حجتالاسلام والمسلمین سیدحسین فاطمینیا، فرزند مرحوم سیدعبدالله فاطمینیا، در این مراسم به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید:
مختصراً کاری را شروع کردهام که به عرض میرسانم و اگر شما امر بفرمایید کار را ادامه میدهم، کاری که شروع کردم، مطلبی است که در خصوص موضوعشناسی استاد فاطمینیا در ادبیات است. ایشان کمتر میشد که مطلبی را بیان کنند و برای آن شاهدی از ابیات و شعر نیاورند، به گونهای که آن مطلب برای جا افتادن نیاز به این شعر و این شعر برای فهمیده شدن نیاز به آن مطلب داشت.
تبحری که مرحوم استاد فاطمینیا در ادبیات داشتند فراتر از حد معمول بود. این را یکی از علما به خود بنده فرمودند که پدر شما سلاح ادب را به خدمت اجداد خود گرفته است. وقتی ایشان حدیث شریف قرب نوافل را میخواندند و به جایی میرسیدند که خداوند چشم و گوش و زبان انسان میشود برای آن شعری را بیان میکردند از جمله به این بیت اشاره میکردند که شاعر گفته است «چون تجلی کرد اوصاف قدیم/ پس بسوزد وصف حادث را گلیم».
استاد فاطمینیا با یک واسطه موثق از آیتالله بروجردی نقل کردند که حتی مار گزیده به درب منزل مرحوم نخودکی رفت و چون وی منزل نبود مار گزیده دستش را به درب منزل ایشان مالیده و خوب شده بود. ایشان در ادبیات نیز برای همین ماجرا به یک شعر عربی اشاره میکردند. با این مضمون که اگر نفس تقویت شود، میتواند فعل خود را به هر ذرهای منتقل کند. در خصوص کشف، تقسیمبندیهایی از حیث محتوای کشف و از حیث قطع و وصل در کشف داشتند و در اینجا هم از سعدی استفاده سلبی میکردند با این موضوع که «یکی پرسید از آن گم کرده فرزند/ که ای روشن گُهر پیر خردمند/ ز مصرش بوی پیراهن شنیدی/ چرا در چاه کنعانش ندیدی؟!/ بگفت: احوال ما برق جهان است/دمی پیدا و دیگر دم نهان است/گهی بر طارم اعلی نشینیم / گهی بر پشت پای خود نبینیم».
ایشان میفرمودند جناب سعدی اینجا یک تمثیل آوردهاند اما اینگونه نیست که احوال ما برق جهنده باشد که یک روز بوی پیراهن را از مصر بشنود و یک روز از چاه کنعان خبر نداشته باشد و این در مورد اولیا و انبیا مصداق پیدا نمیکند. حاج آقا میفرمودند مرحوم شیخ محمد بهاری تا دم مرگ شوخی میکرد و مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی تا دم مرگ گریه میکردند ایشان برای توجیه این گریه و خنده میفرمودند همگی از یک منبع است و برای آن به آیه قرآن اشاره میکردند که خداوند فرموده است: «وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَىٰ بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ؛ و در زمین قطعاتی مجاور و متصل است (که آثار هر قطعه مباین قطعه دیگر است) زمینی برای تاکستان و باغ انگور قابل است، و یک جا برای زراعت غلاّت و زمینی برای نخلستان آن هم نخلهای گوناگون که همه با یک آب مشروب میشوند ولی ما بعضی را در نوع میوه بر بعضی برتری میدهیم، و این امور عاقلان را ادلّه واضحی (بر حکمت صانع) است» (رعد/۴).
در پایان عرض بنده هم اشاره به استفاده ایشان از اشعار در مصائب ائمه اطهار(ع) است و فکر نمیکنم کسی از عزیزان در اینجا باشد که شعری از ابیاتی که ایشان در این زمینه میخواندند را در ذهن نداشته باشد. ایشان از این مهارت و موضوعشناسی هم برای معرفی اهل بیت(ع) و جا انداختن معارف دینی استفاده میکردند. بسیار خوشبختم که خدمت شما رسیدم و امیدوارم جسارت بنده را ببخشید.
همچنین صباح زنگنه، مؤسس اتحادیه جهانی تقریب مذاهب اسلامی در این مراسم به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید:
اوایل ورود مرحوم سیدمحمد باقر حکیم بود که از مجمع تقریب مذاهب اسلامی که در قاهره تشکیل شده بود، صحبت به میان آمد که مرحوم حکیم مطرح میکردند خوب است چنین مؤسسهای در ایران تشکیل شود لذا بنده به مقام معظم رهبری پیشنهاد دادم و در نهایت مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تشکیل شد که اولین رئیس آن مرحوم آیتالله تسخیری بودند. مطلبی که به نظر بنده میرسد، این است که استاد فاطمینیا جامع صفات و خصلتهای نیکو بودند و در مسائل فکری، اعتقاد داشتند کسانیکه صرفاً وارد جریان عرفانی شوند ممکن است اسیر عرفانهای نادرست شوند و آنهایی هم که صرفاً دنبال فقه بروند، ممکن است برای ملت مشکل درست کنند بنابراین حد وسط، جمع بین عرفان و فقه است و آیتالله فاطمینیا، این را به خوبی در زندگی خود پیاده کرد.
از جمله شخصیتهای بزرگی که از آنها نام میبرد که هم اهل فقه و هم عرفان بودند مرحوم امام خمینی(ره) و مرحوم علامه طباطبایی بودند. اگر عقلانیت را از دین بگیریم، معلوم نیست انتهای آنچه میشود؛ بنابراین تأکید زیادی بر توأمانی دین، فقه، عقلانیت و عرفان داشتند. درسهای ایشان در شرح و تفسیر نهجالبلاغه اهمیت زیادی داشت و جوانان را به سمت شناخت نهجالبلاغه سوق دادند. همچنین صحیفه سجادیه را تدریس میکردند که ارزش بالایی داشت.
ایشان مباحث دیگری هم داشتند که کمتر مورد توجه قرار گرفته که از جمله بحثهای فلسفی و ادبی است. یکی از این مباحث که مایلم درباره آن صحبت کنم، اهتمام ایشان به استخراج مطالبی از دیوان متنبی بود که از بزرگترین شعرای تاریخ جهان عرب محسوب میشود. خصوصیت این شاعر این است که محب اهل بیت(ع) و اساساً پرورشیافته خاندان علوی در کوفه بود. تمام اشعار این شخصی، سراسر حکمت و برگرفته از مطالب حضرت علی(ع) بود لذا وقتی استاد فاطمینیا به متنبی ارجاع میدادند به این علت است که فهم زبان عربی منوط به فهم ادبیات عرب است و معتقد بودند هیچ فقیهی به عمق احکام اسلامی و فقه و حدیث نائل نمیشود، مگر اینکه در ادبیات عرب غواصی کند و تمام روشها و آرایههای ادبی را درک کرده باشد تا بتواند آیات را به درستی فهم و تفسیر کند. ایشان بر روی دیوان متنبی هم کار کرده بودند که امیدواریم در آینده مورد استفاده قرار گیرد.
ارتباط ما با جهان عرب خوب است اما باید بیشتر تقویت شود. مرحوم فاطمینیا در جلسهای که در کویت دعوت میشوند، همه ادبای کویت دور ایشان حلقه زده و خواهش میکنند در کویت بمانند چون با تسلط خود بر زبان و ادبیات عربی آنها را مجذوب کرده بودند. این نکتهای است که ما کمتر به آن توجه کردهایم. بنابراین معتقدم باید ابعاد بینالمللی آیت الله فاطمینیا را بهتر بشناسیم.