، بدانیم روز جدیدی نیست، بلکه ما برخی تکالیفمان را همانند روزهای قبل انجام میدهیم. در غیر این صورت هر روز باید برای زندگیمان تصمیم بگیریم و هرقدر هم زندگی پیچیده باشد، میزان تصمیمات بیشتر خواهد شد.
وی افزود: بنابراین وقتی رویههای منظم وجود دارد ذهن بشر آزاد میشود تا به حوزههای خلاقیت و حوزههای جدید بپردازد. اگر هر روز دنبال این باشیم که چگونه مراوده خود را با دیگران تنظیم کنیم، نمیتوان بر حرکت آسمان و زیباییهای طبیعت و... تمرکز کرد و خلاقیتی هم ایجاد نخواهد شد. همچنین در شرایطی که جنگ و انقلاب و... رخ میدهد میفهمیم که وضع قبلی چقدر برای ما آورده داشت.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب با بیان اینکه به همین دلیل بر پاسداشت سنتها و میراثها تأکید میشود، اضافه کرد: نبود اینها وضعیت زندگی بشری را آشفته میکند؛ لاکمن و برگر مثلث عینیسازی، بیرونیسازی و درونیسازی را در تحلیل جنسیت تصویر میکنند، یعنی هر اتفاقی که قرار است به هنجار و نهاد و ساختار شود این مثلث را طی میکند.
وی افزود: عینی شدن یک وضعیت شناختی است که مطابق با نظر دورکیم واجد قدرتی است که ما باید براساس آن، شرایط را درونی و به عنوان بخشی از سازوکار زندگیمان قرار دهیم؛ مثلاً زمانی که ماشین ساخته شد، خیابانها بزرگ نبود و تصادفات هم زیاد بود و کسی خسارت تصادفات و دیه افراد را نمیداد، ولی به تدریج خیابانکشی و چراغ قرمز و سبز و... ایجاد شد تا امنیت ما بیشتر شود و در این شرایط کسی حق ندارد قوانین را زیر پا بگذارد و به تدریج این قواعد خودساخته آن را به ما تحمیل میکند. در این مثال هم سه ضلع مثلث تکرار میشود.
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب بیان کرد: اگر هنجار و نهادی نتواند فرایند جامعهپذیری را طی کند، در همان نسل باقی خواهد ماند و به نسل بعد منتقل نمیشود و بچههایی که این فرایند را در خود درونی میکنند حوزه هنجاری را به بچههای خودشان آموزش خواهند داد. یکی از دلایلی که باعث میشود این ساختار، تکجنسمحور و در نهایت مردمحور شود این است که ساختار جنسیت خودش را به همه سامانههای ساختاری تسری میدهد. مثلاً اگر اقتصاد، فرهنگ، سیاست و... را مرور کنید، غلبه محور مردانه را بر زنانه نشان میدهد و این باعث میشود در یک رفت و برگشتی همدیگر را تقویت کنند.
خراسانی با بیان اینکه یکی از حوزههایی که شاهدی بر مردمحور بودن ساختار جنسیت دارد بحث خانواده است، افزود: معمولاً خانواده را به عنوان نهادی متشکل از اعضا میشناسیم و وقتی به یکی از مهمترین کارکردهای خانواده توجه کنید نهادی جنسیتی است و سلسلهمراتبی دارد که مرد برتر از زنان است و تکالیف جنسیتی تقسیم میشود و در این شرایط جامعه همین وضع را به عرصه اجتماع منتقل میکند.
وی با بیان اینکه در خانواده یکسری امور مختص مردان است و تکمحور بودن جنسیت عرصه خصوصی و عمومی را تقویت میکند گفت: یکی از مباحث این است که در حوزه فرهنگی و دینی، مردان در رأس خانواده قرار دارند و نماینده عرصه عمومی در عرصه خصوصی هستند و این عرصه را از لحاظ جنسیتی مدیریت میکنند. همچنین به عنوان نماینده یک دین در ادیان مختلف شناخته میشوند؛ مثلاً در آئین زرتشت مرد، نماینده خدا در خانه تلقی میشود و حتی مالک حیات و ممات فرزندان خودش هم هست.
خراسانی با بیان اینکه در اسلام هم شوهر، رئیس خانواده شناخته میشود و اینکه اختیارات و حقوق زیادی دارد، اضافه کرد: من به دنبال بیان خوب و بد بودن مردمحوری یا زنمحوری نیستم، بلکه توصیف وضعیتی است که عمدتاً در گذشته بود. چیزی که ما در جنسیت با عنوان عملکرد جنسیتی میشناسیم موضوع مهمی است، زیرا اگر جنسیت اجرا نشود، وارد هویت دوگانه و طبیعیسازی نمیشود و اگر این اتفاق بیفتد، قابلیت انطباق خود را در فرایند جنسیتپذیری از دست خواهد داد.
وی با بیان اینکه مردان ناظر به جنسیت هستند و زنان جنسیت را اجرایی میکنند، اظهار کرد: این کار در موقعیت همسری و مادری انجام میشود. مادر از این نظر که بیشترین میزان همراهی با فرزند را دارد مهم است و مهمتر موقعیت وابستهای است که زنان به عنوان مادر از نظر جایگاه اجتماعی و نیاز اقتصادی به مردان دارند. چون در نظام تکمحوری بُعد شناختی زنان از جنسیت زن غیرفعال است، بُعد شناختی مردان از زنان فعال میشود و زنان خودشان را در موقعیتی میشناسند که مردان برای آنان تعریف میکنند و چون مردان سامانههای شناختی و گفتمانساز را در اختیار دارند آن هویتی از زنان را برجسته و تشویق میکنند که در راستای ادامهیابی این ساختار باشد.
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب افزود: مادری خیلی مهم تلقی میشود، چنانکه در زمان نه چندان دوری جامعه به هیچ وجه زنان مجرد را نمیپذیرفت چه دختر مجرد و چه زنی که به هر دلیلی مانند از دست دادن شوهر، بیوه بود و... در هر صورت نیاز به مردی داشت که ننگ مجرد بودن را برطرف کند. به همین دلیل در گذشته دختر مجرد کم داشتیم و بیوهزنان هم دوباره ازدواج میکردند.
خراسانی تصریح کرد: اگر خانمی ازدواج کرده و توانایی فرزنددار شدن نداشت، این زن جای یک زن بارور را اشغال کرده بود و یا باید از خانواده بیرون میرفت که علاوه بر هزینه سنگین ناباروری، مطلقهبودن را هم به همراه داشت یا باید رضایت میداد خانم دیگری وارد آن زندگی شود که یا از همسر دوم فرزندی به دنیا میآمد یا خیر. غالباً مردان نمیپذیرفتند که شاید مسئله نقص از ناحیه آنان بوده است.
وی افزود: بنابراین در دوره سنتی و پیشامدرن مادرانگی برای زنان خیلی مهم بوده است و در اغلب فرهنگها، زنان مسئول پرورش فرزند شناخته میشوند و این کار یا به صورت فعال انجام میشود یا به صورت سکوت، مانند اینکه در برابر قدرتنمایی و خشم فرزندان پسر سکوت میشود و این سکوت جریانی از تأیید ماجرا را به پسر میرساند و برای دختران و زنان پیام نوعی مراوده تبعیتپذیرانه با مردان خانه را میرساند.
وی افزود: در ایجاد هویت همسری و مادری، زنان در تقابل با مردان از جهت هویتی و موقعیت قدرتی قرار میگیرند و هر سامانه قدرت، برای مانایی نیازمند افراد کم قدرت است و میزان پرقدرتها به نسبت کم قدرتها معمولا کمتر هستند و اگر قرار است این کم قدرتها مدیریت شوند، باید برخی امتیازات به آنان داده شود و این امتیاز شامل خشونت نمادین است یعنی خشونتی رخ نمیدهد مگر با همدستی فرد خشونتدیده. مسئله دیگر این است که هویتی که مردان برای خود تعریف کردهاند در تقابل با هویت زنان بوده است. یعنی زنان افرادی احساسی، سست اراده، غیرمستقل و ناتوان در مدیریت هستند و در این تعاریف هیچ عقل سلیمی اجازه مشارکت به زن را نمیدهد.
خراسانی بیان کرد: در ذهن مردمی که باور دینی داشتهاند این موارد به عنوان خصوصیات زنان تلقی شده است و در این وضعیت نمیتوان انتظار داشت که زنی وارد سامانه شناختی شده و برای خودش تعریف مستقلی داشته باشد. لذا امکان تعریف دیگری، غیر از چیزی که مردان برای آنان تعریف میکردند، وجود نداشت.
انتهای پیام