کد خبر: 4173490
تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۱
به مناسبت سالروز تولد خالق هشت کتاب

سهراب سپهری؛ خلوت‌گزین پژمرده‌هوا

سهراب سپهری ازجمله شاعران فارسی‌زبان است که تنوع و تطور مفاهیم در اشعار وی شدت زیادی دارد و خود، نتیجه سیر اندیشه و سفرهای مختلف روحی اوست.

امروز مصادف با سالروز تولد سهراب سپهری؛ شاعر مولف و متفاوت ایرانی در عرصه ادبیات فارسی است که به دلیل زاویه دید متفاوت و ترکیبات ادبی خاص خود که خاسته از ترکیب عرفان و اخلاق خاص اوست، اشعارش به هیچ شعر شاعر دیگری نمی‌ماند و تقلیدهای زیادی که از روی آنها شده ره به جایی نبرده و در گذشت زمان محو شده است.

یکی از ویژگی‌هایی که سهراب در اشعارش دارد ساخت ترکیبات تازه و نویی است که در زمانه او کمتر به آنها توجه شده است.کافی است به یکی از اشعار سپهری با عنوان «در قیر شب» توجه کنیم تا بارقه‌های مذکور را در آنها مشاهده کنیم:

دیرگاهی است در این تنهایی

رنگ خاموشی در طرح لب است

بانگی از دور مرا می‌خواند،

لیک پاهایم در قیر شب است

 

رخنه‌ای نیست در این تاریکی

در و دیوار به هم پیوسته

سایه‌ای لغزد اگر روی زمین

نقش وهمی است ز بندی رسته

 

نفس آدم‌ها

سربه‌سر افسرده است

روزگاری است در این گوشه‌ی پژمرده‌هوا

هر نشاطی مرده است

 

دست جادویی شب

در به روی من و غم می‌بندد

می‌کنم هر چه تلاش

او به من می‌خندد

 

نقش‌هایی که کشیدم در روز

شب ز راه آمد و با درد اندود

طرح‌هایی که فکندم در شب

روز پیدا شد و با پنبه زدود

 

دیرگاهی است که چون من همه را

رنگ خاموشی در طرح لب است

جنبشی نیست در این خاموشی

دست‌ها، پاها در قیر شب است

 

تنهایی و خاموشی از مضامین اصلی اشعار سهراب است که در این شعر تم اصلی است. ازآنجایی‌که سپهری فیلسوفی است که به دنبال چرا و چگونگی زندگی و چیستی هستی است، در طول زندگی به مطالعه ادیان مختلف و سفرهای گوناگون در این زمینه پرداخته و از مجموع اینها نوعی عرفان و اخلاق خاص خود را به دست می‌آورد که برای بیان آنها گاه به شعر و گاه به نقاشی روی آورده است. همین گوشه عزلت‌نشینی و شیوه خلوت‌گزینی است که تنهایی و خاموشی را یکی از ویژگی‌های شاعر می‌کند که به صورت مستقیم و غیر مستقیم در بطن اغلب اشعار سپهری تجلی پیدا کرده است. آشنایی شاعر با ذن و فلسفه ملل دیگر این بعد را تشدید می‌کند و در اشعار بعدی پیچیدگی و وقار این مفاهیم بیشتر می‌شود طوری که مفاهیم لایه‌لایه مخاطب‌پذیری اشعار سهراب سپهری را چون حافظ و مولانا کثرت می‌بخشد. در جای دیگری نیز شاعر آورده است:

تیرگی پا می‌کشد از بام‌ها
صبح می‌خندد به راه شهر من

دود می‌خیزد هنوز از خلوتم

با درون سوخته دارم سخن

می‌بینیم که این خلوت و تنهایی مدام در اشعار شاعر تکرار می‌شود و در اینجا به شیوایی از درون سوخته خلوت دودآلود پدیدار شده است.

توجه کنید به این بخش از یکی از اشعار سهراب:

پدرم وقتی مرد

پاسبان‌ها همه شاعر بودند...

سهراب در هفت کلمه کلی مفاهیم مختلف را گنجانده که لایه ظاهری آن تضاد شعر و پاسبان است. هر قدر شعر و شاعری لطیف و فرهنگی و روحانی است، پاسبانی خشن و نظامی و دارای بار منفی است. در لایه بعدی، بعد انسانی مفهوم قرار دارد که در آن ممکن است سهراب بخواهد بگوید که پاسبان‌های زمان پدرش انسانیت داشتند و روحیه شاعری که برخاسته از صفات نیک انسانی هستند. اما در لایه زیرینتر و ادبی ماجرا و وقتی به مفهوم غایی شعر به عنوان بیداری و شاعر به مثابه بیدار فکر کنیم می‌توانیم تحلیل کنیم که شاید منظور سپهری از این هفت کلمه این بوده که پدرش در شب درگذشته است. چراکه زمانی پاسبان‌ها بیدارند که بقیه خوابند و پس شب بوده که پدر سهراب درگذشته است و در کنار آن مفاهیمی که در لایه‌های سطحیتر است نمود پیدا می‌کند.

در بازگشت به شعر «در قیر شب» به واژگانی دیگر می‌رسیم: روز و شب و درد. در اینجا شاعر به روز و شب استعاره داده اما نه به روز مشروعیت می‌دهد نه به شب. نوعی شخصیت‌پردازی خاکستری در اشعار سهراب وجود دارد که در این بخش از چارپاره وی، خود را بروز می‌دهد. شب و روز هر دو بر هم زننده نقشه‌های سهرابند و تفکرات او  -جنبه مثبت زندگی – را پاک می‌کنند؛ یکی با درد می‌آمیزد و آن دیگری با پنبه می‌زداید. این تفکر حاصل جبرگرایی خاصی است که منشأ اصلی تفکر سهراب است و اگرچه در دوره‌هایی رنگ می‌بازد اما همیشه در اشعار وی وجود دارد. دقت کنید به این بخش از شعر:

دست جادویی شب

در به روی من و غم می‌بندد

می‌کنم هر چه تلاش

او به من می‌خندد

وقتی انسان تلاش می‌کند اما راه به جایی نمی‌برد یعنی گرفتار جبری شده که ازقضا رد اشعار بسیاری از بزرگان ادب نظیر سعدی و صائب دیده می‌شود اگرچه در صاحب گلستان مطلق است و در دیوان شاعر سبک هندی حکم نوعی اعتراض را دارد. این جبرگرایی در پایان به اعترافی تام می‌رسد و اینبار دست‌ها هم به پاهایی که در قیر شب بوده اضافه می‌شوند که به نوعی حکم نهایی دادگاه جبر برای درخواست تجدید نظر شاعر محسوب می‌شود.

در کنار این مفاهیم باید به ترکیب‌سازی‌های بدیع و استادانه سپهری هم توجه داشت. در این شعر نمونه آن وجود دارد که شب به قیر تشبیه شده و شب آنقدر سنگین و غلیظ تعبیر شده که خواننده آن را حس می‌کند.

درباره سهراب سپهری و اشعارش می‌توان ساعت‌ها گفت و نوشت که از حوصله این مجال خارج است و امید که در فرصت‌هایی دیگر به بررسی اشعار دیگری از وی بپردازیم.

عباس کریمی عباسی

انتهای پیام
captcha