به گزارش ایکنا، محمدرضا لایقی، پژوهشگر هوش مصنوعی و رباتیک، شامگاه 24 بهمن ماه در نشست علمی «تفسیر ولایی زیبایی در اندیشه امامشناختی حافظ رجب برسی» که از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی در قم برگزار شد، گفت: حافظ رجب برسی در قرن هشتم و نهم هجری میزیسته و تولد او را 734 قمری و وفات وی را 811 یا 814 ثبت کردهاند؛ او در حله زندگی میکرده است و برس که در لقب او وجود دارد نزدیک حله امروزی است.
وی با بیان اینکه البته معتقدم باید در وجود خارجی او کمی تشکیک کرد، افزود: بنده مقالهای هم در این باره نوشته و شواهدی در این عرصه ذکر کردهام که مقداری تشکیک را لازم میداند. گویی یک فرد اندیشمندی دیگری بوده است که خودش از نشر افکارش واهمه داشته و این مطالب را به نام یک شخصی دیگر به نام حافظ رجب برسی منتشر میکند.
لایقی افزود: مشارق الامان، تفسیر ولایی از برخی آیات قرآن از جمله آثار او است. اثر محوری وی، همین مشارقالامان است که تقریبا با مشارقالانوار یکی است و اگر همین کتاب را بخوانیم چیزی از اندیشه برسی از بین نخواهد رفت. برسی در شیعه جایگاه مهمی دارد به خصوص بعد از اینکه در قرن ششم و هفتم جریان تصوف نزدیکی زیادی با شیعه پیدا کرد و یادکرد ائمه اهل بیت(ع) در آثار صوفیان خیلی جدی شد.
وی ادامه داد: حتی برخی از آنان مدعی میشوند که امام زمان(عج) را دیدهاند مانند محیالدین که مدعی است امام را در فارس دیده است. خواجه محمد پارسا تعابیر محمد المهدی المنتظر، ابن الحسن العسکری را میآورد و یا روایت «من زارنی بقم فله الجنه» را به کار میبرد. رنگ ارادت به اهل بیت در آثار ایشان خیلی قوی میشود در حالی که میبینیم برخی از اهل سنت به شیعه میتازند.
لایقی بیان کرد: البته از این طرف در شیعه هم اتفاقات مهمی رخ میدهد؛ تا قبل از آن صوفیه برای شیعه مهم نبود و اهمیتی برای آنان قائل نبودند و حتی کمتوجهی میکردند ولی در این دوره وضعیت فرق کرد. البته در نظام کلامی بزرگانی چون سیدمرتضی و شیخ مفید شیعه رنگ و بوی صوفیانه نمیبینیم و حتی متضاد با صوفیانی چون رجب برسی است؛ مثلا شیخ مفید وقتی مطالب مرتبط با امام را مطرح میکند یکی از موضوعات ایشان این است که انبیاء برتر هستند یا ائمه(ع) و بعد میگوید برخی از شیعیان میگویند انبیاء و برخی دیگر میگویند ائمه(ع).
وی افزود: برخی هم تفصیل داده و میگویند اگر انبیاء اولوالعزم باشند از ائمه برتر هستند و اگر غیراولوالعزم وضعیت تفاوت دارد. از سیدمرتضی هم در یکی از رسالهها داریم که فردی به ایشان نامه نوشته و گفته است که برخی شیعیان چنین عقایدی دارند یعنی ائمه(ع) برتر از انبیاء هستند و سید به آنان گفته است اینها غالی هستند و جزء ما شیعیان نیستند.
این کارشناس و پژوهشگر هوش مصنوعی اضافه کرد: وقتی رفته رفته به قرن هشتم و نهم نزدیک میشویم میبینیم بین عالمان شیعه خطی وجود دارد که به طور جدی با تفاسیر صوفیانه تلاش میکند امام را تفسیر و امامشناسی آمیخته با عقاید صوفیانه ارائه دهد و از تعابیر فیض اقدس و فیض مقدس و ... استفاده میکند و حتی نام صوفیان بزرگی مانند شبلی، حسن بن سلیمان حلی، سیدبن طاووس که در گذشته چندان مطرح نبوده برجسته میشود البته این رجب برسی است که در مکتب حله که جای بزرگانی چون محقق و علامه حلی و ... است سر برآورده و علیه امامشناسی برخی دیگر از بزرگان امامیه میشورد.
وی افزود: او مطرح میکند که ما یک غالی داریم با «ق» و یک غالی با «غ» و یک «تالی» داریم که این سهگانه در متون و روایات وجود دارند و غالی و قالی را مردود میدانند و تالی را درست البته وی این سهگانه را چهارگانه تبدیل کرده و میگوید ما یک غالی داریم که مقصر است و یک غالی داریم که افراط کرده است و یک تالی داریم و تالی همین عالمان برجسته شیعه مانند علامه حلی و ... هستند که البته به حقیقت نرسیدهاند و بعد ادامه میدهد ما طریق دیگری هم داریم که طریق عارف و عرفان و موالی است. یعنی غالی، قالی، تالی و موالی چهارگانه تشکیلدهنده فکر وی هستند.
لایقی گفت: اگر وارد علم امام شویم کسانی چون شیخ طوسی، کراجکی و ابوصلاح حلبی و ... قیوداتی بر علم امام وارد میکنند. در اندیشه وی، امام قدرت و علم غیرمقید و مطلق دارد و امام، حاکم و مالک یوم الدین و متصرف در همه چیز است. در تاریخ متاخر شیعه این نوع امامشناسی در بین بزرگان تفوق پیدا کرد و حتی عرفانیها و اخباریها و ... رنگ و بوی اندیشه برسی را دارند.
وی با بیان اینکه امامشناسی او بسیار غلیظ و مبتنی بر مقامات تکوینی و جایگاه بسیار والا و بالای امام است، اضافه کرد: مرحوم مجلسی در بحار فرموده است که من بر مطالبی که او مفردا(تنها) نقل کرده است اعتماد ندارم زیرا او از کسانی مانند اشماخ بن خزرج روایت نقل کرده است که نام او در قوطی هیچ عطاری وجود ندارد. نام اشماخ در شیعه، اسماعیلیه، غلات و اهل سنت و ... نیست.
لایقی اظهار کرد: او از برخی کتبی که از بین رفته مطلب نقل کرده است مانند الواحده یا خطبههایی مانند خطبة البیان را آورده که مجلسی میگوید قبل از او بیان نشده است. از کسانی که شیعه روی آنان حساسیت داشته است مانند هدایت الکبری نام میبرد و از آن مطلب نقل میکند و بنیاد امامشناسی خود را پیمیریزد و البته حرفهایش را بسیار شلخته میزند و اصلا نباید انتظار داشته باشیم که به شکل مدرسی و منظم مانند مقداد و علامه حلی و ... به امامشناسی پرداخته باشد.
لایقی اظهار کرد: او عاشقی شیفته و ذهن و ضمیر و مشام جان او آکنده از ولایت است و با شیفتگی که ویژه عرفا است تنها و تنها از ولایت حرف میزند، گرچه گاهی به توحید هم پرداخته است ولی توحید را هم برای ولایت میآورد و همه چیز را تفسیر ولایی میکند و گرچه او متهم به غلو شده است حساسیت ویژه نسبت به غلو دارد و خودش را از غلو مبرا میداند.
وی تاکید کرد: برسی در قامت یک اندیشمند تمامیتخواه ظاهر میشود که میکوشد همه چیز از جمله مفاهیم بنیادی را بر اساس ولایت، متعرض شود و آن را تفسیر کند مثلا دین و مناسک و نماز و ورزه و ... را ولایت میداند؛ نماز یعنی امام علی(ع) و روزه یعنی امام مجتبی(ع). شعائر یعنی ولایت و آیات قرآن جز تفسیر ولایی نباید داشته باشد. مثلا در تفسیر الله نور السماوات و الارض میگوید یعنی امیرالمؤمنین(ع).
وی افزود: ما اگر از تفسیر زیباییشناسی در اندیشه برسی میگوییم نباید انتظار داشته باشیم او مانند ارسطو و افلاطون و ابن سینا و کانت و دکارت و ... که خود زیبایی برای آنان تعین (عینیت) دارد بحث کند زیرا او از مجرای ولایت به زیبایی مینگرد لذا بحث دامنهداری به آن معنا نیست ولی از آن جهت که یک متکلم شیعه میکوشد به ولایت از منظر زیبایی بپردازد جالب توجه است و در روششناسی دانش کلام باید به آن توجه شود.
لایقی بیان کرد: زیبایی موضوعی است که بُرسی به آن ملتفت است و حدود 500 تا 600 بیت شعر در اینباره دارد و این اشعار گاهی جدا و یا در مشارق چاپ شده است؛ او ادیب و شاعر بوده و نثر وی هم زیبا بوده است. وی در آثار خود از چند وجه به تفسیر زیبایی پرداخته است که اولین نوع تفسیر ولایی زیبایی او تفسیر هستیشناسانه زیبایی است؛ او به مدد مفاهیم عرفانی مانند حضرت محمدیه و اول ما خلق الله، عالم را این طور تفسیر میکند که اولین حقیقت صادره از خداوند، حقیقت پیامبر(ص) است.
وی ادامه داد: او بارها و بارها تاکید کرده است که شما میان پیامبر(ص) و امام علی(ع) هیچ جدایی نباید قائل باشید زیرا یک نور یعنی همان «اول ما خلق الله» است. او معتقد است که هر چیزی را پیامبر(ص) میدانست امام علی(ع) هم میدانست از جمله گفته است پیامبر(ص) بر آن چیزی که میدانست حق نداشت تفوه کند( بازگو کند) ولی علی(ع) مجاز بود.
وی اضافه کرد: او اصل حسن و زیبایی را نور ولایت میداند و میگوید هر چیزی من میبینم زیبایی او است و هر چیزی در خیال من میاید در خیال او میآید. او خلقت را از مجرای حقیقت پیامبر(ص) و امام علی(ع) میداند و معتقد است هر چیز زیبایی در هستی وجود دارد ناشی از نور ولایت است. او نقل کرده است که فردی خدمت امام صادق(ع) رسید و گفت ما وقتی به مخالفان شیعه نگاه میکنیم میبینیم برخی افرادشان از ما زیباتر هستند امام(ع) پرده از چشمان او کنار زد و او وقتی پرده کنار رفت و به حالت عادی برگشت امام(ع) فرمودند چه دیدی و گفت چیزی جز گرگ و حیوانات دیگر ندیدم و امام(ع) فرمود زیبایی حقیقی برای ولایت و کسانی است که به حقیقت ولایت باور دارند.
انتهای پیام