حجتالاسلام علیرضا قبادی، جامعهشناس و کارشناس دین، به مناسبت ماه رمضان سلسله یادداشتهایی را با محور «دینداری در قرآن» نوشته که هر روز از رسانه ایکنا منتشر میشود. مشروح بیست و سومین یادداشت را در ادامه میخوانید.
چنانچه در گفتار قبل اشاره شد، تجربه دینی قارون که در سوره قصص قرآن کریم آمده است، آموزهها و معارف مهم و بلندی دارد که در عرف عام تنها به گنج قارون تقلیل یافته است و زوایای مهم دیگر این تجربه دینی کمتر مورد تأمل و تدقیق قرار گرفته است. برای بهرهگیری از معارف و آموزههای آن لازم است، ارکان (ابعاد) و مؤلفههای این تجربه دینی مشخص شود تا آموزهها و معارف آن روشنتر شود.
ابعاد یا ارکان تجربه قارون به هفت بخش زیر تفکیک میشود.
۱- آغازین رکن این تجربه وضعیت گذشته قارون است که در آیه قرآنی او از قوم موسی شمرده شده است.
۲- رکن دوم این تجربه ثروت زیادی است که به قارون رسیده است، ثروتی که غیر قابل وصف است.
۳- خیرخواهی ناصحان، رکن دیگر این تجربه دینی است. مفاد اندرز آنان به قارون عبارتند از : الف) ثروتت موجب بد مستیات نشود؛ ب) آخرت جو باش؛ ج) دنیایت را خوب بشناس؛ د) نیکی کن، همانگونه که خدا به تو نیکی کرده است؛ ه) مسیر فساد را طلب نکن. چنین موعظههایی نشان میدهد که او پس از دستیابی به ثروت زیاد، خلاف نصایح مزبور رفتار میکرد؛ به عبارت دیگر دستیابی به ثروت، با ترک این اندرزها محقق شده است.
۴- رکن یا محور مهم دیگر این تجربه دینی، نگاه دوگانه مردم نسبت به ثروت قارون و به تبع به منزلت اجتماعی اوست؛ ذیل این محور دو گروه قرار گرفتند: الف) کسانی که اصطلاحا دنیا طلبند. در نگاه آنان، قارون فردی برخوردار و بزرگ شمرده میشود و آرزو میکنند که زندگی آنان مشابه زندگی قارون شود؛ ب) دانایان(حکما) از مردم که، پاداشی را که خداوند برای اهل ایمان و نیکوکاران در نظر گرفته را بسیار بهتر و ارزشمندتر میدانند. چنانچه قرآن اشاره دارد تعداد افراد این گروه از مردم اندک است؛ زیرا تنها صبرکنندگان چنین درکی دارند.
۵- نگاه استقلالی قارون نسبت به ثروت خویش. یکی از اصلیترین معارف نهفته در تجربه دینی مزبور، خود خداپنداری قارون درباره ثروتش است. به عبارت دیگر وجه ناپسند ثروت نه خود ثروت؛ بلکه نگاه استقلالی قارون به ثروت است، با اینکه در آیه ۷۸ قارون، اذعان دارد به «آنچه به من داده شد»؛ اما با فراموش کردن این اعطا، دستیابی به ثروت را محصول و محصور دانش خود به حساب آورده و ثروت را با بخل و عدم پرداخت حقوق مردم و فخر فروشی به آنان نیز همراه کرده است. خداوند برای تنبه و اصلاح نگاه استقلالی او به ثروت، سنت های عام جاری الهی در حاکمیت هستی را یاد آور می شود و از بین رفتن داراییهای سایر سرکشان در امتهای پیشین را مثال میآورد. البته این تذکار مایه عبرت او نمیشود، تا اینکه خود مایه عبرت شد و خود و ثروتش در زمین فرو رفت و هیچ گروهی نداشت که او را در برابر قهر خدا یاری کند و خود نیز نتوانست از خویش دفاع کند.
۶- حادثه فرورفتن قارون و ثروتش. این بعد از تجربه دینی به خلاف سایر ابعاد، درسی برای معاصرین و آیندگان قارون است، بدین گونه که منجر به تغییر دیدگاه مردمی شد که تمنای زندگی قارون را داشتند(در بند دوم به این گروه اشاره شد) زیرا آنان پس از مشاهده به زمین فرو رفتن قارون و ثروتش گفتند وای! چه خوب شد، ما جای قارون نبودیم! و تصدیق کردند به اینکه خداوند مالک هستی است و او هر که را بخواهد رزقش را وسعت میبخشد یا تنگ میگرداند. به عبارت دیگر به حضور خداوند و اثرگذاری او در هستی ایمان آوردند.
۷- آخرین بعد بسیار مهم این تجربه دینی، اذعان(گروه دوم) به این است که رستگاری خارج از دسترس کافران است.
انتهای پیام