
به گزارش خبرنگار ایکنا، پنجمین همایش بینالمللی «صلح و حل منازعه»، امروز دوشنبه 7 خردادماه در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران برگزار شد.
بابک شمشیری؛ عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز در این همایش با موضوع «صلح مثبت؛ نقش و جایگاه نظامهای تعلیم و تربیت در کاهش منازعات بینالمللی بر مبنای دوستی» سخنرانی کرد و گفت: اساسا اینکه صلح بر چه اساسی میتواند ایجاد شود مسئله مهمی است و به نظر بنده باید این مبنا را دوستی در نظر گرفت. به نظر میرسد بیشتر منازعات بینالمللی و خصومتهایی که بین کشورها وجود دارد ناشی از خصومتهای سیاسی و اقتصادی است اما آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته مسئله فرهنگ است. تفاوتهای فرهنگی در طول تاریخ منجر به دیگریسازی شده است و چون ما، دیگری را خوب نمیشناسیم و برای ما غریب محسوب میشود بنابراین پروسه دیگریسازی در روابط بین کشورها منجر به سوء ظن، تردید و بدبینی شده است.
تبعات صلح منفی
وی افزود: پدیده دیگریسازی، پیامد بارزی دارد که همان دیگرهراسی است. امروزه اسلامهراسی که در دنیا مطرح شده بخش زیادی از آن ناشی از همین دیگرهراسی است. این دیگرهراسی منجر به برخی رفتارهای خصمانه نیز میشود. امروزه و در خیلی از زمانها در روابط بینالمللی که بین کشورها وجود دارد شاهد نوعی پنهانکاری هم هستیم بدین معنا که در کنار خصومتها، کشورها به دلیل منافع اقتصادی یا ترس از قدرت نظامی سایر کشورها سعی میکنند خصومت خود را نفی کنند. این پنهانکاری منجر به صلح منفی میشود و این صلح منفی، شکننده و ناپایدار است.
شمشیری بیان کرد: حال سؤال اصلی این است که در مناسبات بینالمللی، چگونه میتوانیم به صلح مثبت و پایدار برسیم؟ اگر بخواهیم از منظر تعلیم و تربیت به این مسئله و نقش آن در دستیابی به صلح مثبت بپردازیم لازم به اشاره است که قطعا نظام تعلیم و تربیت نقشی تعیین کننده در این زمینه دارد. در این راستا لازم است برخی تمهیدات اندیشیده شود. گام اول این است که برخی پیشفرضها را بپذیریم. یکی از پیش فرضها این است که صلح و دوستی، بیش از اینکه مربوط به مقوله علوم سیاسی باشد به حوزه روانشناسی و فرهنگ ارتباط دارد و نتیجه همدلی و درک متقابل است. مهمترین اقدامی که برای برطرف کردن سوء تفاهمات باید انجام داد رسیدن به درک متقابل است و این درک متقابل نتیجه شناخت هویت دیگری است چراکه بدبینیها ناشی از همین عدم درک متقابل است.
لزوم شناخت فرهنگها
وی در ادامه گفت: برای تحقق شناخت و درک دیگری و رسیدن به همدلی با دیگران، نکته مهم این است که باید هویت فرهنگی دیگران را در نظر گرفت و به آن احترام گذاشت بنابراین آنچه اهمیت دارد این است که کشورها در راستای شناخت فرهنگ همدیگر تلاش کنند. باید تأکید کنم تا زمانیکه جوامع درک درستی از فرهنگ همدیگر نداشته باشند ما نمیتوانیم انتظار رسیدن به یک صلح پایدار را داشته باشیم و صرفاً با عقد قرارداد و تفاهمنامه اهداف ما محقق نمیشود بلکه ما نیازمند همدلی هستیم. لازم به اشاره است که به صورت سنتی، دستگاههای دیپلماسی به شناخت فرهنگ توجه داشتهاند و ایجاد رایزن فرهنگی در سفارتخانهها با همین هدف بوده است اما مسئله این است که سازوکارهای آن ناقص بوده است چراکه هم عموم جامعه را در نظر نمیگیرد و هم اینکه گاهی اوقات رایزنهای فرهنگی چون تحت سیطره نهادهای سیاسی هستند کارکرد اصلی خود را از دست میدهند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز تصریح کرد: نتیجه صبحت بنده این است که اگر بخواهیم فضا و بستری را برای صلح ایجاد کنیم باید آموزش و پرورش ما به سمت آموزش چند فرهنگی پیش برود و امکان آشنایی دانش آموزان با فرهنگهای مختلف را فراهم کند. پیشنهاد بنده این است که در این آموزش چند فرهنگی، دانش آموزان را با ادیان دیگر و ادبیات آنها آشنا کنیم.
دیدگاه فروید درباره صلح
علی خورسندی طاسکوه؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در این نشست به ارائه مقاله با موضوع «پداگوژی انتقادی صلح: سناریوهای تربیتی برای فهم منازعه» پرداخت و گفت: در آوریل سال 1931 مکاتبهای بین آلبرت اینشتین و زیگموند فروید وجود دارد که در آنجا اینشتین از فروید سوال میپرسد که آیا راهی وجود دارد که ما از جنگ جهانی دوم یا یک فاجعه انسانی دیگر جلوگیری کنیم؟ و اساسا چرا ما به یک صلح مثبت نمیرسیم؟ فروید، اینشتین را توجیه میکند که چرا بشریت فعلی نمیتواند به صلح واقعی برسد. وی میگوید نهاد آدمی حاصل دو نقیضه شامل نفرت و عشق است. غریزهای که در وجود انسان همیشه برتری دارد غریزه نفرت است که منجر به آشوب و آشفتگی میشود.
وی افزود: فروید میگوید در وجود ما انسانها غریزه عشق هم وجود دارد که مرجع صلح و آرامش است. وی نتیجه میگیرد ملت و جامعهای که برای عشق ارزشی قائل نباشد، ملت صلح نیست. بنده بر مبنای نگاه ساختارگرایانه فروید معتقدم ما نمیتوانیم به سمت صلح دائمی و دوری از نفرت و جنگ برویم چراکه تا وقتی انسان هست نفرت و جنگ هم هست اما فروید میگوید دو راه برای کاهش آثار وضعی جنگ و نفرت وجود دارد که یکی از آنها تکامل فرهنگی اجتماعات بشری و دومی افزایش عقلانیت در جامعه است.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: نسلهای جدید چندان قائل به دیدگاه فروید نیستند. هویت ما آدمها از دو بخت تشکیل شده که اولین بخت، بخت اخلاقی و دومی، بخت انسانی است. بخت اخلاقی شامل مواردی همانند قومیت، ملیت، دین، آئین و اسطورهها است. این بخت اخلاقی حاصل رنج ما نیست بلکه چیزهایی است که به ما رساندهاند و متأسفانه اکثر جنگها و دعواهای ما انسانها بر مبنای همین بخت اخلاقی است و بالای هشتاد درصد برنامههای آموزشی نیز مبتنی بر همین بخت اخلاقی است و بر مبنای بخت انسانی همانند هنر نیست در حالیکه هنر یکی از متعالیترین برنامههای آموزشی است اما چنین برنامهای چه جایگاهی در سیستمهای آموزشی دارد؟ آیا هنرمند میتواند اهل جنگ و خونریزی باشد؟
خورسندی طاسکوه در پایان تصریح کرد: کشورهای موفق کشورهایی هستند که بیشترین سرمایهگذاری را در زمینه پرورش معلم و مادر داشتهاند و اگر کشوری در زمینه پرورش این دو دارای ضعف باشد میزان خشونت در آن کشور هم بیشتر خواهد بود و بدون تربیت این افراد نباید انتظار صلح داشته باشیم. باید دانست که صلح و آرامش لزوماً در عرصه بینالمللی نیست بلکه ابتدا باید این صلح را در درون خانواده و سپس جامعه پیگیری کنیم. این موضوعی است که ما در آن ضعف داریم. از سوی دیگر بنده یکی از بزرگترین خلأهای نظام آموزشی را نبود تفکر انتقادی میدانم و در این راستا آموزش چند فرهنگی را بسیار ضروری میدانم. البته اساساً مدنیتِ چند فرهنگی متعلق به ایرانیان است و زمانی در دانشگاه جندیشاپور در هفده قرن پیش اساتید هندی، رومی و یونانی درس میدادند و این نشانهای از پذیرش فرهنگهای مختلف در ایران است.
انتهای پیام