امروز زمین به مهمانی آسمان رفت
کد خبر: 4144888
تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۷
به مناسبت میلاد امام رضا(ع)

امروز زمین به مهمانی آسمان رفت

چه روزی‌ست امروز، روزی که تو زمینی شدی و در حقیقت زمین به مهمانی آسمان رفت. چه خوش روزی بود که دسته دسته ملائکه بر در خانه و دیوار موسی بن جعفر صف کشیدند تا تو زمینی شوی و چه خوش روزی که دشت‌ها پیراهن گل به تن کردند و آسمان زمین را از رحمت خود سیراب کرد.

حرم امام رضا چه می‌شود مرا بخوانی و جامم را پر از شراب معنویت کنی، چه زیبا عقده‌های دلم را مرهم می‌شوی، تو خود بهتر می‌دانی که دلم فقط در جوار توست که آرام می‌گیرد و چقدر این روزها در تلاطمم، به دنبال جایی فقط برای آرام گرفتن.

چه می‌شود مرا بخوانی، تویی که ضامن آهویی، در پیشگاه حق ضمانت مرا بکنی و از معبود بخواهی با ستاره‌ای همچون خودت راه را نشانم دهد و مرا از قفسی که با گناه و عصیان برای خود ساخته‌ام نجات دهی و مرا به یک آرامش ابدی برسانی.

چه می‌شود مرا بخوانی، مگر نمی‌دانی این روزها سخت محتاج سرگردانی در حریم امنت هستم. چگونه می‌توانم تو را رها کنم و دیگری را بخوانم تویی که تاریخ چون به تو می‌رسد طواف می‌کند. و چه روزی‌ست امروز، روزی که تو زمینی شدی و در حقیقت زمین به مهمانی آسمان رفت. چه خوش روزی بود که دسته دسته ملائکه بر در خانه و دیوار موسی بن جعفر صف کشیدند تا تو زمینی شوی و چه خوش روزی که دشت‌ها پیراهن گل به تن کردند و آسمان زمین را از رحمت خود سیراب کرد.

چه می‌شود مرا بخوانی تا در گوشه حرم امنت بنشینم و چشم بر این بدوزم که چگونه مهمان‌نوازی می‌کنی در حالی که خود غریبی. کدام مهمان را دیده‌ای که در غربت خود مهمان‌نوازی کند.

ای آشنای غریب، ای شمس‌الشموس، کبوتر دلم بهانه‌کنان سمت حرمت پر می‌کشد، به‌سوی دانه‌های مهری که تو برایش پاشیده‌ای، من چگونه دلم را به این فراق راضی سازم.

چه می‌شود مرا بخوانی و مرا در گوشه حرمت جای دهی که من این گوشه را به وسعت دنیا نمی‌دهم. آری به تو محتاجم چون به بی‌تابی یک شاخه به نور، به بی‌تابی ماهی به آب، به بی‌تابی یک دشت به بخشایش ابر، ضامنم باش و مرا از این بی‌تابی نجات بده.

منم آهو، چه می‌شود مرا بخوانی تا تمام هستی‌ام را از تو وام بگیرم و چه خوش آن ساعتی که تو خود ضامنم شوی و دل شکسته و بی‌قرارم را مرحم شوی؛ ای که طعم نگاهت شعر بلند رهایی است.

و سلام بر تو، تویی که غریب‌الغربایی اما غریبه‌ها در درگاهت احساس غربت نمی‌کنند. سلام بر تو که هر کسی به هر بهانه‌ای به دنبال لطف تو می‌گردد، صیاد آهو را بهانه می‌کند، آهو بچه‌هایش را و هر دو در پی لطف تو هستند. سلام بر تو که مهربانی‌ات در قاب کوچک این دنیای پرهیاهو نمی‌گنجد و آنقدر رئوف است که دل به گنبد طلایی‌اش سپرده‌ایم. سلام بر تو که وجودت نشاط آورترین باران رحمت الهی بر کویر خسته ایران است.

عاطفه ابرار پیراسته

انتهای پیام
captcha