در دو دهه اخیر، هالیوود تمرکز ویژهای روی سریالهای امنیتی دارد تا با زبان فیلم و سریال، اقتدار امنیتی خود را به تصویر کشد. قدمهای نخستین این امر با سریال «24» آغاز شده و با کارهایی چون «هوملند» ادامه پیدا میکند. آثاری که از آن نام برده شد نه تنها در آمریکا بلکه در همه دنیا مخاطبان بالایی را به خود جذب کرده است. در این میان کشورهایی دیگری چون رژیم صهینویستی نیز با سرمایهگذاری در این حوزه با ساخت تولیداتی چون «تهران» تلاش کردند اهداف خود را تبلیغ کنند. در این میان در کشورمان مدتها به این حوزه بیتوجهی شد تا در نهایت اولین قدم با سریالی چون «گاندو» برداشته شد.
گاندو به لحاظ کیفی یک سریال سطحی بود که در آن شخصیتپردازی و ساختار ضعیف بود و مفاهیم مورد نظر سازنده به ابتداییترین شکل به مخاطب بازگو میشد. تنها حسن این مجموعه تازگی آن بود که باعث شد مخاطب عام تا حدی از آن استقبال کند. در ادامه راه سریالهای دیگری نظیر؛ «خانه امن» و «سرجوخه» نیز روی آنتن رفت؛ کارهایی که آنها نیز به لحاظ کیفی چندان مقبول نظر نبودند. با ذکر این مقدمه میخواهیم به سریالی بپردازیم که آخرین پخش آن به پایان رسیده است. «سقوط» ساخته سجاد پهلوانزاده روایت تلاش یک نیروی امنیتی برای رهایی یک زن از دست داعش است. در ادامه ارزیابی اجمالی به این کار داریم.
داستان
دیاکو، افسر اطلاعاتی ایرانی در حین تحقیقات روی پرونده نیروهای داعش به دختری به نام آیسان برمیخورد که در دست داعش به اسیری درآمده است. دیاکو با این زن همراه شده و در نهایت میتواند مادر و فرزند را از دست داعش نجات دهد. این داستان یک خطی شاید در ظاهر قصهای تکراری داشته باشد و حتی نمونههای خارجی آن هم ساخته شده باشد ولی باید به یاد داشت سینما جز تکرار قصهها نیست. آنچه اهمیت دارد این است که یک قصه تکراری را چگونه روایت کنیم که تماشاگر با آن ارتباط برقرار کند. فیلمنامه «سقوط» نوشته اعظم بهروز است؛ نویسنده زنی که به خوبی از ویژگی زنانگی خود برای بالا بردن احساس در قصه بهره برده است. برای همین هم تصویرسازی که از آیسان به خوبی انجام شده و با واقعیت همخوانی دارد.
البته این هم نکته منفی داستان است که نویسنده تمام تمرکز خود را روز شخصیت آیسان گذاشته و دیگر شخصیتها چندان مورد نظر نیستند. برای مثال بیننده مطلب چندانی از دیاکو یا اردلان نمیداند و هر آنچه در داستان وجود دارد پیرامون آیسان است اما درام و گرههایی که نویسنده در سناریو به وجود آورده، باعث شده این نقیصه چندان به چشم نیایید. داستان در بحث ریتم بسیار خوب حرکت میکند و هیچ جای داستان، سکون را شاهد نیستیم. نکته دیگر اینکه، سریال توانسته بدون پرهیز از شعار، توحش داعش را در داستان بیان کند.
ساختار
این سریال در مباحث فنی یک ویژگی مهم دارد آن هم حضور محمدحسین مهدویان به عنوان مشاور در کنار کار است. سجاد پهلوانزاده که پیشتر دستیاری مهدویان را بر عهده داشته در اولین کارگردانی خود با بهره بردن از مشاوره مهدویان، توانسته کاری جذاب و اکشن را جلوی دوربین برد. اتفاقی که کمتر در کارهای پلیسی و اکشن شاهدش هستیم. در مباحث فنی این سریال چند بحث را میتوان مدنظر قرار داد. ابتدا اینکه کارگردانی پخته و حرفهای است. دکوپاژ و میزانسنهای، پهلوانزاده به خوبی انجام شده و ما تصویری واقعی از موصل در حال اشغال میبینیم.
بحث بعدی این سریال، ریتم «سقوط» است که سرعت بسیاری خوبی دارد. این مجموعه اگر قرار بود در تلویزیون ساخته شود به راحتی برای آن 30 قسمت در نظر گرفته میشد تا آنتن بیشتر پر شود اما در «سقوط» هیچگونه اضافهگویی را شاهد نیستم و هر آنچه در سریال دیده میشود الزام قصه است. ریتم تند سریع جدا از بالا بردن کیفیت سریال به جذابیت بصری این سریال هم افزوده است. دیگر نکات فنی از جمله فیلمبرداری، صداگذاری و تدوین هم امتیاز خوبی میگیرند به ویژه در بحث موسیقی و جلوههای ویژه اتفاقات خوبی را در سریال شاهد هستیم.
در نهایت درباره مباحث فنی باید گفت، شاید بتوان چند نقطه ضعف در «سقوط» یافت اما اگر قیاسمان تولیدات تلویزیونی باشد نه هالیوودی، متوجه داشتههای فنی کار خواهیم شد.
درباره بازیهای این سریال، باید نمرهای خوب به تیم بازیگری به ویژه بازیگر تازهکار این سریال الناز ملک (آیسان) داد که بازی خوبی از خود ارائه میدهد.
محتوا
در بحث معنا چند نکته ویژه وجود دارد. ابتدا پیامهایی که به طور مستقیم شاهدش هستیم. در سریال بیان میشود آن چیزی که از داعش میبینیم هیچ ربطی به اسلام ندارد بلکه برداشتی شخصی و منفعتطلبانه است. برای نمونه در بخشی از سریال شاهدیم یکی از رهبران داعش برای رسیدن به خواستهاش با این توجیه که در شرایط جهاد، احکام فرق میکند حکم خدا را زیر پا میگذارد! بحث دیگر این است آدمهایی که عضو نیروهای اشغالگر موصل هستند ربطی به مردم عراق نداشته، بلکه نیروهای پراکنده از سراسر دنیا هستند حتی در میان آنها، چهرههای ایرانی هم وجود دارند!
یکی دیگر از مفاهیم ارزشمند در سریال بحث مادری در «سقوط» است. نویسنده توانسته با احساس تمام به مادر بپردازد. این موضوع تا حدی به زن بودن نویسنده مربوط است، چون مطمئناً هیچ نویسنده مردی تا به این حد دقیق و ریز نمیتواند چنین شخصیتپردازی از مادر داشته باشد اما مهمترین پیام فیلم در دقیقههای پایانی سریال دیده میشود. ابتدای ادای احترام به پرچم است.
اگر نگاهی اجمالی به بسیاری از تولیدات مطرح هالیوود بیندازیم متوجه میشویم نگاه به پرچم در اکثر تولیدات نمایشی آمریکایی وجود دارد اما در آثار ایرانی یا شاهد این مطلب نیستیم یا اینکه به سطحیترین شکل ممکن به آن نظر میشود. در «سقوط» بر خلاف رویه رایج تولیدات ایرانی، این اتفاق به خوبی رخ داد. در سکانسی که دیاکو و آیسان به ایران میرسند. پرچم به نمایش در میآید. این نمایش احساس امنیت به مخاطب میدهد و همچنین اقتدار ایرانی اسلامی به تصویر کشیده میشود.
موضوع بعد به تصویرسازی صحیح از امنیت در کشورمان مربوط میشود. در صحنههای پایانی خانوادهها را میبینیم که در آرامش در پارک مشغول استراحت هستم همچنین زنان و دختران با پوششهای متنوع در کمال امنیت در شهر تردد میکنند. این نگاه نیز بسیار بجا انجام میشود برای همین هم شعاری نبوده و تاثیرگذاری خود را دارد. این پرداخت صحیح را اگر در کنار کارهای شعاری چون «گاندو» قرار دهیم تفاوت نگاه را متوجه خواهیم شد.
مطلب پایانی درباره «سقوط» اینکه این سریال با حواشی متعددی در پخش مواجه شد که جای بحث آن این یاداشت نیست اما باید گفت این مجموعه توانست تبلیغ جذاب برای نیروهای امنیتی این سرزمین باشد امید است تلویزیون در برنامهسازی خود چنین الگوهایی را مدنظر قرار دهد.
داوود کنشلو
انتهای پیام