حتماً همه ما در روزمره بارها و بارها از بیمسئولیتیهای فردی و اجتماعی افراد خشمگین، ناراحت و سرخورده شدهایم؛ بنابراین مسئولیتپذیری از جمله بایدهای زندگی است که اگر کسی آن را ندارد باید بکوشد تا به دست آورد؛ چراکه قطعاً مسئولیتپذیری یکی از علتهای بند شدن سنگ روی سنگ در جهان است و رنجی که فرد از فقدان این ویژگی به خود و جامعه متحمل میکند، قابل سنجش نیست.
آموزش و تمرین مسئولیتپذیری را باید از کودکی آغاز کرد و قطعاً آموزش مسئولیتپذیری به کودکان و نوجوانان یکی از چالشهای فرزندپروری است و اگر مسئولیتپذیری را از همان کودکی به عنوان یک «باید» مشق کرده بودیم مطمئناً روزگار کمچالشتری را شاهد بودیم.
ایکنا برای پرداختن به این موضوع مهم، گفتوگویی با نجم سادات مجدزاده، رواندرمانگر حوزه کودک و نوجوان انجام داده و به موضوع «تربیت فرزند مسئولیتپذیر» پرداخته است که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
آنچه درباره مسئولیتپذیری کودکان مهم است و باید تعریف کرد این است که مسئولیتپذیری چیست؟ و شامل چه مواردی میشود؟ درباره پاسخ به چیستی مسئولیت و مسئولیتپذیری میتوان گفت فرد قابلیت پذیرش و پاسخگویی به آنچه بر عهده او گذاشته شده است و از او درخواست میشود را داشته باشد؛ یعنی مسئولیتپذیری وظیفه، تحمیل و اجبار نیست و فرد میتواند رد کند یا بپذیرد و در واقع نوعی پیشنهاد است. مسئولیتپذیری بهصورت ارثی و ژنتیکی نیست بلکه تحت تأثیر تربیت و محیط است.
برای تربیت کودک مسئولیتپذیر، چهار سرفصل بسیار مهم وجود دارد که عبارت است از طی کردن مناسب رشد فرایندی و مراحل رشدی، یعنی کودک باید از ابتدا توجه و دوست داشتن غیرمشروط را دریافت کرده باشد و بداند که آنچه اکنون هست خوب است و بهترین هدیهای است که میتواند برای پدر و مادرش باشد. بهترین سنی که کودک میتواند این احساس را دریافت کند بین یک تا دو و نیم سالگی است.
کودک باید دریافت کند که او خوب است و پدر و مادر در هر شرایطی او را دوست دارند؛ البته این توجه غیرمشروط در هر سنی لازم است و در سنهای پایین تأثیر بیشتری دارد و به رشد شخصیتی کمک میکند و پیشزمینهای برای مسئولیتپذیری فرد است. وقتی کودک عزتنفس بالاتری داشته باشد بهتر میتواند کارهای خود را انجام دهد و باورش نسبت به تواناییهایش بیشتر میشود.
موضوع بعدی این است که در رشد شخصیت کودک به استقلال او کمک کنیم؛ یعنی هر کاری که کودک در هر سن و مرحلهای به تنهایی میتواند انجام دهد که متناسب با سن و توان او است را انجام دهد. والدین نباید کارهای او را انجام دهند و بهترین کاری که در این مواقع میتوان انجام داد کمک نکردن است. والدین نباید به جای فرزند کاری را انجام دهند و مدام در کنار او باشند تا کارها را کمک و اصلاح کنند؛ زیرا کودک در نهایت حس اعتماد به خود را از دست میدهد و به کمک والد وابسته میشود.
اگر کودک دو ساله میتواند خودش غذا بخورد، حتی اگر غذا را میریزد باید شرایط را فراهم کنیم تا به تنهایی غذا بخورد و یاد بگیرد. بنابراین کودک باید هر کاری را متناسب با سن خود، مرحله به مرحله انجام دهد. کودکان هرچه بزرگتر میشوند تواناییهای بیشتری مییابند و باید اجازه دهیم که کار کنند حتی اگر ناقص کاری را انجام میدهند و این موضوع به استقلال رشد فردی آنها کمک میکند. وقتی استقلال رشد فردی بالا رود مسئولیتپذیری آنها بیشتر میشود.
نکته سوم تصویری است که والدین و شرایط خانوادگی از مسئولیتپذیری برای کودکان ایجاد میکند، اینکه هر یک از اعضای خانواده نسبت به مسئولیتهای خود چه دیدگاهی دارند بسیار مهم است؛ مثلاً مادر با توجه به مسئولیتهایی که در خانه دارد مسئولیتهای خود را با چه دیدگاهی به کودک القا میکند. والدین باید اینگونه مطرح کنند که مسئولیتپذیری نه صرفاً بر مبنای پذیرش مسئولیت بلکه باید بر پایه ارزشهای مثبت باشد.
قرار نیست دیدگاه کودکی که همه کارهای خود را به خوبی انجام میدهد خالی از ارزش باشد، یعنی آن دیدگاهی که نسبت به کار دارد تعیین کننده است. گاهی کودکی یک کار نادرست را که ارزش منفی دارد به خوبی انجام میدهد بنابراین باید دیدگاهها نسبت به مسئولیتپذیری مبتنی بر ارزش باشد؛ مثلاً کودکی برنامهریزی میکند که کاری را در قالب آزار رساندن به کودک دیگر است انجام دهد و این کار را برنامهریزی شده به خوبی و با مسئولیتپذیری تمام انجام میدهد، در صورتی که کار ارزشمندی نیست.
نکته چهارم نگاه تحسین و تقدیری است که نسبت به کودک داریم؛ بسیار مهم است که نسبت به کاری که بچهها انجام میدهند نگاه تحسینبرانگیز و زودبازده داشته باشیم و همان لحظه نسبت به کودک تحسین و تشویق داشته باشیم و تشویق کودکان را به تعویق نیندازیم.
باید حس خوشایندی را در کودک ایجاد کنیم؛ گاهی کودکان کاری را انجام میدهند و ما با این دیدگاه که وظیفه آنهاست نسبت به انجام آن کار حس قدردانی نداریم مثلاً کودکی اتاق خود را تمیز میکند و مادر با این دیدگاه که این کار وظیفه اوست نسبت به این کار بیتوجه است، در صورتی که این کار در سنین کودکی نوعی پذیرش مسئولیت است و پیشتر شرح داده شد که قبول مسئولیت اجباری و تحمیلی نیست؛ بنابراین لازم است تا کودکی که مسئولیتی را برعهده گرفته را تقدیر و تشویق کنیم تا حس خوشایندی در کودک ایجاد کنیم. رعایت این موضوعات در حس ایجاد مسئولیتپذیری بسیار تأثیرگذار است.
موضوع مهم دیگر در زمینه مسئولیتپذیری، نحوه درخواست و شرایط مکانی و زمانی درخواست پذیرش مسئولیت است. اگر مسئولیتی را میخواهیم به کودک یا نوجوان واگذار کنیم باید در حد توان، تناسب با سن و مورد علاقهشان باشد؛ مثلاً ممکن است کسی ظرف شستن را دوست نداشته باشد اما در کابینت جا دادن ظرفها را دوست داشته باشد یا آشپزی را دوست داشته باشد.
والد باید شکارچی علایق فرزندان خود باشد و بداند که کودک به چه چیزی علاقه دارد و دقیقاً همان کار را به او بسپارد. در دوره نوجوانی مهم است مسئولیتی را که به فرزند خود میدهیم نه تنها مورد علاقه او باشد بلکه مسئولیتی متناسب با گروه سنی او باشد که بتواند کار را با همکاری دوستان خود انجام دهد. درباره توجه به موقعیت زمانی درخواست بهتر است مواقعی که بچهها خسته هستند یا اگر درخواستی را در جمع مطرح کنیم که احتمال نپذیرفتن آن بیشتر باشد درخواستی را مطرح نکنیم و برعکس این موضوع هم صادق است.
اولین مسئولیتها بسیار مهم است؛ باید سعی کنیم در اولین مسئولیتهایی که به فرزند خود میسپاریم حتی اگر آنها را ناقص هم انجام داد به او کمک نکنیم و اجازه دهیم که به تنهایی انجام دهد و آنچه که انجام داده است را با خودش مقایسه کنیم؛ ممکن است که همان مسئولیت را چند وقت دیگر خیلی بهتر انجام دهد و به او بگوییم که این کار را که قبلاً انجام میدادی چگونه بوده و اکنون چقدر بهتر شده است.
فرزند را نباید با خودمان یا فرد دیگری مقایسه کنیم تا با اولین مسئولیتهایی که به او میدهیم احساس خوشایندی در او ایجاد شود و به صورت عینی ببینند که باعث چه اتفاقی شده است؛ مثل اینکه وقتی ببیند میز یا اتاقی مرتب شده است، حس خوب نظم و مرتب شدن را دریافت کند و بازدهی کار را در همان لحظه به صورت عینی دریافت کند. والدین در انجام مسئولیتهایی که به فرزندان خود میسپارند میتوانند مشارکت داشته باشند؛ همراهی کردن، مخصوصاً در مسئولیتهای ابتدایی حس خوشایندی را ایجاد میکند و باعث میشود تا فرزند در مسئولیتپذیری زودتر موفق شود و پیشرفت کند.
مسئولیت برخی از موضوعات بر عهده شخص کودک است و این موضوع به او کمک میکند که در آینده نیز در سایر موضوعات همین نگاه را داشته باشد؛ مثل انجام تکالیف که والدین صرفاً وظیفه دارند شرایط انجام تکلیف را فراهم کنند و نباید به جای کودک تکالیف انجام شود چراکه کمک کردن در این مورد سبب ایجاد احساس وابستگی میشود که من به تنهایی نمیتوانم تکالیفم را انجام دهم و حتماً نیاز به کمک دیگران دارم. باید توجه کرد که کودکان مسئول کارهای روزمره و معمول خود هستند و وقتی این کارها را خودشان انجام دهند و والدین کمک نکنند در دوره نوجوانی بسیار کمک میکند که کارهای خود به تنهایی انجام دهند.
فرزندان چه در نوجوانی و چه در کودکی باید خودشان پیامدهای انجام ندادن مسئولیتهایشان را ببینند نه فرد دیگری؛ یعنی اگر فردی تکلیف انجام نمیدهد، همان کودک یا نوجوان باید مؤاخذه شود نه پدر یا مادر او؛ اگر پدری مسئولیتی را به فرزند خود سپرد و او انجام نداد باید همان فرد را مؤاخذه کرد نه خواهر، برادر یا مادر او را.
کودکان و نوجوانان باید با پیامد انجام ندادن مسئولیت خود در قالب قراردادهای رفتاری و قوانینی که میگذاریم مواجه شوند. قوانینی که میگذاریم میتواند پیامد تشویقی یا محرومیتی داشته باشد ولی پایه موضوعی که به مسئولیتپذیری کمک میکند ارتباط و مشارکت است و اگر در کودکی ارتباط خوبی با فرزند نداشتهایم و اکنون او به نوجوانی رسیده است ابتدا باید ارتباط خود را با نوجوان اصلاح کنیم و سعی کنیم به قدری کیفیت آن را بالا ببریم که نوجوان به دلیل کیفیت ارتباطمان به سمت مسئولیتپذیری برود.
باید در موضوعاتی که دوست داریم نوجوان مسئولیت قبول کند مشارکت کنیم و برای او شرایط را ایجاد کنیم؛ مثلاً بگوییم تو میتوانی این کار را انجام دهی و من هم در کنارت هستم تا رفتهرفته به سمت مسئولیتپذیری برود. توجه غیرمشروط نکته مورد تأکید است؛ زیرا قرار نیست کودک و نوجوان این احساس را دریافت کند که در قبال مسئولیتی که انجام میدهد دوستداشتنی است یعنی شرط دوست داشتن ما نباید مشروط بر مسئولیتپذیری فرد باشد. وقتی ارتباط اصلاح شود و نوجوان یکسری از کارها را با مشارکت، مشاهده پیامدهای رفتاری، تشویق و ترغیب و شرایطی که میتوانیم برای او ایجاد کنیم حس کند، قطعاً به سمت مسئولیتپذیری میرود.
یکی از مؤلفههای مسئولیتپذیری انجام سریع و به نحو احسن کارهاست. اصولاً کسی که در بزرگسالی مسئولیتپذیر نباشد کارهای خود را به عقب میاندازد و یا کارها را نصف و نیمه انجام میدهد. این اتفاق ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد؛ مثلاً ممکن است نگاهی که نسبت به مسئولیت در ذهن فرد شکل گرفته است اصلاً خوب نبوده و فرد بزرگسال در کودکی از سوی والدین خود تشویق و ترغیب نشده باشد یا نگاه والدینش نسبت به کارهای خانه مثبت نبوده است. بنابراین تغییر نگاه و جهانبینی نسبت به کار و مسئولیت یکی از مهمترین اتفاقات است.
فرد باید سعی کند کارهایی روزمره را سریع و خوب انجام دهد؛ همچنین با مجبور کردن خود به انجام کارها، بهمرور میتواند مسئولیتپذیری را در خود شکل دهد ولی مهمترین موضوع تغییر نگاه فرد نسبت به مسئولیت است. باید دید که آیا نگاه فرد نسبت به مسئولیت ارزشمند هست یا خیر؛ اگر فرد نگاه ارزشمندی نسبت به پذیرش و انجام مسئولیت داشته باشد؛ تلاش میکند، خود را تربیت میکند و ارتقا میدهد.
باید نگاه و جهانبینی خود را اصلاح کنیم و بین حرف و عملمان هماهنگی وجود داشته باشد؛ یعنی به آنچه میگوییم عمل کنیم و اگر اشتباه کردیم توجیه نکنیم، مسئولیت اشتباه خود را بپذیریم، عذرخواهی و جبران کنیم و کارها و مسئولیتهایمان را نه از روی اجبار بلکه با علاقه انجام دهیم.
کتاب «رابطه بین والدین و کودکان» از هایم گینات و کتاب «روند شکلگیری مسئولیتپذیری در فرزندان» از عبدالحسین رفعتیان کتابهای مفید و مناسبی در این حوزه است که پیشنهاد میکنم والدین حتماً مطالعه کنند.
باید توجه کرد که ضمن اینکه ما میخواهیم فرزندان مسئولیتپذیری داشته باشیم، تلاش کنیم تا احساس مسئولیت آنها از ارزشهایشان سرچشمه بگیرد تا در نهایت بتوانند به سعادت برسند. وقتی بچهها نگاه ارزشی نسبت به پذیرش مسئولیت داشته باشند بسیار تعیینکننده است؛ زیرا احساس مسئولیت آنها منجر به سعادتشان میشود.
گفتوگو از سجاد محمدیان
انتهای پیام