لزوم حضور فلسفه اسلامی در تحولات فلسفه جهانی
کد خبر: 4203977
تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۳
حجت‌الاسلام مهدی عبداللهی تأکید کرد؛

لزوم حضور فلسفه اسلامی در تحولات فلسفه جهانی

دانشیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با تأکید بر لزوم حضور فلسفه اسلامی در تحولات فلسفه جهانی، گفت: رهبر انقلاب نیز بر این موضوع تأکید کردند و فرمودند نوعی فلسفه جهانی در حال شکل‌گیری است ولی متأسفانه فلسفه اسلامی در این فلسفه حضور زنده‌ای ندارد که به کم‌کاری پژوهشگران فلسفه اسلامی و به تصور ناقضی که پژوهشگران فلسفه اسلامی از فلسفه غرب و شرق دارند، بازگشت دارد.

مهدی عبداللهیبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی عبداللهی؛ دانشیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم، شامگاه 16 اسفندماه در نشست علمی «بایدها و نبایدهای تحصیل در علوم عقلی اسلامی» که از سوی مؤسسه پژوهشی امام علی (ع) برگزار شد با بیان اینکه اصول فقه منطق فهم نصوص مربوط به عمل است و حجم عظیمی از روایات و آیات ناظر به احکام فقهی اخلاقی است، گفت: چطور ما برای فهم این نوع احکام منطق اجتهادی و فهم داریم و اصول فقه برای این مسئله تأسیس شده است ولی چرا در مورد آیات و روایات معرفتی ناظر به هست‌ها و نیست‌ها سخن از منطق فهم آن‌ها نزنیم. به همان میزان که فهم آیات و روایات فقهی نیازمند منطق فهم و اصول است آیات و روایات معرفتی هم نیازمند اصول و قواعد و باید و نبایدهای روش‌شناختی و مقدماتی برای فهم متون هستند.

وی افزود: شهید مطهری در تعبیری فرمودند که مثلا روایت امیرمؤمنان(ع) «داخِلٌ فِی الْاَشْیاءِ لا بِالْمُمازَجَةِ وَ خارِجٌ عَنِ الْاَشْیاءِ لا بِالْمُبایَنَةِ ...» بدون اتکا به مبانی عرفانی و فلسفی نمی‌توان این روایت را درست فهم کرد؛ بنابراین فلسفه به ما برای فهم متون معرفتی کمک می‌کند.

عبداللهی تصریح کرد: امتداد دوم فلسفه که ما می‌توانیم از آن برای اهداف و اغراض دیگری استفاده کنیم تأثیر و استفاده از فلسفه اسلامی در مقارنه با فلسفه غرب است. در بین دانش‌های بشری، فلسفه‌های مختلف شرقی و غربی را داریم و به صورت کلی فلسفه اسلامی می‌تواند دستمایه یک پژوهشگر فلسفه اسلامی قرار گیرد و با تکیه بر آن به مباحث تطبیقی بین فلسفه اسلامی و غربی بپردازد. البته تمام این کارکردها برآمده از آموزش متقن در این عرصه است.

لزوم حضور فلسفه اسلامی در تحولات فلسفه جهانی

استاد سطوح عالی حوزه بیان کرد: در عرصه پژوهش یکی از زمینه‌ها آن است که با استفاده از فلسفه و سنت اسلامی که به صورت متقن آموخته شده است وارد تطبیق شویم و حتی می‌توان مدعی شد که این فعالیت تطبیقی، یکی از ضرورت‌های کنونی است و تفننی تلقی نمی‌شود. رهبر انقلاب در جمع برخی از اهل فلسفه هم بر این موضوع تأکید کردند و فرمودند نوعی فلسفه جهانی در حال شکل‌گیری است ولی متأسفانه فلسفه اسلامی در این فلسفه حضور زنده‌ای ندارد که به کم‌کاری پژوهشگران فلسفه اسلامی و به تصور ناقضی که پژوهشگران فلسفه اسلامی از فلسفه غرب و شرق دارند، بازگشت دارد.

دانشیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، اظهار کرد: ممکن است کسانی معتقد باشند که فلسفه اسلامی چنین قابلیتی ندارد، به خصوص مخالفان فلسفه اسلامی ممکن است این اشکال را طرح کنند که فلسفه اسلامی 400 سال است که گرفتار رکود و ضعف است و پژوهشگران فلسفه اسلامی همچنان از میراث گذشتگان ارتزاق می‌کنند لذا ظرفیتی برای حضور در فلسفه جهانی ندارد.

وی اضافه کرد: معرفت‌شناسی به مثابه یک دانش فلسفی از دوره رنسانس با ظهور جان لاک و دکارت و ... به عنوان حوزه مستقل شکل گرفت و در دوره معاصر هم عنوان اپیستمولوژی و به صورت دانش مستقل مستقر شد ولی در فلسفه اسلامی با وجود اینکه آرا و انظار معرفت‌شناسانه وجود داشته است ولی با منظومه و مجموعه معرفت‌شناسی در فلسفه اسلامی مواجه نبوده‌ایم؛ لذا گرفتار برخی ضعف‌ها بوده‌ایم.

وی ادامه داد: البته علامه طباطبایی در مواجهه با علوم انسانی اسلامی غربی و مباحث معرفت‌شناسی غربی، کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم را تدوین کردند و به صورت مستقل از معرفت‌شناسی سخن گفتند لذا ایشان بنیانگذار معرفت‌شناسی در فلسفه اسلامی هستند.

عبداللهی با بیان اینکه راهی که علامه بنیانگذار آن بودند توسط پژوهشگران و استادان فلسفه در نسل‌های بعد از ایشان امتداد یافته است، اظهار کرد: امروز با ادبیاتی غنی در حوزه معرفت‌شناسی مواجه هستیم که نشان می‌دهد فلسفه اسلامی ظرفیت جدی در این زمینه دارد و ما می‌توانیم از ظرفیت فلسفه با استفاده از اندیشه فلاسفه گذشته و حال به آرا و انظار جدید دست یابیم.

وی افزود: جهت دوم در خصوص امتداد فلسفه، امتداد در مباحث تطبیقی بود که این مسئله هم از دوره‌ای شروع شد و به خوبی به مرحله پختگی خود رسیده است و در سایر حوزه‌ها مانند علم‌النفس فلسفه اسلامی هم می‌توانیم به مطالعه تطبیقی با فلسفه ذهن موجود در فلسفه تحلیلی غربی برویم و در مباحث هستی‌شناسی، مباحث فلسفه اسلامی را به مباحث متافیزیکی در فلسفه تحلیلی غربی ببریم.

لزوم آموزش متقن فلسفه

این پژوهشکر فلسفه در پاسخ به این پرسش که برخی از پژوهشگران فلسفه اسلامی وارد مباحث تطبیقی شده‌اند ولی چرا در فلسفه غرب گیر افتادند و نتوانستند خود را بیرون بکشند؟ گفت: همانطور که در سخنان قبل تأکید کردم مهم، آموزش متقن، مقدماتی و متوسط را باید در فلسفه اسلامی پشت سر بگذاریم تا بتوانیم وارد مطالعات تطبیقی و مقارنه شویم و البته مقارنه زمانی ممکن است که از فلسفه طرف مقابل هم به خوبی آگاه باشیم لذا یکی از آفات مباحث تطبیقی همین است که گاهی اوقات افراد از یک طر ف اطلاع کافی ندارند و از پس کار به سلامتی برنمی‌آیند؛ ذکر این نکته هم لازم است که آشنایی باز بان اصلی و روش فلاسفه ضروری است و نباید صرفاً به ترجمه‌ها و شنیده‌ها بسنده شود زیرا برخی ترجمه‌ها غلط‌هایی دارند و شنیده‌ها هم قابل اعتماد نیستند.

 وی با بیان اینکه پس تاکنون کاربرد فلسفه شامل فلسفه برای فلسفه و فلسفه برای مباحث تطبیقی بیان شد، افزود: جهت دیگر در امتداد فلسفه و استفاده از فلسفه اسلامی، نتایج و کارکردهای فلسفه اسلامی در نسبت الهیات و فلسفه اسلامی است؛ در زمانه ما کلام و الهیات به دو شاخه جدید و قدیم تقسیم می‌شود لذا نسبت فلسفه اسلامی هم باید با هر دو کلام بحث شود؛ دانش فلسفه اسلامی از همان دهه‌های نخست با کلام در تنافی بود و متکلمین همواره با فلاسفه نزاع داشتند.

تاختن کلامیون بر فلاسفه

دانشیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، تصریح کرد: البته متکلمان مخالف فلاسفه، عمدتاً متکلمان متقدم اشعری مسلک بوده‌اند؛ مانند عبدالکریم شهرستانی، فخررازی و غزالی که شمشیر تکفیر را آخته کرد و بر فلاسفه تاخت. به تعبیر شهید مطهری از زمان شکل‌گیری فلسفه اسلامی تا حکمت متعالیه، چند جریان فلسفی حضور یافت که به تصور بسیاری از متکلمان اشعری، مسائل و دیدگاه‌های فلسفی با دیدگاه‌های الهیاتی و دینی در تضاد است لذا غزالی 20 دیدگاه فلسفی مطرح کرد و آن را ناسازگار با مباحث دینی دانست.

وی تأکید کرد: این جدال ادامه یافت تا اینکه فیلسوف متکلمانی مانند خاندان نوبختی و نظام و خواجه نصیر طوسی فاصله میان کلام و فلسفه کاهش یافت تا جایی که خواجه نصیر در کتاب تجرید این فاصله را به اندک فاصله تغییر داد. خواجه در این کار توفیق کاملی پیدا کرد و فلسفه و کلام را به هم رساند لذا کلام فلسفی شکل گرفت یعنی کلامی که ابتدا مباحث فلسفی مانند جوهر و عرض را مطرح کرد و از مسائل فلسفی در اثبات مباحث اعتقادی استفاده کرد. لذا یکی از کارکردهای فلسفه، کاربرد آن برای اغراض کلامی است و سابقه کلام شیعی نشان می‌دهد که از خواجه به بعد کلام فلسفی در فرهنگج شیعی شکل گرفت و حتی متکلمان اشعری هم بعد از خواجه از او پیروی کردند و مقاصد که کتاب مهم اشعری است رویکرد خواجه را دنبال کردند.     

انتهای پیام
captcha