کد خبر: 4165257
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۱
در صحبت قرآن/ 217

تمثیل در بیان احوال منکران و ستمگران

خداوند فرموده است که او مردم ستمکار را هدایت نخواهد کرد و چه ظلم و جوری بدتر و رسواتر از اینکه آدمی کتابی را که باید چون چراغ در دل بنشاند، چون بار بر پشت خود حمل کند یا بر سر گذارد تا هم بدان عمل نکند و هم با حمل آن چهره خود را موجّه دارد.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.

کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.

این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.

گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌‎هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. دویست و هفدهمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «تمثیل در بیان احوال منکران و ستمگران» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

 

مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۵جمعه﴾

وصف حال آنان که تورات برایشان نازل شد و به ظاهر آن را بر دوش گرفتند اما در حقیقت آن را حمل نکردند (بلکه بر زمین نهادند و فارغ شدند) در مَثَل به حماری ماند که بار کتابها بر پشت کشد(و از آن هیچ نفهمد و بهره نگیرد) آری چقدر زشت و ناخوش است مَثَل آن قوم که آیات خدا را (فهمیدند و) تکذیب کردند. آری اینان مردمی ستمکارند و خداوند هرگز ستمکاران را به سوی سعادت هدایت نخواهد فرمود. 

این آخرین تمثیل روشن و گویا از تمثیلات فراوان قرآن است که نامحسوس را در جامه محسوس نشان داده است. سخن در این است که اصحاب صورت و ارباب قیل و قال و قدرت طلبانی که از دین وسیله‌ای برای حاکمیت خود می‌سازند اگر چه کتابهای آسمانی را زیر و زبر کرده‌اند و دریافته‌اند که بار مسئولیت این کتاب بر دوش آنهاست اما به سبب جاه‌طلبی بار مسئولیت را به حقیقت بر دوش نگرفته و تنها به ظاهر تمسّک جسته‌اند تا مردمان را بفریبند و مَثَل حال ایشان چنان است که کتابهایی بر پشت حماری نهند که از آن هیچ درنمی‌یابد: 

نه محقق بود نه دانشمند
چارپایی بر او کتابی چند 
آن تهی‌مغز را چه حال و خبر
که بر او هیزم است یا دفتر (سعدی) 

مولانا در ادبیات زیر هم کلماتی از این آیه را آورده و هم تفسیر لطیفی بر آن به دست داده است: 

گفت ایزد یحمل اسفاره
بار باشد علم کان نبوَد ز«هو» 
علمهای اهل دل حمّالشان 
علمهای اهل تن احمالشان 
علم کان نبود ز هو بی‌واسطه
آن نپاید همچو رنگ ماشطه 

مقصود مولانا این است که علم الهی همچون مرکبی است که آدمی می‌تواند بر آن سوار شود و راه بپیماید و این مَثَل اصحاب دل است که سبک و تیزرو بر مرکب حکمت و تعلیمات الهی بیابان عالم را درمی‌نوردند. در مقابل اصحاب صورت که منافقان و ریاکاران باشند آن کتاب دینی بر آنان بار می‌شود و آنها باید آن بار گران را از جایی به جایی نقل کنند و هیچ برکتی از آن نیایند و به تعبیر نظامی «حمال محروم باشند» و اگر برکتی از حمل این کتاب یابند و دنیای خود را رونق دهند همان آب و علفی است که بدان چارپا می‌رسد «اولئک کالانعام بل هم اضل سبیلا» و بارزترین نشان علم بی‌عمل آن است که پیوسته جویای مشتری است تا بدو علم فروشد و فخر کند، چنانکه مولانا گوید: 

علم تقلیدی بود بهر فروخت
چون بیابد مشتری خوش برفروخت 
مشتری علم تحقیقی حق است
دائما بازار او با رونق است 

در آخر آیه خداوند فرموده است که او مردم ستمکار را هدایت نخواهد کرد و چه ظلم و جوری بدتر و رسواتر از اینکه آدمی کتابی را که باید چون چراغ در دل بنشاند، چون بار بر پشت خود حمل کند یا بر سر گذارد تا هم بدان عمل نکند و هم با حمل آن چهره خود را موجّه دارد. حکما در تعریف ظلم گفته‌اند: ظلم آن است که چیزی را در جایی نهند که برای آن وضع نشده است.

قرآن برای خواندن، فهمیدن و تفکر کردن است و اگر خواندن آن توصیه شده برای این مقصود بوده است. خواندن به فهمیدن و فهمیدن به تعقل کردن و تعقل کردن به عمل و عمل به فضیلت اخلاقی و ملکه نفسانی منتهی شود. از این رو بدیهی است که هر مسلمانی از فارس و ترک و شرقی و غربی باید ترجمه معتبری از قرآن را مورد مطالعه قرار دهد تا معانی کلام وحی را درک کند و بعد از آن نیز باید که در آن بیندیشد که پیام چیست و تکلیف او در برابر آنچه می‌خواند کدام است و البته اگر خود اهل دانش و حکمت نباشد بدیهی است که باید دانشمندی را بیابد و شک نیست که باید از دو صفت در آن دانشمند مطمئن شود: اول علم و بصیرت، دوم اخلاص و عمل صالح. 

نشان عالمان دین در روایتی از حضرت امیر در سه وصف چنین آمده است: 

1. یذکر کم الله رویته، دیدارش شما را به یاد خدا اندازد. 

2. یزید فی عِلمِکُم منِطِقه، گفتار او بر دانش شما بیفزاید. 

3. یرغَبَکُم فی الاخرة عمَلِهِ، اعمال و شیوه زندگی او شما را به آخرت یعنی ارزش‌های برتر از تعلقات حیوانی دعوت کند. 

خوش خُلقی و مهربانی، صداقت و راستی، بی‌اعتنایی به جاه و مال و مقام، خدمت به خلق، دوری از آزار مردمان و شرافت و جوانمردی و تواضع و دوری از تعصبات، آمادگی برای شنیدن و پذیرفتن حق و اوصاف دیگری از این دست از نشانه‌های آن عالم است.

علم آدمیت است و جوانمردی و ادب
ور نه ددی به صورت انسان مصوری (سعدی) 

آن علم کز تو، تو را بستاند
جهل از آن علم به بود صد بار (سنایی) 

علمی بطلب که به دل نور است
سینه ز تجلی آن طور است 
علمی که دهد به تو جان نو
علم عشق است، ز من بشنو (شیخ بهایی) 

چو علم آموختی از حرص آنگه ترس کاندر شب
چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا (سنایی)

انتهای پیام
captcha