کد خبر: 4217988
تاریخ انتشار : ۰۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۰
والدین در مسیر آگاهی/ ۶

رضایت از زندگی چگونه حاصل می‌شود

اگر خواسته‌ها را در تعارض با ارزش‌هایمان انتخاب کنیم در صورت وصول آنها، رضایت را تجربه نمی‌کنیم. در واقع فاصله بین داشته و خواسته هر قدر کمتر باشد، از رضایت و آرامش بیشتری برخوردار می‌شویم.

رضایت از زندگیآگاهی جاده یک‌طرفه‌ای است که امکان دور زدن یا دنده عقب گرفتن و بازگشت به دوران ناآگاهی در آن وجود ندارد. انسان با آگاهی پیوندی دیرین دارد و هر فرد، خواه یا ناخواه به این حس، میل و کشش دارد؛ خاصه آنکه بخواهد فرزندی را به این دنیا بیاورد یا اکنون دارای فرزند یا فرزندانی باشد؛ چراکه در طلب آن است تا با افزایش آگاهی خود و انتقال آن به نسل بعد، آینده‌ای روشن‌تر و شکوفاتر بسازد.  
 
جاده آگاهی انتها ندارد؛ هرچه بیشتر بیاموزیم و آگاه‌تر شویم به ناآگاهی‌های خود بیشتر پی‌می‌بریم؛ از همین روی در فرهنگ تاریخی و دینی ما بر «ز گهواره تا گور دانش بجوی» تأکید فراوانی شده است. پرورش فرزند نیز نیازمند دانش است و هرچه آگاهی ما والدین در این حوزه افزایش یابد قطعاً روزگار کم چالش‌تر و فرزندان بالنده‌تری خواهیم داشت.
 
خبرگزاری ایکنا در راستای رسالت خود مبنی بر آگاهی‌بخشی، مجموعه بسته‌های مشاوره‌ای را منتشر خواهد کرد که درباره «چالش‌های کودکی و نوجوانی» برای مخاطب والدین است و مژگان هوشیار، روانشناس حوزه کودک و نوجوان در این مجموعه هر بار به موضوعی خاص می‌پردازد تا با راهکار‌های کارشناسانه، مسیر والدگری را برای والدین تسهیل کند. در ادامه گفتار ششم با عنوان «خواسته و آرزو» را مطالعه می‌کنید.
 
«خواسته» چیزی است که آرزوی آن را در خارج از خودمان داریم. خواسته‌ها به خودی خود آسیب‌زا نیستند؛ زمانی آنها آسیب‌زا می‌شوند که از طریق جامعه، والدین، رسانه‌ها و... به ما تحمیل می‌شوند و آنها را واقع‌بینانه و آزادانه انتخاب نمی‌کنیم. اگر خواسته‌ها را در تعارض با ارزش‌هایمان انتخاب کنیم در صورت وصول آنها، رضایت را تجربه نمی‌کنیم. سوال راهگشایی که به ما کمک می‌کند تا خواسته‌هایمان را واقع‌بینانه و در راستای ارزش‌ها انتخاب کنیم، این است که «به چه بهایی؟»
 
مثلاً تصمیم داریم ماشینمان را تعویض کنیم؛ در قدم نخست باید قصدمان را از تعویض ماشین برای خود شفاف کنیم یعنی می‌خواهیم استاندارد لازم را برای سفر داشته باشد تا بهتر تفریح کنیم یا می‌خواهیم از هزینه‌های تعمیر کم کنیم و... دلایل مختلفی وجود دارد که می‌توان مطرح کرد. در قدم بعد مهم است بدانیم که چگونه قرار است بودجه این کار فراهم شود؟ اگر تهیه بودجه ما را از خود و خانواده غافل می‌کند و باعث می‌شود نتوانیم با خانواده وقت کیفی بگذرانیم، بهتر است از خرید ماشین منصرف شویم. ارزشی که پشت خرید ماشین نهفته است، رفاه و رضایت خانواده است؛ هر اقدامی که این رابطه و ارزش را به خطر بیندازد نمی‌تواند به بالندگی و رشد خانواده کمک کند.
 

خانواده شاد، عامل لذت از زندگی

 
اکنون شاید این موضوع به ذهنمان خطور کند که با این شرایط، رشد اقتصادی خانواده چه می‌شود؟ کاملاً درست است؛ گاهی تعویض ماشین بُعد اقتصادی دارد اما باید بدانیم رشد اقتصادی ما را محق نمی‌کند که با فرزندانمان رفتار آسیب‌زا داشته باشیم و زمان با کیفیت برای آنها نگذاریم. زمانی از زندگی لذت واقعی می‌بریم که داخل ماشین، شادی وجود داشته باشد.
 

تصادفی نبودن رابطه خوب

 
اگر رابطه ناسالم در خانواده حاکم باشد امکانات بیرونی نمی‌توانند رضایت و شادمانی ایجاد کنند. اگر فرزندان ما به دنبال امکانات رفاهی هستند و با ما برای دستیابی به آن می‌جنگند برای آن است که ما آنها را توانمند تربیت نکرده‌ایم و به آنها طعم رابطه والد و فرزندی سالم را نچشانده‌ایم. دیده‌ایم فرزندانی را که با امکانات کم بالنده‌ترند و قدردان والدینشان هستند؛ رابطه خوب تصادفی نیست. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که در اولویت نخست صلاح رابطه مهم است و بعد خواسته‌هایمان را براساس اینکه چقدر به بهبود رابطه کمک می‌کند یا به آن لطمه می زند انتخاب می‌کنیم.
 
در اکثر موارد در پشت خواسته ما تأییدیه دیگران و جامعه نهفته است؛ مثلاً از کودکمان نمی‌پرسیم که آیا به کلاس موسیقی علاقه دارد یا خیر و بعد او را ثبت‌نام کنیم؛ جای او تصمیم می‌گیریم چون بچه‌های دوستانمان این کار را می‌کنند. گاهی به سختی هزینه مالی را پرداخت می‌کنیم و خودمان را برای داشتن توقع از فرزندمان محق می‌کنیم.
 

اهمیت ارزشمندی انسان

 
فرزندمان به سختی کلاس می‌رود، تمرین نمی‌کند، پیشرفتی ندارد و از همه مهمتر کمکی به بالندگی او نمی‌کند اما از آنجایی که وقت و پول هزینه کرده‌ایم حالا این اجازه را به خودمان می‌دهیم تا فرزندمان را سرزنش و تحقیر کنیم. فرزند ما می‌تواند بدون موسیقی هم انسان ارزشمندی باشد اما قطعاً کودکی که تحقیر، سرزنش و مقایسه می‌شود خودش را انسان ارزشمندی نمی‌داند؛ اگر انسانی خودش را ارزشمند نداند نمی‌تواند خود را مستحق احترام، محبت و... بداند. فرزندان ما اگر آسیب روانی ببینند، به صورت افراطی و تفریطی زندگی می‌کنند.
 
کودکی که احساس ارزشمندی ندارد برای خود حقی قائل نیست و تمام توانش را به کار می‌گیرد تا از طریق تایید جامعه، دیگران و خانواده احساس ارزشمندی کند؛ چه بسیار موارد از این دست می‌بینیم و چه بسا خودمان نیز از این دست افراد باشیم که به فرزندان و همسرمان باج می‌دهیم تا ما را دوست داشته باشند و هیچ زمانی هم متقاعد نمی‌شویم که دیگران ما را دوست دارند و ما را ارزشمند می‌دانند؛ چون کاسه ارزشمندی از درون خالی است.
 
در حالت افراط برای خودمان بسیار حق قائل هستیم؛ انگار به زور می‌خواهیم به دیگران بفهمانیم که ما با ارزش هستیم؛ دیگران را تنبیه، تحقیر، سرزنش، تهدید و... می‌کنیم و کافی است مخالفتی ببینیم یا شرایط آنطور که می‌خواهیم جلو نرود زمین و آسمان را بهم می‌دوزیم.
 

زندگی سالم با دوری از افراط و تفریط

 
آنچه مسلم است رابطه سالم در شیوه زندگی افراطی و تفریطی شکل نمی‌گیرد. در جایگاه والدین باید احساس ارزشمندی داشته باشیم تا بتوانیم به این احساس را فرزندانمان ببخشیم؛ اگر خودمان بدهکار باشیم چگونه قادر خواهیم بود بدهی دیگران را پرداخت کنیم؟ تعداد بسیاری از انسان‌ها احساس ارزشمندی ندارند چراکه ما شیوه تربیتی ناسالم والدینمان را تکرار می‌کنیم یا به شکل افراطی برعکس‌اش را انجام می‌دهیم؛ مثلاً برای ما اسباب‌بازی نخریده‌اند ما هر اسباب‌بازی که فرزندمان می‌خواهد تهیه می‌کنیم.
 
مهم است بدانیم رفتار ناسالم اگر برعکس شود سالم نمی‌شود؛ رفتار ناسالم افراطی و تفریطی است. رفتار سالم به ما، دیگری و محیط آسیب نمی‌زند. اگر رفتاری این ویژگی را داشته باشد قطعاً در حد کفایت است؛ چیزی که تربیت را مشکل می‌کند همین کفایت است. هر گلی آبیاری و کوددهی مناسب خود را دارد. اینکه ما چه مقدار به گلمان آب می‌دهیم بالذاته باغبانی ما را تعریف نمی‌کند، مهم آن است که متناسب با گل آن را آبیاری کنیم.
 

اولویت‌بندی خواسته‌ها

 
فهرست خواسته‌هایمان را براساس اینکه کدامیک از آنها بیشتر به بالندگی خانواده‌مان کمک می‌کند الویت‌بندی کنیم. اگر خواسته‌ای دور از واقعیت است از فهرست خواسته‌هایمان خارج کنیم و در فهرست آرزوهایمان بگذاریم. خواسته‌های دشوار و دور از دسترس که برای تحققشان نیازمند زمان، برنامه، پایبندی، تاب‌آوری و... هستیم را اگر پذیرای دشواری‌های راه هستیم در انتهای لیست نگه داریم اما باید بدانیم به صرف داشتن یک ایده، خواسته و... آنها را محقق نمی‌کند.
 
هر قدر خواسته‌های کوچک و قابل دسترس بیشتر داشته باشیم، هیجانات خوشایند را بیشتر تجربه می‌کنیم و این به ما کمک می‌کند تا مسیر را با توان بالاتری طی کنیم؛ بنابراین در فهرستمان خواسته‌های در دسترس، نیاز به تلاش و دراز مدت داشته باشیم و برای محقق کردن آنها برنامه‌ریزی کنیم؛ برنامه داشتن مسیر را شفاف می‌کند و شفافیت استرس را کاهش می‌دهد.
 
دفتر یاداشت کارمان را باز می‌کنیم و لیست خواسته‌هایمان را براساس آنچه آموخته‌ایم الویت‌بندی می‌کنیم. اگر منصفانه این کار را انجام دهیم به نتایج شگفت‌انگیزی دست خواهیم یافت. چه تعداد از خواسته‌هایمان واقعی است و به ما تحمیل نشده‌اند؟ رسیدن به این آگاهی می‌تواند به کاهش استرس ما کمک کند. فاصله بین داشته و خواسته هر قدر کمتر باشد ما از رضایت و آرامش بیشتری برخوردار می‌شویم.
 
محمدسجاد محمدیان
انتهای پیام
captcha