احمد رفیعی وردنجانی، شاعر آیینی چهارمحالوبختیاری در گفتوگو با ایکنا از استان با تبریک و شادباش نیمهشعبان و عید میلاد منجی موعود حضرت ولیعصر(عج) و با نقل این ابیات از مولانا که «ای خدا این وصل را هجران مکن، سرخوشان عشق را نالان مکن، نیست در عالم ز هجران تلختر، هر چه خواهی کن ولیکن آن مکن»، اظهار کرد: هجران تلخ و جانسوز است و شرح هجران هم تلخ و جانسوز، اما امید داشتن به ظهور و روزی که یار میآید و با عطر نسیم نفسش به جهان حیاتی دوباره میبخشد زیباست چرا که با خود امید به صلح، گسترش عدل و داد، امید به دادخواهی مظلومان و امید به طراوت را به ارمغان میآورد.
وی ادامه داد: زیستن در پرتو امید به ظهور منجی عالم باعث میشود که برای آمدنش منتظر واقعی باشیم و با انتظار واقعی و با فکر و عمل منتظرانه چشم به راهش بمانیم؛ اینها همگی مضامینی از مهدویت هستند که به زیبایی و با نگاه شاعرانه میتوان توصیفشان کرد، انسان به امید زنده است و نگاه شاعرانه نیز با امید جانی تازه در شاعر میگیرد و عاشقانهتر میشود.
رفیعی با تأکید بر اینکه محتوای شعر مهدوی مهمتر از همه ناظر بر منتظر واقعی بودن و فکر و عمل منتظرانه است، گفت: منتظر واقعی آقا تلاش میکند که جهان را برای آمدن امام خود آماده کند و آنگونه زندگی کند که امامش از او انتظار دارد.
این شاعر برجسته استان با اشاره به اینکه چه بسا دعوی انتظار داریم اما زندگی ما منتظرانه نیست، بیان کرد: مهمترین پیامی که از شعر مهدوی منتقل میشود این است که همانطور که حاج قاسم فرمود برای شهادت باید شهیدگونه زندگی کرد، برای منتظر واقعی بودن و برای انتظار ظهور نیز باید شاعران زندگی کرد.
رفیعی منتظرانه زندگی کردن و رعایت شرایط یک منتظر واقعی را مهمترین ویژگی شاعر مهدوی عنوان کرد و افزود: زیست منتظرانه رسالت همه آحاد جامعه اما بهویژه شاعران است چرا که شاعر پرچمدار است و در ابتدای مسیر قرار دارد، به دیگران خط میدهد و آحاد مردم با شعر او ارتباط میگیرند و شعر شاعر در مجالس مدح و منقبت خوانده میشود، لذا باید خودش نیز بیش از سایرین در مسیر انتظار باشد. شاعر آیینی مهدوی باید مانند شعرش که از عشق به امام زمان(عج) و انتظار برای او دم میزند، وجود و زندگی و حرکات و سکناتش نیز در مسیر انتظار باشد.
وی تأکید کرد: زبان شعر را بالاترین زبانها نامیدهاند زیرا یقین بر تأثيرگذاري آن داشتهاند. شعر با شور و حال معنوی که ایجاد میکند میتواند بستر بسیار مناسبی برای انتقال مفاهیم باشد لذا زبان شعر در انتقال مفاهیم مهدویت نیز توانسته است مانند دیگر زمینهها زبانی تأثيرگذار باشد یعنی مفاهیم مهدیباوری و مهدییاوری را در بستری سرشار از شور و احساس و عشق منتقل و جریانی را ایجاد کند.
رفیعی در پاسخ به این پرسش که به نظر شما کدام قالبهای شعری بیشتر برای بیان موضوع مهدویت مناسب هستند، گفت: معمولاً در همه قالبهای شعری شعر انتظار سروده شده است و نظر دادن در این خصوص بیشتر بیان سلیقه است، به نظر بنده غزل و رباعی انتظار از پرکاربردترین و رایجترین قالبهای شعر انتظار هستند.
این شاعر آیینی استان تصریح کرد: شعر مهدویت و انتظار در سالهای اخیر رشد بسیار خوبی داشته و توانسته است گامهای خوبی برای شکل دادن یک جریان در انتقال مفاهیم و مضامین بردارد، اما در زمینه اشاعه معارف اهل بیت(س) و بهطور خاص مسئله انتظار هرچقدر هم کار کنیم کم است. بهویژه اینکه دشمن نیز برای کمرنگ کردن شور ناب انتظار و عشق مهدوی تلاش همهجانبه دارد.
۲ سروده مهدوی از احمد رفیعی وردنجانی حُسن ختام این گفتوگو است که تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
عاقبت طلعتِ خورشید عیان خواهد شد
روشن از نور رُخش کُلِ جهان خواهد شد
او بهاریست که میآید و با آمدنش
عالم آسوده از اندوهِ خزان خواهد شد
او که میآید و از شور نفسهاش، ز شوق
اشک از دیده عشاق روان خواهد شد
بشکفد چون گل لبخند به روی لب او
غُصه از قصه تاریخ نهان خواهد شد
تیغ بُران بِکشد بر همه اهل ستم
بر همه مردم درمانده اَمان خواهد شد
جای هر زخم زبانی که به عشاق زدند
«مهدی آمد» همه جا وردِ زبان خواهد شد
اهل عالم همگی گوش به فرمان بشوند
هرچه فرمان امام است، همان خواهد شد
او که هستند همه منتظر آمدنش
روزی آخر نفسش مشکفشان خواهد شد
میشود تازه از او باز در این پهنهْ حیات
«عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد»
***
در شب تار آرزوی ماه تابان میکنیم
آرزوی رستن از شبهای حِرمان میکنیم
هر نفس نام بلندش را تلاوت میکنیم
نور را در خانههای خویش مهمان میکنیم
هدیهای شایسته او نیست در دستانمان
جانمان را پیش پای دوست قربان میکنیم
تا ببارد بر کویر خسته دنیایمان
هرچه را داریم، نذر شورِ باران میکنیم
منتظر بودن برای دیدن رویش کم است
جان فدایِ شوقِ وصلِ حضرتِ جان میکنیم
هر چه داریم آرزو و هرچه میخواهیم را
در همین یک آرزوی خویش عنوان میکنیم
حضرت صاحب زمان مشتاق دیدار توییم
خنده بر لب یاد از آن لبهای خندان میکنیم
تا شود کور آنکه از میلادتان مسرور نیست
شهر را با شوق دیدارت چراغان میکنیم