کد خبر: 4182213
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۸
آیت‌الله یزدان‌پناه بیان کرد:

اجتهاد در سلوک؛ وجه تمایز علامه طباطبایی در عرفان

استاد اخلاق حوزه علمیه ضمن تأکید بر ویژگی اجتهاد در سلوک در اندیشه علامه طباطبایی توضیح داد که علامه چطور از این معنا دفاع می‌کند که دین اسلام تمام ابعاد سیر و سلوک را به انسان‌ها آموخته است.

به گزارش ایکنا، آیین بزرگداشت علامه سیدمحمدحسین طباطبایی شب گذشته 24 آبان در مجموعه فرهنگی سرچشمه برگزار شد.

در این نشست آیت‌الله سیدیدالله یزدان‌پناه؛ استاد اخلاق حوزه علمیه سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید.

ابعادی که علامه طباطبایی در عرفان به آنها پرداخته، فراوان است. در اینجا بیشتر می‌خواهم به یک اندیشه علامه در فضای سلوکی اشاره کنم که خیلی دارای اهمیت است و پی در پی ایشان متذکر این معنا شدند. اصلاً مکتب نجف در فضای سلوکی یک مکتب ویژه‌ای است چون بزرگان این مکتب هم اجتهاد در شریعت دارند، هم اجتهاد در طریقت دارند، هم اجتهاد در حقیقت و سلوک و همه را در صحنه زندگی‌شان آوردند. این در حالی است که ما مکاتب عرفانی داریم که این سه خصیصه را با هم ندارند.

باید ریز و درشت سلوک را از شریعت گرفت

من می‌خواهم درباره اجتهاد در حقیقت و علامه طباطبایی صحبت کنم. از این نظر فهم متون دینی علامه طباطبایی قابل تحسین است. خود المیزان شاهد این مسئله است. ایشان در بخش سلوک خیلی از مسائل را مطرح کردند از جمله اینکه دین در این زمینه چه می‌گوید. در همین رساله الولایه می‌گوید برخی افراد می‌گویند اصل اینکه انسان باید سلوک کند را دین گفته ولی بقیه بر عهده خودمان است. علامه مقابل این اندیشه می‌ایستد و می‌گویند مگر چنین چیزی می‌شود؟ اتفاقا ریز و درشت سلوک را باید از شریعت گرفت. ایشان در رساله الولایه یک دور این اندیشه را ساماندهی می‌کند. اگر کسی رساله الولایه را بررسی کند، اسرار سلوک بسیاری در آن آمده است.

من به نمونه‌هایی اشاره می‌کنم. در رساله الولایه علامه طباطبایی دسته‌ای از مباحث را به عنوان کلید در سلوک و فهم شریعت مطرح می‌کند که خیلی باید به آنها توجه کرد. اساساً این رساله اجتهاد در سطح عمیق‌تر دین است و باید اینگونه به این کتاب نگاه کرد. علامه طباطبایی می‌فرماید اساساً دین آمده ما را به ماورا بکشاند و این را از دل آیات و روایات فراوان می‌توان فهمید. بعد ایشان با این اندیشه نگاه خاصی به دستورات شریعت می‌کند. علامه توضیح می‌دهد دستورات شریعت با ما چه می‌کند و رعایت حلال و حرام چگونه راه را به روی ما باز می‌کند. کار علامه یک اجتهاد کلان است یعنی باید خیلی چیزها کنار هم قرار بگیرد تا به این نتایج برسیم. ایشان همه دستورات دینی و حلال و حرام‌های شریعت را با این نگاه دسته‌بندی و تصریح می‌کند اینها راه تقرب است.

ایشان با تلاش فراوان نشان می‌دهد راه سعادت، راه معرفت نفس است و آیات و روایات فراوانی در این زمینه می‌آورد. اینکه من عبادتی کنم که از دل آن عبادت، خودم را ببینم موجب تقرب نیست. حتی سلوکی کنم که در آن خود مطرح شود یا سلوکی کنم که خود به معرفت برسم مایه تقرب و سعادت نیست. مایه سعادت، انقیاد و خضوع و بندگی نسبت به حضرت احدیت است، شکستگی و ندیدن خود است. اگر نگاه کنید علامه دسته‌ای از اندیشه‌ها را گفته که اگر آنها را کنار هم بنشانید، نگرشی در سلوک به شما می‌دهد که همه برآمده از دین و رویکردش آن مجتهدانه است.

ایشان تصریح می‌کند راه، راه معرفت نفس است نه راه آفاقی. شواهدی از آیات و بیان اهل بیت می‌آورد و بعد توضیح می‌دهد اگر شریعت مایه تقرب است چرا دیگران شریعت دارند ولی مایه تقرب نیست. ایشان توضیح می‌دهد فهم شریعت سطوحی دارد. بنابراین رساله الولایه یک کار مجتهدانه سلوکی است که ایشان نشان داده و از کلان‌ترین مسائل تا جزئی‌ترین مسائل را در آن توضیح داده است.

کثرت مطالب سلوکی در المیزان

جابجای المیزان نیز نکات سلوکی وجود دارد و مباحث متعدد سلوکی را می‌توانیم در آن پیدا کنیم. علامه در تفسیر سوره حمد، لب اندیشه این سوره که مسئله صراط مستقیم است و اینکه نسبت همه راه‌های شریعت با صراط مستقیم چیست را به خوبی توضیح داده است. ایشان یک رمزی در این زمینه ارائه داده است که این راه‌ها را به چه معیاری می‌توان پذیرفت.

برخی بزرگان روش سلوکی‌شان تفکر فطری است که در این مسیر رشد می‌کنند و به حقیقت می‌رسند. برخی دیگر از راه عشق جلو می‌روند. عده‌ای دیگر در فضای مبارزه با نفس اماره هستند. پس ما انواع راه‌ها را برای رسیدن به خدا داریم. اگر از علامه بپرسید چطور این راه‌ها را بپذیریم ایشان می‌گوید در نسبت صراط و سبل این مسئله را حل کردم. ایشان هیمنه صراط بر سبل و حضور صراط بر سبل و جلوه صراط در سبل و ارزش هر مرتبه از راه‌های سلوکی با اصل حقیقت را توضیح دادند.

نمونه‌ای دیگر عرض کنم. ایشان در همین المیزان بحثی درباره مراتب اسلام و ایمان دارد. این مراتب اسلام و ایمانی که علامه به آن اشاره می‌کند چهار مرتبه است. اگر کسی اندیشه‌ای که علامه در این دو صفحه گفته است را نگاه کند می‌بیند عمق عجیبی دارد و کل مراتب ایمان و اینکه مؤمن چطور می‌تواند موحد حقیقی شود را بیان کرده است. در اینجا علامه طباطبایی مراحل رسیدن به یقین که بالاترین مرتبه است را توضیح می‌دهد. اگر به لحاظ اجتهادی بررسی کنید، درمی‌یابید که دین در باب سلوک چقدر حرف دارد.

یک قاعده به شما بدهم. در تمام بحث‌هایی که به انبیا مطرح می‌شود علامه یک بحث سلوکی گنجانده است. مثلاً در بحث ادب انبیا همین کار را می‌کند. می‌خواهم عرض کنم علامه طباطبایی واقعا معتقد بود دین در این زمینه حرف دارد و هر چه به آن رسیده است را بسط داده است و این کار از هر کسی ساخته نیست.

انتهای پیام
captcha