آخرین لحظات زندگی احمدرضا احمدی در حالی ظهر 20 تیر رو به غروب رفت که آفتاب تابنده، گرمابخش و سوزان طبیعت تیر چون شعشعه نوشتههای وی فروزان بود. هرچند بسیاری احمدرضا احمدی را در قامت شعرهای بزرگسالش میشناسند اما کسانی که جهان شاعرانگی را با روایت اشعار احمدی مرور میکنند و میکردند حتی در بزرگسالانهترین اشعار او نیز کودکیها، شیطنتها، صداقتها و جذابیتهای اعتماد به کودک درون برای زنده نگه داشتن حس سرزندگی آدمی را میتوانستند رصد کنند.
فراموشی کودکی، فراموشی انسانیت است
تصویرسازیهای ناب و زبردستانه روج نقاش او از جهان شاعرانگی مکتوب، فصلی ممیز در آثار احمدی بود. شاعری که همواره بر این نکته تأکید داشت که انسان بزرگسال اگر کودک درون خود را نادیده بگیرد بیهیچ تردیدی اولین بعد مهم زندگیاش یعنی «انسانیت» را فراموش کرده و پای به دنیایی گذاشته که تنها در شکل کالبدی، موجودی دوپا است که او را انسان خطاب میکنند؛ اما در بطن و متن حقیقت آدمیزاده بودن نمیتواند بویی از ترحم، بخشش، رأفت، مهربانی و عشق را تجربه کند. به همین سبب بود که در تمام مصاحبههایش، گفتوگوهایش و آثارش از کودکی میگفت که باید قدر دانست.
من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید!
آشنایی احمدرضا احمدی جوان که دستبهقلم بردنش در حوزه شعر بزرگسال برای ورود به دنیای حرفهای ادبیات بود، با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان؛ جهان و مسیر زیست او را عوض کرد.
او برای نخستین اثرش در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کتابی را نگاشت که تا آخرین لحظه زندگی در مقام فردی بزرگسال فقط او میتوانست معنای آن را درک کند و کودکان و از آن مهمتر بزرگسالانی که همواره به کودک درونشان اعتماد و اعتقادی بیشازپیش داشتهاند.
کتابی که احمدرضا احمدی در نخستین تجربه نویسندگیاش در سال 1348 برای کودکان تجربه کرد اثری بود با نام «من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید!» همین اثر چنان سیل تقدیر و درخشش در مسیر زندگی او را با خود به همراه آورد که تا آخرین لحظه زیست و حیاتش، نه جهان کودکی را و نه ارتباط با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را رها کرد.
«ترینها» و «اولینهای» امضاء شده
در برشمردن ویژگی آثار کودک و نوجوان احمدرضا احمدی بسیاری از ترینها و اولینها را میتوان به نام او نوشت.
او بود که دنیای مقفا و شعر کلاسیک را برای اولینبار در روایت جهان شاعرانگی کودکان شکست و با «شعر نو»، «شعر سپید» و «شعر نیمایی»، تجربه آزمونوخطا کردن و به چالش کشیدن ذهن خلاق و پویای کودکان را با همه نقدهایی که در آن زمان بزرگان ادبیات کودک و نوجوان و حتی بزرگان حوزه ادبیات کشور داشتهاند تحمل کرد.
اما بازخوردهای او خاصه توسط کودکان و نوجوانان نسلی که قرار بود در آینده خود سرسلسله دار و پرچمدار ادبیات کودک و نوجوان کشورمان چون قیصر امینپور، هادی خورشاهیان، فریدون عموزاده خلیلی، مصطفی رحمان دوست و دیگر نامهای بزرگ ادبیات کودک و نوجوان شوند را شیفته خود کرد.
«ترین» دیگر که رکورد آن به نام احمدرضا احمدی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان ثبتشده است؛ تصویرسازی بیحد و مرزی است که او با جهان تخیل کودکان در زیست تجربی بزرگسالش اما در مسیر خلق آثار مختص ادبیات کودک و نوجوان، خاصه جهان شاعرانگی به قلمش بخشید.
تصویری که هر خواننده کودک و نوجوان در مواجهه با آثار احمدرضا احمدی بهراحتی میتوانست حتی اینبار بدون آنکه چشمان خود را ببندد، در آن تصویر خود را ببیند و با «قهرمانِ راوی» همراه شود. تجربیات، هیجانات و جستوجوهای او را از سر بگذراند و با انبانی پر از آموزش در حوزه اخلاق، در حوزه انسانیت، تفکر و تدقیق برای گام گذاشتن باتجربه در مسیر بزرگسالی راه خود را در پیش گیرد.
سومین «ترین» که به نام احمدرضا احمدی ثبت شد. گامهای او برای جهانی کردن ادبیات کودک و نوجوان بود. ادبیاتی که پیش از او شاید صرفاً در حد جرقههای برای این مهم درخشیدند. اما دوران طلایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دهه 60؛ آغازی برای ساخت پلی در حوزه جهانی کردن ادبیات کودک و نوجوان ایران و نویسندگان بعد از انقلاب بود. بازهم با نام احمدرضا احمدی رقم خورد.
آثارش در جهان زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی و ژاپنی تجربه شریک کردن جهان با ادبیات کودک و نوجوان ایران را با مخاطبانی داشت که در این جهان اثیری دل به کودک درون خود سپرده بودند و یا کودکان و نوجوانانی که از ادبیات شرق و ایران چیزی نمیدانستند. اما معرفت، بینش و نگرش عمیق انسان شرقی را در روایتهای احمدرضا احمدی و قلم او برای نخستین بار تجربه کردند.
چهارمین «ترین» و رکوردی که بازهم در حوزه ادبیات کودک و نوجوان و اینبار در ساحت ادبیات بزرگسال به نام احمدرضا احمدی زلفش گره خورده است به تأکید او برای زنده نگهداشتن صداقت، صراحت و شفافیت روح کودک در ادبیات و شعر بزرگسال بود.
چنانکه همواره تمامی دوستان و از آن مهمتر فرزندان احمدرضا احمدی او را در مقام شاعر بزرگسال؛ کودکی میدانستند که حال زبان مخاطبانش و هدف گفتارهایش را مخاطب بزرگسال انتخاب کرده بود. همان زبان صادق، صریح، جذاب، شیرین و ملیح شعر بزرگسال احمدرضا احمدی؛ فراگیر میان مخاطبان گستره شعر ایرانزمین شد و کار تا جایی پیش رفت که مقلدان بسیاری را برای تقلید این قلم و اینگونه سرایش برای رسیدن به قلهنشینی احمدرضا احمدی با خود به همراه داشت.
اما کیست که نداند که «خلق کردن»، خالق را ماندگار میکند و هر که برمدار تقلید درآید عمرش کوتاهتر از شمعی است که روشن و خاموش میشود.
کالبد و جسم احمدرضا احمدی شاید 20 تیر از ایران پُرشکوه و لبریز از درخشش ذات ادبیت ادبیات تمدنساز جهان پرکشید و رفت؛ اما آثار او چه برای شش دهه از گذشتگان و چه برای نسلهای متمادی آینده همواره درخشان؛ شکوهش، افتخارآفرین و گرمایش، رقیبی سرسخت برای آفتاب تابستان ایران و تهران است... روحش شاد و یادش گرامی...
امین خرمی
انتهای پیام