کد خبر: 4217985
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۰
والدین در مسیر آگاهی/ ۵

بالندگی در گرو شناسایی توانمندی‌های درونی

داشته‌های درونی تعیین می‌کنند که از داشته‌های بیرونی بهترین بهره‌وری را داشته باشیم؛ اگر مشتاق هستیم که در مسیر بالندگی حرکت کنیم باید توانمندی‌های درونی را شناسایی کنیم.

تفاوت بین داشته و نیازآگاهی جاده یک‌طرفه‌ای است که امکان دور زدن یا دنده عقب گرفتن و بازگشت به دوران ناآگاهی در آن وجود ندارد. انسان با آگاهی پیوندی دیرین دارد و هر فرد، خواه یا ناخواه به این حس، میل و کشش دارد؛ خاصه آنکه بخواهد فرزندی را به این دنیا بیاورد یا اکنون دارای فرزند یا فرزندانی باشد؛ چراکه در طلب آن است تا با افزایش آگاهی خود و انتقال آن به نسل بعد، آینده‌ای روشن‌تر و شکوفاتر بسازد.  
 
جاده آگاهی انتها ندارد؛ هرچه بیشتر بیاموزیم و آگاه‌تر شویم به ناآگاهی‌های خود بیشتر پی‌می‌بریم؛ از همین روی در فرهنگ تاریخی و دینی ما بر «ز گهواره تا گور دانش بجوی» تأکید فراوانی شده است. پرورش فرزند نیز نیازمند دانش است و هرچه آگاهی ما والدین در این حوزه افزایش یابد قطعاً روزگار کم چالش‌تر و فرزندان بالنده‌تری خواهیم داشت.
 
خبرگزاری ایکنا در راستای رسالت خود مبنی بر آگاهی‌بخشی، مجموعه بسته‌های مشاوره‌ای را منتشر خواهد کرد که درباره «چالش‌های کودکی و نوجوانی» برای مخاطب والدین است و مژگان هوشیار، روانشناس حوزه کودک و نوجوان در این مجموعه هر بار به موضوعی خاص می‌پردازد تا با راهکار‌های کارشناسانه، مسیر والدگری را برای والدین تسهیل کند. در ادامه گفتار پنجم با عنوان «تفاوت بین داشته و نیاز» را مطالعه می‌کنید.

چه تفاوتی بین داشته، نیاز و خواسته وجود دارد؟ داشته‌های ما می‌توانند قابل اندازه‌گیری، مقایسه و قابل مشاهده باشند؛ مثل اموال و دارایی‌هایی که داریم یا سلامتی، همسر مناسب، پدر، مادر، برادر، زیبایی و... اما یک سری از داشته‌های ما بسیار مهم هستند و تماماً وجودشان در اختیار ماست؛ مثل احساس ارزشمندی، اعتماد به نفس، انعطاف‌پذیری شناختی، انعطاف‌پذیری رفتاری و تاب‌آوری.

داشته‌های بیرونی متفاوتی داریم؛ ممکن است برادر نداشته باشیم، پدرمان فوت شده باشد، ازدواج نکرده باشیم و... قطعا داشته‌های بیرونی بر بالندگی ما اثر دارند اما تعیین‌کننده نیستند. بدون داشتن برادر و خواهر هم می‌توانیم بالنده زندگی کنیم. داشتن خواهر برای ما تعیین نمی‌کند که آیا می‌توانیم پدر و مادر با کفایتی باشیم یا خیر؟ ولی متأسفانه وقتی صحبت از داشته‌ها به میان می‌آید، داشته‌های قابل مشاهده، اندازه‌گیری و قابل مقایسه را فهرست می‌کنیم.

همانطور که ذکر کردیم داشته‌های بیرونی تأثیرگذار هستند اما تعیین‌کننده نیستند. مشکلی که تمرکز بر داشته‌های بیرونی ایجاد می‌کند این است که چون قابل اندازه‌گیری هستند ما را در دام مقایسه‌گری می‌اندازند و دائماً خودمان و فرزندمان را با دیگری مقایسه می‌کنیم. باید بدانیم هر انسانی منحصر به فرد است؛ به این معنا که هیچ دو انسانی، حتی دوقلوهای یکسان، شرایط برابر ندارند.

ارزیابی عملکرد و مسیر بالندگی

می‌توانیم از عملکردمان ارزیابی داشته باشیم و خودمان را در مسیر بالندگی مشاهده کنیم. توجه داشته باشیم تفاوت ارزیابی با قضاوت در این است که قضاوت هیجان ناخوشایند را فرامی‌خواند. به عبارتی حالمان بد می‌شود و شروع به سرزنش خودمان یا دیگران می‌کنیم مثلاً فرزندمان با توجه به گزارش معلم و با توجه به کارنامه‌اش نیاز به تلاش بیشتری دارد. اگر این گزارش را با ارزیابی، معنا و مشاهده‌ کنیم، فرزندمان نیاز به کمک دارد و حتماً برای حل مشکل راهی است؛ قطعاً خوشحال نخواهیم بود ولی با تمرکز بر مشکل، دنبال راه حل می‌گردیم بدون آنکه خودمان یا فرزندمان را سرزنش کنیم اما زمانی که مقایسه می‌کنیم خودمان و فرزندمان را سرزنش و شماتت خواهیم کرد.

مثلاً زمانی که عبارت «نیاز به تلاش» ما را به سمت کارنامه دخترخاله‌اش سوق می‌دهد، فرزندمان را با او و خودمان را با خواهرمان مقایسه می‌کنیم؛ هیجانات ناخوشایندی مثل ناتوانی، درماندگی، غم، حسادت، حسرت و... را تجربه می‌کنیم و از آنجایی که نیاموخته‌ایم پاسخ کارآمدی به آن بدهیم در دام نشخوارهای ذهنی می‌افتیم مثل «شانس ندارم»، «به باباش رفته»، «اگر خودم تحصیلات داشتم اینطور نمی‌شد» و... یعنی مشکل را به موضوعاتی ربط می‌دهیم که نمی‌توانیم برای حل آن کاری انجام دهیم.

اهمیت ثبات داشتن

بنابراین هیجانات ناخوشایند ما افزایش می‌یابند تا جایی که برای کاهش آن یک رفتار ناکارآمد انجام می‌دهیم و کلامی یا رفتاری فرزندمان را تحقیر و سرزنش می‌کنیم. با این کار هیجاناتمان به صورت موقت کاهش می‌یابد و آرام می‌شویم اما بعد از گذشت زمانی کوتاه حالا خودمان را شماتت می‌کنیم که چرا فرزندمان را تحقیر کرده‌ایم. هیجانات ناخوشایند به شکلی متفاوت دوباره فراخوان می‌شوند، «چرا دعوایش کردم؟»، «کارم درست نبود؟» و... حالا برای فرونشانی این احساس گناه از فرزندمان دلجویی می‌کنیم؛ اینجاست که فرزندمان با والدی بی‌ثبات روبه‌رو می‌شود و والد نامهربان چند لحظه قبل بدون اینکه شرایط تغییری کرده باشد مهربان شده است.  

عدم ثبات ما والدین بزرگترین آسیب را به کودکمان می‌زند. در ذهن می‌گوییم «آیا نباید دلجویی می‌کردم؟» اما باید توجه کرد که دلجویی یا معذرت خواهی زمانی کارآمد است و به حل مشکل کمک می‌کند که زیاد تکرار نشود اگر هر روز عصبانی شویم و معذرت خواهی کنیم، معذرت خواهی را از ارزش انداخته‌ایم و این می‌شود که فرزندمان در آینده معذرت خواهی نمی‌کند یا معذرت خواهی را از دیگران نمی‌پذیرد.

راهکار موثر این است که در قدم نخست مقایسه و قضاوت نکنیم. اگر ذهن آگاه نبودیم و مقایسه کردیم و هیجانات بد را تجربه کردیم باید یاد بگیریم که از روشی مناسب برای کاهش هیجاناتمان استفاده کنیم و سپس دست به عمل بزنیم.

تمرین برای ذهن‌آگاهی

یک تمرین ساده ذهن‌آگاهی تمرکز بر تنفسمان است؛ لازم نیست نفس عمیق بکشیم. انجام این کار خالی از لطف نیست اما کافی است با حواس پنجگانه‌مان با جریان هوا همراه شویم و بر تنفسمان تمرکز کنیم؛ به خنکی مخاط بینی، به صدای تنفس، مخاط بینی و مسیر تنفسی را تصور کنیم. هر شکلی که برایمان راحت‌تر است با تنفسمان همراه شویم، تنها لازم است انجامش دهیم با درست و غلط کردن، تمرین را برای خودمان سخت نکنیم. انجام این تمرین در موقعیت‌های بحرانی کار آسانی نیست چون هیجانات مانع انجام آن می‌شود مگر اینکه ما در شرایط عادی آن را مکرراً تمرین کرده باشیم؛ تمرین ساده است اما آسان نیست.

این تمرین به ما کمک می‌کند که هرگاه ما هیجان ناخوشایند را تجربه می‌کنیم، ذهن ما پیام تهدید و خطر را به مغزمان مخابره می‌کند و این عملکرد ذهن، بسیار به ما کمک می‌کند که زنده بمانیم. دود را که مشاهده می‌کنیم به سرعت دنبال منبع آن می‌گردیم؛ گاهی این دود ناشی از خطر است و گاهی هم دود سیگار یک عابر؛ بنابراین در قدم نخست ذهن می گوید «خطر» و ما رفتارهای تکراری مقابله با خطر را انجام می‌دهیم و میخکوب؛ فراری و یا جنگنده می‌شویم.

این رفتارها در موقعیت‌هایی که جان ما در خطر است به ما کمک می‌کنند اما در مشکلاتی که نیاز به حل مسئله دارند کمکی به ما نمی‌کنند. مشکل جایی حاصل می‌شود که ما قبل از شناسایی مشکل یک پاسخ یا راه حل تکراری را به کار می‌گیریم. تصور کنید بخواهیم در جا و بدون تفکر منبع دود را خاموش کنیم به آتش‌نشانی زنگ می‌زنیم و بعد متوجه می‌شویم که دود حاصل غذای سوخته همسایه بوده است! شاید مسخره به نظر برسد اما این کار را به کرات در طول روز انجام می‌دهیم در همین لحظه ممکن است ذهن بگوید «شدنی نیست»، «اگر به این سادگی بود که اینقدر مشکل وجود نداشت»، «قول می‌دهم خود روانشناس‌ها با فرزندانشان رابطه خوبی ندارند» و...

یافتن راه‌حل‌های خوشایند و مؤثر

ذهن چون ناشناخته‌ها و رفتارهای جدید را تهدید در نظر می‌گیرد بر طبق وظیفه‌اش سعی می‌کند ما را از انجام رفتار جدید باز دارد؛ از خود بپرسیم، چند بار در روز تهدیدش را جدی می‌گیریم و رفتارهای بی‌تأثیر و تکراری را انجام می‌دهیم. هر روز از یک روش تکراری برای بیدار کردن فرزندمان استفاده می‌کنیم و هر روز ناکام می‌شویم. بهتر است با کمک خود فرزندمان راه حل خوشایند و مؤثری پیدا کنیم.

اگر با تمرکز بر تنفس به مغز فرصت دهیم تا موقعیت را ارزیابی کند آن زمان می‌توانیم رفتاری مناسب با موقعیت موجود انجام دهیم. به جای اینکه به بخش هیجانی مغزمان (آمیگدال) در لحظه پاسخ دهیم با وقفه‌ای که ایجاد می‌کنیم به خودمان فرصت می‌دهیم تا به بخش عالی مغز (کرتکس) که کارش تحلیل و حل مسئله است پاسخ دهیم.

داشته‌های درونی تعیین‌کننده و بهره‌وری بیشتر

داشته‌های درونی تعیین می‌کنند که از داشته‌های بیرونی بهترین بهره‌وری را داشته باشیم؛ اگر مشتاق هستیم که در مسیر بالندگی حرکت کنیم باید توانمندی‌های درونی را شناسایی کنیم و آنها را به کار بگیریم تا تقویت شوند؛ اگر نیاز است مهارتی بیاموزیم این کار را انجام دهیم. صرف وقت و هزینه کمک می‌کند تا وقت و هزینه کمتری صرف مشکلات تکراری کنیم. اگر بیاموزیم، چگونه بذر عشق به یادگیری را درون فرزندمان بگذاریم؛ کودکمان بدون نیاز به هزینه‌های اضافی خواهد آموخت و لذت خواهد برد. 

به دفتر یاداشت کارمان نگاهی بیندازیم و داشته‌هایمان را ارزیابی مجدد کنیم. اگر داشته‌های جدیدی کشف کرده‌ایم، حتما به فهرستمان اضافه کنیم.

محمدسجاد محمدیان

انتهای پیام
captcha