نعمت بزرگ سلامتی، محدود به سلامت جسم نیست. این اشتباه بزرگی است که تصور کنیم اگر فقط مراقب سلامت جسممان باشیم، دیگر بیمار نشده و زندگی توأم با سلامتی خواهیم داشت. سلامت ابعاد مختلفی دارد که این ابعاد در تعامل و کنش و واکنش نسبت به هم هستند و اگر یک بعد از سلامتی مورد غفلت قرار گیرد، بر جنبههای دیگر ابعاد انسانی تأثیر گذاشته و منجر به بیماری ما خواهد شد.
با توجه به اینکه یکی از ابعاد مهم سلامتی، سلامت روان است، خبرگزاری ایکنا نیز بنابر رسالت آموزشی خود نسبت به انتشار مجموعه درسگفتار «مراقبت از سلامت روان» با حضور فاطمه سادات رازقی، روانشناس اقدام کرده است.
بخش نهم از این مجموعه به موضوع «تعامل با فرزند» پرداخته که با هم میبینیم و میخوانیم.
جلسه گذشته در مورد اینکه بچهداری نوعی امانتداری است، صحبت کردیم. خیلی از مراجعان ما از اینکه نمیتوانند با فرزندان خود تعامل سازنده و درستی داشته باشند، شاکی هستند و خیلی وقتها به ما رجوع کرده و کمک میخواهند که با مشکلات رفتاری فرزندان خود چه کنیم؟
یادمان نرود که ما در رابطه با سلامت روان و سلامت معنوی صحبت کردیم و گفتیم که باید در مورد مصادیق اینها و جاهایی که ما را به خطر میاندازد صحبت کنیم. مسائلی مانند ازدواج، تربیت، مسائل فردی مانند افسردگی، اضطراب و ... همگی در این زمره هستند.
والدین به خاطر اینکه نمیتوانند تعامل سازندهای با فرزندان خود داشته باشند، هم سلامت روان خود و هم سلامت روان بچهها را به خطر میاندازند. این سؤال مطرح میشود که آیا اینگونه مسائل در صدر اسلام نیز وجود داشته و در آن زمان نیز چالشهای اینچنینی بوده است و آیا الگوهای تربیتی در این مورد وجود داشته است؟ ما که ادعا داریم دینی کامل داشته و قرآن و سنت در اختیار ما است، آیا این دین در این زمینه به ما چیزی گفته و آیا علم روانشناسی این نکات دینی را قبول دارد یا خیر؟
امروز بزرگترین چالشی که با فزرندان خود داریم، این است که نمیدانیم با آنها چگونه صحبت کنیم. دلیل آن نیز این است که نمیدانیم با فرزندان خود در چه رابطهای هستیم. آیا این رابطه مالک و مملوکی، ارباب و رعیتی و یا رابطه دو انسان با یکدیگر است؟ باید بدانیم که رابطه ما با فرزندان رابطه امانتداری است، یعنی در برابر آنچه انجام میدهیم، مسئول هستیم.
برای مثال ممکن است که فردی گوشی موبایل خود را به ما امانت دهد و شاید این گوشی نیز از لحاظ قیمتی یک سوم گوشی ما ارزش داشته باشد ولی وقتی امانت باشد، اگر اتفاقی برای دو گوشی بیفتد، شما گوشی این فرد را نگه میدارید؛ چراکه این گوشی امانت است و گران نبودن گوشی باعث نمیشود چشم از امانت برداریم.
بچهها نیز در دست ما امانت هستند، پس نگاه ما باید نگاه امانتداری بوده و بدانیم که چگونه باید رفتار کنیم؛ چراکه هر عمل ما واکنشی را در بچهها به دنبال دارد. نکته بعدی این که نگرش ما راجع به مشکلات بچهها چیست؟ ما همیشه به دنبال این هستیم که چرا این اتفاق رخ داده و باید چه کنیم تا رفع شود. باید اذعان کرد که هر معلولی، علتی دارد. زمانی که فرزندان ما برخلاف نظام ارزشی ما رفتاری انجام میدهند، حتما دلیلی دارد و در هر دوره سنی این علل متفاوت است.
روایتی از امام حسن(ع) وجود دارد که روزی فردی وارد شهر شد و به امام(ع) رسید و شروع به فحاشی و توهین کرد. امام(ع) صبر کرد تا آن انسان حرف خود را تمام کرده و آرام شد. سپس، به او فرمودند که فکر میکنم در این شهر غریبی و من را نمیشناسی و یا اینکه ترسیدهای و چیزی نیاز داری. اگر چنین است، نیازت را بگو تا آن را فراهم کنم. امام(ع) نشان داد هر معلولی در رفتار هر فردی علتی دارد.
ارسطو نیز زمانی در گذری عبور میکرد و مشاهده کرد که شاگرد قدیمی او در گوشهای نشسته و بدون توجه به او سلام نکرد. ملازمان ارسطو به او گفتند که استاد! شاگرد بیادبی دارید؛ چراکه به شم سلام نکرد. ارسطو در پاسخ بیان کرد که اگر شما میدیدید این انسان از درد دندان به خود میپیچد، آیا انتظار داشتید که او به من سلام کند؟ هماکنون نیز که به من سلام نمیکند، حتماً به دردی مبتلا شده است. این مسئله یعنی رفتار بچههای ما علتی دارد و تا آن علت را پیدا نکنیم، نمیتوانیم رفتار درستی داشته باشیم.
انتهای پیام