دوره‌ای که همه مشغول فقه و اصول بودند علامه طباطبایی علوم عقلی تدریس می‌کرد
کد خبر: 4181374
تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۴
آیت‌الله احمد بهشتی در گفت‌وگو با ایکنا:

دوره‌ای که همه مشغول فقه و اصول بودند علامه طباطبایی علوم عقلی تدریس می‌کرد

شاگرد علامه طباطبایی ضمن اشاره به اهمیت تفسیر قرآن به قرآن علامه طباطبایی تصریح کرد: در آن دوره همه دنبال فقه و اصول بودند و کسی دنبال علوم عقلی نبود، ولی ایشان سراغ چیزی رفتند که جایش در حوزه خالی بود؛ یعنی علوم عقلی و تفسیر قرآن.

احمد بهشتیدر آستانه 24 آبان و سالروز درگذشت علامه طباطبایی، فیلسوف، عارف و مفسر بزرگ قرن هستیم؛ شخصیتی که بیشتر او را به جهت نگارش تفسیر المیزان می‌شناسند ولی گستره دانشی او و تبحرش در فلسفه، عرفان، حدیث، فقه و اصول در کنار آراستگی به اخلاق و معنویت، از او شخصیتی بی‌بدیل ساخت که به فرموده شهید مطهری باید ده‌ها سال بگذرد تا عمق اندیشه او شناخته شود.

در یک نگاه سیدمحمدحسین طباطبایی در سال ۱۲۸۱ در تبریز در خانواده‌ای مذهبی و اصیل به دنیا آمد. سال ۱۳۰۴ عازم نجف شد تا تحصیلات خود را تکمیل کند. ایشان مدت یازده سال در آنجا به تحصیل پرداخت و در محضر عالمان بزرگی چون نائینی، سیدابوالحسن اصفهانی، شیخ محمدحسین اصفهانی و سیدعلی قاضی به فراگیری علوم همت گماشت. علامه طباطبایی علاوه بر دانش‌های مرسوم حوزوی، در جبر و هندسه و هیئت قدیم نیز مهارت داشت.

در ۱۳۱۴ به دلیل مشکلات مالی و معیشتی به تبریز برگشت و به مدت ده سال به کشاورزی در روستای شادآباد مشغول شد. در آن دوران به تألیف کتب پرداخت، ولی آن ایام را خسارت عمرش معرفی می‌کند. سال ۱۳۲۵ پس از ورود به قم، در روزهای تعطیلی حوزه، درس تفسیر شروع را کرد و شاگردانی تربیت کرد که بعدها هر کدام از آنان از نام‌آوران صحنه دانش و حکمت و عرفان شدند.

به همین مناسبت با آیت‌الله احمد بهشتی؛ عضو مجلس خبرگان رهبری و از شاگردان علامه طباطبایی گفت‌وگو کردیم که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید؛

ایکنا ـ بارزترین ویژگی‌های علامه طباطبایی که توانست ایشان را به یک چهره ماندگار در تاریخ تشیع تبدیل کند چه بود؟

ویژگی‌های ایشان از چند جهت قابل توجه است؛ اول از نظر تقوا و توجه به آداب شرعی اعم از واجبات و مستحبات. این جهت در سیره ایشان خیلی مهم و شاخص بودند. ویژگی دوم تواضع بود خصوصا تواضع علمی یعنی در برابر علما و بزرگان تواضع علمی داشتند و اگر یک نظریه‌ای را قبول نداشتند اینطور نبود که طرف را مسخره کنند بلکه نقد خود را مطرح می‌کردند بی‌آنکه صاحب نظریه را زیر سوال ببرند. فرق دارد که ما نظریه را زیر سوال ببریم یا صاحب نظریه را زیر سوال ببریم. 

ویژگی سوم توجه ایشان به استاد و شاگردان بود. نسبت به اساتید خودشان حد اعلای احترام و تواضع را به کار می‌بردند، نسبت به شاگردانشان هم بسیار محبت داشتند. آنچه شاگرد را می‌پرورد محبت استاد است. ایشان نسبت به شاگردانشان محبت داشتند و این محبت استاد نسبت به شاگرد برای شاگرد شوق‌انگیز است به همین لحاظ شاگردان شاخصی تربیت کردند. اگر علامه آنقدر به شاگردان خود محبت داشتند شاگردانش مانند شهید مطهری هم نهایت تواضع را نسبت به استاد خودشان داشتند و حتی در نوشته‌هایشان وقتی اسم علامه را ذکر می‌کردند به دنبالش می‌نوشتند «روحی فداه».

ویژگی دیگرشان این بود که از اوقات خودشان حداکثر استفاده را می‌کردند. یکی از فرزندانشان نقل می‌کرد مادرمان رسمش این بود وقتی علامه مشغول مطالعه بود نزد ایشان استکان چای می‌برد ولی صحبتی نمی‌کرد تا رشته فکر ایشان قطع نشود. این هم از ویژگی‌های ایشان است که خداوند چنین همسری به ایشان داد که مواظب بود جایی که ایشان مشغول مطالعه است صحبت نکند تا رشته فکرش پاره شود.

مورد بعد توجه ایشان به اینکه هر چه بلد است هم تعلیم دهد و هم به یادگار بگذارد. اگر عالم در علمش بخیل باشد عیب بزرگی است. عالم باید صاحب جود باشد و علمش را منتقل کند؛ هم به کسانی که شاگردش هستند و هم نسبت به آیندگان لذا ایشان از این جهت هم ویژگی برجسته‌ای داشت و علم و دانش خودش را یا به صورت شفاهی منتقل کرد یا به صورت کتبی. باز از ویژگی‌های ایشان این است که مدت‌ها با پروفسور کربن گفت‌وگو داشت یعنی یک دانشمند مسیحی هم تحت تاثیر اخلاق اجتماعی و اخلاق علمی ایشان قرار گرفته بود و از محضر ایشان استفاده می‌کرد.

ایکنا ـ در خصوص سابقه آشنایی خودتان با علامه طباطبایی توضیح بفرمایید.

بنده تا سال 38 دروس سطح را در شیراز می‌خواندم. وقتی به قم آمدم تصمیم گرفتم در جلسه درس فلسفه علامه طباطبایی شرکت کنم. ایشان صبح‌ها در مسجد سلماسی «الهیات شفا» درس می‌دادند و بنده نیز خدمت ایشان می‌رسیدم. بعدا ایشان در مسجد خان درس «اسفار» را شروع کردند و در آن درس نیز شرکت می‌کردم. درس شفایشان خلوت شده بود ولی درس اسفار شلوغ بود و عده زیادی از فضلای حوزه در درس اسفار ایشان شرکت می‌کردند.

ایکنا ـ با توجه به اینکه لازمه فعالیت فلسفی آزاداندیشی است، شما این ویژگی را در دروس فلسفه علامه طباطبایی مشاهده می‌کردید؟

بله، اگر در فلسفه آزادی اندیشه نباشد نمی‌توان به فیلسوف، فیلسوف گفت. فیلسوف کسی است که آزادی اندیشه و حریت فکری داشته باشد. اگر حریت فکری نداشته باشد چطور می‌تواند فیلسوف باشد. می‌گویند ارسطو اول تحت تاثیر استادش افلاطون بود و سعی می‌کرد از محدوده اندیشه افلاطون خارج نشود ولی بعدا گفت استاد عزیز است ولی حق از استاد عزیزتر است لذا به خودش اجازه داد در برابر اندیشه‌های افلاطون صاحب اندیشه باشد لذا اگر افلاطون قائل به نظریه مثل بود، ارسطو با مثل افلاطونی مخالفت کرد و آن را قبول نکرد. بنابراین فیلسوف کسی است که آزادی اندیشه داشته باشد و اندیشه‌های دیگران را هم ببیند و بتواند نقادی کند و صاحب اندیشه باشد.

قطعا علامه طباطبایی از آزادی اندیشه برخوردار بود. به عنوان مثال پیرامون این مسئله که جامعه چگونه پدید آمده است، آیا انسان مدنی بالطبع است یا به حکم ضرورت، اجتماعی شده است، غالبا متفکران اسلامی می‌گویند انسان مدنی بالطبع است ولی برخی گفتند انسان به حکم نیاز و ضرورت تن به زندگی اجتماعی داده است. علامه طباطبایی همین نظر را در تفسیر المیزان ترجیح می‌دهد. بنابراین ایشان آزادی اندیشه داشتند و در برابر بزرگان نیز اظهارنظر می‌کردند.

ایکنا ـ شما که در جلسات درس ایشان حضور پیدا می‌کردید، خاطره‌ای از آن جلسات در ذهن دارید؟

خاطره ما از ایشان این است که خیلی محجوب بودند و حتی به کسی نگاه نمی‌کردند و همیشه با آرامش خاطر درسشان را می‌گفتند. اینطور نبود اگر کسی به ایشان اشکالی وارد می‌کرد عصبانی بشود و داد بزند. خیلی متواضع بودند و با آرامش درس می‌دادند و اگر کسی اشکالی داشت با آرامش جواب می‌دادند و تواضعشان را هیچ وقت از دست نمی‌دادند.

ایکنا ـ در خصوص اثر گرانسنگ ایشان یعنی تفسیر المیزان هم توضیح بدهید، چرا ایشان به سمت تفسیر قرآن رفتند؟

اگر ایشان این کار را نمی‌کردند جای سوال داشت. کسی که اینطور به حقایق قرآنی اشراف دارد چرا نباید معلومات خودش را روی کاغذ بیاورد و در معرض استفاده دیگران قرار دهد. ایشان سبک ویژه‌ای در تفسیر دارد و آن سبک قرآن به قرآن است. البته معنایش این نیست که به روایات مراجعه نکنند، ایشان به روایات هم مراجعه می‌کرد و حتی به طور جداگانه یک تفسیر روایی هم نوشتند یعنی در واقع ایشان دو تفسیر دارند؛ یک تفسیر المیزان که قرآن به قرآن است و یک تفسیر دیگری دارند که تفسیر قرآن با روایات است.

تفسیر المیزان تفسیری جامع است به جهت اینکه وقتی ایشان قرآن را با قرآن تطبیق می‌دهد، سراغ روایات می‌رود و روایات را نقل می‌کند و از آن بهره می‌گیرد. بانی این سبک تفسیر خود ائمه اطهار هستند و علامه این سبک را زنده کرد و در معرض افکار اهل علم قرار داد.

باید به این نکته توجه داشت که علامه طباطبایی فقط فیلسوف نبود، فقیه هم بود، اصولی هم بود ولی خودشان می‌گفتند وقتی به قم آمدم دیدم جای علوم عقلی و تفسیر در حوزه خالی است لذا ایشان این خلأ را پر کردند. همه دنبال فقه و اصول بودند و کسی دنبال علوم عقلی نبود لذا ایشان به جای اینکه دنبال فقه و اصول بروند سراغ همان چیزی رفتند که جایش در حوزه خالی بود و آن علوم عقلی و تفسیر قرآن بود لذا به این سمت آمدند که علوم عقلی و تفسیر را تدریس کنند تا این خلا را پر کنند.

ایکنا ـ به عنوان سوال پایانی، چرا ما شخصیت‌هایی مثل علامه طباطبایی در زمان خودمان کم داریم؟

باباطاهر می‌گوید؛ بهر الفی الف قدی بر آیو / الف قدم که در الف آمدستم. سعدی هم می‌گوید؛ صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را / تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید. معلوم است چنین نوابغی عزیز الوجود هستند و کمتر پدید می‌آیند و این یک امر طبیعی است.

انتهای پیام
captcha