کد خبر: 4172321
تاریخ انتشار : ۰۹ مهر ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۰
سیدحسن نورانی در گفت‌وگو با ایکنا:

ترویج مفاهیم آثار بزرگانی چون مولانا عزم حاکمیتی می‌خواهد

یک نویسنده و پژوهشگر ادبی گفت: نهادینه کردن ارزش‌های معنوی آثار بزرگانی چون مولانا، با چند سخنرانی و برپایی چند کلاس میسر نمی‌شود و ترویج این فرهنگ، عزم حاکمیتی می‌خواهد.

ترویج مفاهیم آثار بزرگانی چون مولانا عزم حاکمیتی می‌خواهدسیدحسن نورانی مکرم‌دوست؛ شاعر، نویسنده و استاد دانشگاه در حوزه پژوهش جامعه‌شناسی ادبیات است و تحقیقات و تاملات زیادی بر آثار متقدمین و دیگر بزرگان ادب معاصر ایران نظیر جلال آل احمد دارد. وی پژوهش‌های گوناگونی بر آثار مولانا – به ویژه نثر - از منظر جامعه‌شناسی ادبیات دارد که تا پایان سال به صورت کتاب منتشر خواهد شد.

کتاب «جامعه‌شناسی ادبیات با نگاهی به آثار جلال آل احمد» و مجموعه کتب «ادبیات آسان» از آثار دیگر وی در زمینه ادبیات هستند. نورانی همچنین دبیری نشست‌های ادبی پندار را با رویکرد شعر و داستان بر عهده دارد که بخشی از این رویداد به تحلیل پیرامون ادبیات کهن ایران اختصاص دارد.

به مناسبت روز مولانا با این مدرس و پژوهشگر ادبی پیرامون این شخصیت برجسته ادبیات ایران در ایکنا به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

ایکنا با گذر از پرسش‌های تکراری و معمول همیشگی درباره مولوی، از مفاهیم ارزشمند و انسانی و اخلاقی موجود در آثار مولانا شروع کنیم. چرا تبلور این مفاهیم را کمتر در زندگی امروز می‌بینیم؟

باید از این منظر نگاه کرد که این مشکل در دنیای روزگار خود مولوی هم همین‌طور بوده است چون اگر این‌طور نبود که مولانا دست به نگارش کتاب ارزشمندی مانند مثنوی معنوی نمی‌زد و این‌همه مفاهیم بلند انسانی را در آن ارائه نمی‌کرد.

مشکل همیشه انسان در روزگار گذشته تاکنون این است که خودش را نمی‌شناسد و این‌که چرا مفاهیم مورد نظر در زندگی امروز کمتر تبلور دارد به این سبب است که زندگی پرشتاب و پر زرق‌وبرق‌تر امروزی قطعاً از هر دوره گذشته‌ای که ما می‌شناسیم بیشتر است و با گذشته قابل قیاس نیست. با ورود صنعت به زندگی انسان و ماشینی شدن آن، ما فرصت دیدن خویشتن خویش را کمتر داریم. در روزگار مولوی هم همین‌طوری بوده است.

مولانا داستانی دارد که در آن یک مارگیر در کوه به جای مار اژدها پیدا می‌کند و آن را برای نمایش به شهر می‌آورد و در نهایت اژدها که نمادین است و خود جای بحث دارد، هم مارگیر و هم مردم را از بین می‌برد. در این شعر ابیاتی خواندنی وجود دارد و ابیاتی که برای شاهد مثال قرار دادن این موضوع مد نظر دارم اینها هستند: آدمی کوهیست چون مفتون شود/کوه اندر مار حیران چون شود/ خویشتن نشناخت مسکین آدمی/ از فزونی آمد و شد در کمی. می‌بینیم که روزگار مولوی هم همین‌طور بوده و وی می‌گوید که انسان‌ها به عنوان عجیب‌ترین موجود خلقت می‌خواهند در مار حیران شوند درصورتی‌که این آدم کوهی است و حتی از کوه هم بزرگ‌تر و عظیم‌تر و پیچیده‌تر و کوه که نباید حیران مار شود.

 طبیعی است که در دنیای پرشتاب امروز، فرصت رجوع به خویشتن خویش و تورق ذات انسان پیدا نمی‌کنیم چون تا بیاییم با یک پدیده و دستاوردی آشنا شویم و بدان عادت کنیم بلافاصله دستاوردی جدیدتر و پرزرق‌وبرق‌تر پیش روی چشمان ما می‌گذارند و با جهان صنعتی و تبلیغی و سرمایه‌داری طبیعی است که ما به مراتب نسبت‌ به گذشته از خودمان دور می‌شویم. این می‌شود که کمتر فرصت خواندن و عمیق شدن در مفاهیم مولانا را داریم. اگرچه امروز زیاد باب شده و کلاس‌هایی مثل مثنوی و عرفان و مولوی‌خوانی یا شاهنامه‌خوانی برپا می‌شود که متأسفانه بیشتر زست و ادا هستند. یعنی همانطور که قبلاً شاید کلاس فرانسه رفتن یک ویژگی به حساب می‌آمد اغلب این کلاس‌ها هم در حد ادا و سطح هستند.

ایکنا همانطور که اشاره کردید متاسفانه آثار بی بدیلی چون مثنوی معنوی چون شاهنامه و کلیات سعدی استفاده زینتی برای برخی کتابخانه‌ها پیدا کرده اند یا صاحبان آنها برای وجهه‌افزایی کاذب فرهیختگی اجتماعی از آن استفاده می‌کنند. چرا این اتفاق افتاده است؟

این موضوع صرفاً به دوران مدرسه و دانشگاه برمی‌گردد. متاسفانه ممکن است در این کلاس‌ها حتی یک بیت مولوی هم خوانده و تفسیر نشود و امکان این هم وجود دارد که همه یک ترم به این امر اختصاص پیدا کند چرا که تدریس در دست استاد است و اگر استاد دلسوز و معتقد به ادبیات ما باشد این اتفاق خواهد افتاد. این سیستم سلیقه‌ای باعث می‌شود که حتی دانشجوی ادبیات با بسیاری از بزرگان ادب آشنا نشود. به هر حال توجه و علاقه به ادبیات هر نسل در دوران تحصیل تا دبیرستان شکل می‌گیرد اما متأسفانه در کتاب‌های درسی این سیاست دیده نمی‌شود. مشکل امروز ما این است که جایگاه مولوی یا حافظ و سعدی و فردوسی در فرهنگ و زبان فارسی برای تحصیل‌کرده‌های ما قابل شناخت و توصیف و درک نیست و متأسفانه ما جایگاه جهانی این بزرگان را هم هیچ‌گاه مورد نظر قرار نداده‌ایم. وقتی من به دانشجویان می‌گویم که مثلاً حافظ به بیش‌ از هفتاد زبان ترجمه شده و در آلمان فلان جایگاه و در امریکا بهمان رتبه را دارد طوری به من با تعجب نگاه می‌کنند که انگار دارم از علوم غریبه صحبت می‌کنم درصورتی‌که این آشناترین موضوع ادب و فرهنگ فارسی است.

ایکنا - از مفاهیم و درس‌های آثار مولانا امروزه چگونه باید بهره برد و تبلیغ و ترویج این مهم بر عهده کیست؟

مفاهیم انسانی همیشه و همواره وجود داشته‌اند. مثلاً مفهوم عشق همیشه با ذات بشر بوده و مفهوم خیانت و بخشش و ایثارگری نیز. این‌که من کیستم یا چیستم؟ انسان از کجا آمده؟ به کجا خواهد رفت؟ اینها مفاهیم جدیدی نیستند و تا وقتی‌که انسان وجود دارد خواهند بود. طبیعی است که مولوی هم مفاهیمی را مطرح کرده که برای همه نسل‌ها قابل لمس و آشناست. پس آثار مولانا همچنان قابل خواندنند اما باید تفسیر و قرائت‌ جدید و روزآمد داشته باشند تا برای زندگی امروزی کارآمد و کاربردی‌تر باشند و البته باید همراه با مثال برای مخاطب امروز آن را قابل فهم‌تر کرد. این کار هم با چند سخنرانی و برپایی چند کلاس میسر نیست و در کل ترویج فرهنگ عزم حاکمیتی می‌خواهد. اگرچه وظیفه هر فرد فرهیخته‌ای تلاش در این ‌راستاست و حتی شده به ‌اندازه‌ یک شمع باید روشنگری کنیم اما اگر قرار به تأثیر فراگیر باشد در درجه اول فهم نظام حاکمیتی باید از این فرهنگ اتفاق بیفتد و دغدغه مهمش در کنار اقتصاد و امنیت و بسط استراتژی‌ها باشد. آن موقع است که فرهنگ می‌تواند به ‌سرعت و به ‌طور چشمگیر پیشرفت کند و گسترده شود و تازه پس از آن است که پای استادان برای رسیدن به این هدف به میان می‌آید.

ایکنا - به عنوان یک استاد دانشگاه که وجه معلمی دلسوزانه ای برای ادبیات و ادب‌آموزان کشور دارد نظرتان درباره استفاده کمی و کیفی آثار مولوی در کتب آموزشی چیست؟

متأسفانه برای خود انسان و روان وی وقت نمی‌گذاریم. بارها گفته‌ام که وقتی محصولی را می‌خریم ساعت‌ها وقت می‌گذاریم و بروشور آن را نگاه می‌کنیم و با دقت می‌خوانیم تا طریقه مصرف درست آن را بلد شویم و آسیبی به آن نرسانیم. اما وقتی پای پیچیده‌ترین دستگاه خلقت که همان انسان است وسط می‌آید به راهنماهایی نظیر مثنوی و گلستان و شاهنامه نگاه نمی‌کنیم تا این دستگاه را تنظیم کرده و به درک درستی از آن برسیم یا لاقل از خرابی آن بر اثر استفاده غلط جلوگیری کنیم. آثار بسیار فاخر ادبیات فارسی انسان به‌خوبی ورق خورده‌ای هستند که ذات انسان و بایدها و نبایدهای زیست و حیات وی را به خوبی نشان می‌دهند. اگر این همه توجه که مثلا وقتی دنبال برند کارآمدتر و بهتر تلفن همراه هستیم و نگرانیم که برند جعلی نخریم را در ادبیات داشتیم حاصل آن این برندهای جعلی نمی‌شد که عرض کردم فقط ادا و ژست هستند.

ایکنا - متاسفانه ترکیه با استفاده از غفلت مسئولان ما مولانا را مصادره به مطلوب کرده است. با این حال آثار این اندیشمند بزرگ ایرانی چون گنجینه‌ای برای ما ایرانی‌ها باقی مانده است. چه استفاده‌ای می‌شود از این آثار گرانبها کرد؟

ما در عرصه‌های مختلف فرهنگی همیشه غافل بودیم و متأسفانه هستیم و داریم یکی‌یکی جایگاه‌ها را از دست می‌دهیم. گاهی اوقات غفلت ما سبب می‌شود که آن هویت یا آن ویژگی را از دست بدهیم و این فقط درمورد آثار یا شخص مولوی نیست و درمورد خیلی از مسائل فرهنگی و اجتماعی نظیر آداب و آیین‌های ما صادق است که متأسفانه مورد توجه قرار نمی‌گیرند و یکی پس‌از دیگری و با غفلت ما از دست می‌روند.

وجود این آثار در کتب درسی به خودی خود دردی را دوا نمی‌کند  و ما در گام نخست باید جایگاه این آدم‌ها را در گذشته،اکنون و آینده‌ بشناسیم. مولوی و سعدی در قرن هفتم یا حافظ در قرن هشتم هر کدام اساساً لنگرگاه‌هایی بوده‌اند که در حوادث و بحران‌ها فرهنگ جامعه را حفظ کرده‌اند و باید برای مردم معرفی و به‌روز شوند  و اگر این اتفاق ولو در حد یک بیت بیفتد، مخاطب چون تشنه‌ای که به‌دنبال آب می‌گردد خود به دنبال آن کشیده خواهد شد.

ایکنا - با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید اگر حرف ناگفته‌ای باقی مانده بفرمایید.

سپاس از توجه شما و پرداختن به این موضوع مهم که نشانگر دغدغه یک رسانه مهم و معتبر است و جای سپاس‌ و تشکر دارد. امیدوارم که با تلاش‌های شما و کوشش‌های همگانی بتوانیم جایگاه این هنرمندان و شاعران بزرگ‌ را در متن عمومی جامعه نمایان کنیم.

گفت‌وگو: عباس کریمی عباسی

انتهای پیام
captcha