«شهر دوستدار کودک» گزارهای است که مخاطب در وهله اول ممکن است، برداشتهایی کاملاً فانتزی از آن داشته باشد و تصوراتی پویانماییمانند به ذهنش خطور کند در صورتی که در روزگار امروز توجه به این مؤلفه از بایدهای روزگار است، چراکه اگر زمانه را دوره گذار به توسعهیافتگی تلفی کنیم؛ همه توجهات کلان معطوف به بزرگسالان است و کمتر به کودکان و نوجوانان و نیازهای آنها توجه میشود.
ایکنا در گفتوگو با مهرناز عطاران، مسئول مصوبه شهر دوستدار کودک در وزارتخانه راه و شهرسازی و مؤلف کتاب «دانش شهر در رابطه با مشارکت کودکان در مدیریت شهری» به تشریح بایدها و نبایدها و جزئیات شهر دوستدار کودک پرداخته است و در ادامه آن را میخوانید.
ایکنا- به چه مکان با چه ویژگیهایی شهر دوستدار کودک اطلاق میشود؟
ممکن است از شهر دوستدار کودک بیشتر شکل، رنگهای شاد و فانتزی یا در حالت خوشبینانه طراحی فضاهایی در مقیاس کودکان مثل مبلمان اندازه کودک یا در زاویه دید کودک تلقی و تصور شود، اما نکته اصلی مشارکت کودکان در فرایندهای تصمیمگیری شهری است؛ یعنی کودکان در شهر اثرگذار باشند.
نکته دیگر زندگی آهسته است که در مقابل زندگی سریع جامعه مدرن مطرح میشود که با ماهیت کودک همخوانی دارد و باعث رشد و شکوفایی کودک میشود و بسیاری از شهرهای امروزی ما به همان نسبت که توسعهیافتهتر میشود از این موضوع دورترند.
ایکنا- مؤلفههای شهر دوستدار کودک چیست؟
مشارکت کودکان در درجه اول قرار میگیرد و بهصورت کلی دیدن کودکان و برنامهریزی برای حضور امن کودکان بهصورت مستقل در شهر از موضوعات دیگر؛ یعنی باید امنیت و پیوند درست بین عناصر وجود داشته باشد. وقتی میگوییم کودک باید بتواند بهصورت مستقل در شهر حضور پیدا کند در اصل کلی پیشنیاز در آن وجود دارد، مثلاً کودکان را ببینیم و بشنویم و به درست بودن نظرات آنها اعتقاد و اعتماد داشته باشیم، زمینههای شنیده شدن آنها را فراهم کنیم و … که همه اینها پیشنیازها و مؤلفههای شهر دوستدار کودک است.
ایکنا- به نظر شما شهرهای ایران چه میزان دوستدار کودک هستند؟
هر چقدر به سمت شهرهای کوچک یا روستاها برویم، بیشتر دوستدار کودک هستند و میتوان گفت بسیاری از روستاهای ما دوستدار کودک هستند، زیرا در آنجا طبیعت و امنیت وجود دارد و بچهها بهکار گرفته میشوند؛ البته منظور بهمعنای استثمار کودک نیست، بلکه کاری است که کودک را به رسمیت میشناسد و به شعور و درک کودک اهمیت و اعتبار میدهد، مثلاً در روستاها به کودک یا نوجوان مسئولیت میدهند که آبیاری بخشی از زمین کشاورزی با نظم و ترتیبی خاص بر عهده بگیرند.
کودک با این اقدام متوجه میشود که این توانمندی را دارد که در درآمد خانواده مؤثر باشد و درعینحال به آموزش او ضربهای وارد نشود؛ یعنی به کودکی فرد ضربهای وارد نمیشود و میتواند کودکی کند و از محیط یاد بگیرد، چراکه طبیعت برای آموزش کودکان بینظیر است و در روستاها دسترسی به طبیعت راحتتر است.
زمینهای خاکی از زمینهای بازی کودک مناسبتر هستند، زیرا امکان اکتشاف و ارتباط با طبیعت را به کودک میدهد و این موضوع برای او بسیار آموزنده است؛ مثلاً درختی که در بهار شکوفه و در تابستان میوه میدهد و در پاییز خزان میکند و در زمستان به خواب میرود، فرایند رشد را به کودک بهصورت عینی آموزش میدهد.
هرچه شهرها و روستاها کوچکتر میشود، این امکان بیشتر فراهم است. میتوان گفت که روستاها بیشتر از شهرها دوستدار کودک هستند؛ مثلاً شهر کوچک «اِوَز» در جنوب استان فارس به عنوان شهر دوستدار کودک مطرح شده است.
شهر تهران با اینکه به عنوان پایتخت، مدعی بسیار چیزهاست، اما مانند شهرهای کوچک پیشرو نیست. اصلاً شهرها هرچه کوچکتر میشود مدیریت و هماهنگی بین دستگاههای مختلف بهتر و امنیت آن بیشتر میشود و کودکان بیشتر حضور دارند. تهران شهر دوستدار کودک نیست و برای دستیابی به این موضوع باید مشارکت کودکان را در مدیریت شهری داشته باشیم و امنیت فضاهای شهری را برای حضور مستقل کودک تأمین کنیم. در گذشتهای نهچندان دور مانند دو دهه پیش بسیاری از کودکان در کوچهها بازی میکردند، اما اکنون احساس امنیت حضور کودکان در کوچهها یا حتی تنهایی رفتن به سوپرمارکت وجود ندارد یا اندک است.
ایکنا- البته این موضوع هنوز در مناطق جنوبی تهران وجود دارد و شاهد حضور کودکان در کوچههای محلات هستیم.
بله، دقیقاً در مناطقی که اصطلاحاً گفته میشود، چشمان ناظر و امنیت محلی وجود دارد و افراد همسایههای خود را میشناسند، شاهد این اتفاق هستیم وگرنه ماهیت کلانشهرها چون اینگونه نیست و بر گمنامی استوار است، کارهای خلاف را راحتتر میکند و به همین دلیل امنیت کودکان را کاهش میدهد.
افزایش امنیت بسیار مهم است تا کودکان با فراغ بال و خیال راحت خانواده بهصورت مستقل در شهر و محله حضور یابند. این موضوع بخش پیشنیاز شهر دوستدار کودک است و اگر امکان فراهم آوردن این موضوعات نباشد، حداقل باید فضای شهری را برای کودکان مطلوب و اثرگذار کرد تا برای آنها بار آموزشی و پرورشی داشته باشد تا اگر کودکان در فضای شهری هم حضور دارند، از آن لذت ببرند و چیزی یاد بگیرند تا باعث پرورش شخصیت آنها شود و آموزنده باشد. متأسفانه ما چنین چیزی را نداریم و حتی میتوان گفت کلانشهرها نسبت به کودکان خشن هستند.
نگاه مدیران شهری نسبت به شهر دوستدار کودک نگاهی فانتزی است و بهعنوان یک ضرورت اعتقادی به آن وجود ندارد. در بسیاری از متونی که از کارشناسان و مسئولان مطالعه میکنیم از کودکان بهعنوان «شهروندان آینده» یاد میکنند، یعنی گویی اکنون بهعنوان شهروند به رسمیت شناخته نمیشوند! در صورتی که اگر این گروه را به رسمیت بشناسیم، اکنون نیز میتوانند کارهای مؤثر بسیاری انجام دهند.
بهعنوان پژوهشگر، طی تحقیقاتم در حوزه کودکان در محیط شهری، دریافتم که کودکان نگاههای بسیار درست و دقیقی در رابطه با شهر دارند، این درحالی است که نمیتوان از بزرگسالان چنین نگاهها و پاسخهای صادقانه و دقیقی دریافت کرد؛ واقعاً حیف است که کودکان بهعنوان یک عنصر کلیدی در شهرسازی استفاده نشود و مورد غفلت باشند.
ایکنا- سخن پایانی.
برای ایجاد تحول تا کودکان را بهعنوان یک کنشگر جدی در مدیریت شهری بشناسیم باید تغییراتی در دیدگاهها ایجاد شود تا با رسمیت شناختن کودکان و حضورشان در مدیریت شهری، شاهد تحول در شهر باشیم، اگر این حمایت از سوی مسئولین بالادستی وجود داشته باشد، بسیار زود میتوانیم این تحول را حتی در شهری مثل تهران که پیچیدگیهای بسیاری دارد، شاهد باشیم و تهران به شهر دوستدار کودک تبدیل شود.
گفتوگو از سجاد محمدیان
انتهای پیام